خرید تور نوروزی

یک طنزنویس: دوران احمدی‌نژاد، دوران وفور سوژه‌ بود

ایلنا در مقدمه ی گفتگویی نوشت:

فریور خراباتی می‌گوید بعضی دوران‌ها تاریخ‌ساز می‌شوند برای یک طنزنویس؛ دورانی که همه شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی طوری با زندگی مردم گره می‌خورند تا سوژه‌های دستاویز یک طنزنویس‌ به فراوانی یافت شوند؛ دوران «محمود احمدی‌نژاد»، دوران وفور سوژه‌های طنز بود.

می‌گوید بعضی دوران‌ها تاریخ‌ساز می‌شوند برای یک طنزنویس؛ دورانی که همه شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی طوری با زندگی مردم گره می‌خورند تا سوژه‌های دستاویز یک طنزنویس‌ به فراوانی یافت شوند؛ دوران «محمود احمدی‌نژاد»، دوران وفور سوژه‌های طنز بود. فریور خراباتی که این روز‌ها می‌توان نامش را در ستون‌های طنز روزنامه‌ها دید، سوژه‌های طنز دولت نهم و دهم را زیاد می‌داند که گاهی صحبت‌ یا رفتار یک مقام مسئول به خودی خود و بی‌هیچ دستکاری نویسنده، می‌توانست در ستون طنز جای بگیرد و بر لب هر خواننده، لبخند بنشاند.

اگرچه در دولت گذشته، روزنامه‌های وابسته از برخورد طنزآمیز با مسئولان خودداری می‌کردند، دست روزنامه‌های منتقد دولت، باز بود و نکته این‌که آستانه تحمل مقام‌های مسئول در آن دوران نسبت به این طنز‌ها بسیار هم بالا بود. خراباتی می‌گوید که در آن دوران قریب ۷۰۰ تا ۸۰۰ طنز راجع به مسئولان نوشته است؛ حالا ممکن است سوژه‌هایی که حاصل ندانم‌کاری مسئولان باشد، کمتر شده باشند اما باز هم فضا برای کار وجود دارد و هیچ طنز‌پردازی از سوی هیچ مقامی مورد تذکر قرار نگرفته است.

چرا طنزنویس‌ها زود‌تر از نویسنده‌های دیگر مطرح می‌شوند؟

طبیعی است طنزنویس‌ها به واسطه جنس و نوع نوشته‌هایشان در مطبوعات بیشتر دیده می‌شوند، به این دلیل که زبانی که استفاده می‌کنند زبانی متفاوت و نامتعارف و به واقع، به ادبیات عامیانه مردم نزدیک‌تر است، بنابراین مردم با آن‌ها بیشتر ارتباط برقرار می‌کنند؛ حتی اگر بخواهیم نگاهی به سینما و تلویزیون داشته باشیم، بازیگران طنز برای مردم شناخته‌ شده‌تر هستند نسبت به سایر بازیگر‌ها به همین دلیل طنزنویس‌ها نسبت‌ به روزنامه‌نگاران سایر حوزه‌ها زود‌تر مطرح می‌شوند.

این معروف‌شدن سریع باعث ایجاد شهرت کاذب در میان طنزنویس‌ها نمی‌شود؟

شهرت کاذب را در همه حرفه‌ها می‌توانیم داشته باشیم و آن به ظرفیت آدم‌ها برمی‌گردد و این‌که فرد چه مسیری را طی کرده تا به شهرت رسیده مهم است، به این دلیل که برخی یک شبه راه صد ساله را می‌روند و یا با اتفاقات حاشیه‌ای که با حرفه‌شان هم سازگار نیست به شهرت می‌رسند. بنابراین ظرفیت و آمادگی شهرت را ندارند و ممکن است از آن شهرت یک‌شبه، سوءاستفاده هم کنند.

وجود شبکه‌های اجتماعی مانند تلگرام و اینستاگرام به این شهرت سرعت بیشتری نداده؟

امروز سرعت انتشار مطالب با گذشته اصلا قابل قیاس نیست، اما اینکه مطالب شما بیشتر خوانده می‌شوند را نمی‌توانم با قطعیت تائید کنم. در شبکه‌های اجتماعی شاید مردم مطالب شما را لایک کنند اما ممکن است اصلا آن را مطالعه نکرده باشند. بحث کلی ما این است که امروز مردم ما اصلا مطالعه نمی‌کنند؛ کسی که روزنامه نمی‌خواند و کتاب نمی‌خرد در فضای مجازی هم مطالعه نمی‌کند، به همین دلیل معیار من فضای مجازی نیست و به این دلیل در این فضا فعال نیستم. زیرا می‌دانم اگر ۵هزار نفر یک مطلب را لایک کرده‌اند تنها ممکن است ۵۰ نفر آن مطلب را خوانده باشند و از آن ۵۰ نفر هم اغلب نخوانده و تفکری پشت آن مطالعه وجود نداشته باشد.

مسیری که طنز در کشور ما طی کرده، چگونه بوده؟

طنز در کشور ما مسیر سختی را می‌پیماید تا می‌رسد به چیزی که امروز شاهد آن هستیم؛ اگر الان معاونت مطبوعاتی می‌آید به ستون‌های طنز امتیاز مثبت می‌دهد به این دلیل است که پیشینه‌ای پشت این مسیر است؛ ‌ ۲۰ سال پیش اگر به مدیرمسئولی می‌گفتید ستون طنز، ممکن بود از آن به عنوان مسخره‌بازی یاد کند و این‌که امروز به این‌جا رسیده‌ایم که معاونت مطبوعاتی به روزنامه‌ها به واسطه ستون طنزشان امتیاز بیشتری می‌دهد، مدیون آن تلاش‌هاست؛ اما امروز داریم از آن سوی بام می‌افتیم؛ ‌ یک سری طنز‌ها وجود دارند که معلوم نیست به چه دلیلی نوشته شده‌اند؛ طنز‌پرداز با کمدین خیلی فرق دارد؛ اولین هدف یک کمدین خنداندن مردم است؛ اما طنزنویس مطبوعاتی، یک نگاه جدی به یک مسئله جدی دارد که آن را به زبان متفاوتی بیان می‌کند اما حالا تبدیل به یک شوخی شده؛ نویسنده طنز گاهی اوقات دست به هر کاری می‌زند که بتواند مردم را بخنداند و این تبدیل می‌شود به فکاهه، به هجو؛ آن‌چه امروز به عنوان «جوک» میان مردم رد و بدل می‌شود؛‌‌ همان طنزی است که کمی با تغییر ممکن است به عنوان طنز مطبوعاتی به خورد مردم داده شود.

شرایط امروز طنز با بیست سال پیش چه تفاوتی کرده است؟

از اوایل دهه هشتاد زمانی که مردم از طنز خوششان آمد، این باور هم به وجود آمد که ما نیاز به طنزنویسی داریم؛ ستون‌های طنز روزنامه‌ها شروع به کار می‌کنند و امروز به جایی رسیدیم که روزنامه قانون را داریم که ضمیمه‌ای جداگانه به این موضوع اختصاص داده؛ چهار صفحه‌ای به نام «بی‌قانون» در روز. مشکلی که باقی می‌ماند این است که روزنامه‌هایی داریم که مدیرمسئول‌ها و سردبیرهایش‌شناختی از طنز ندارند اما زمانی که من در «ماهنامه طنز و کارتون خط‌ خطی» کار می‌کنم؛ ‌ مسعود مرعشی، شهرام شهیدی، سوشیانس شجاعی‌فر، احسان پیربرناش، ‌امین مویدی، کیارش زندی، علی درخشی و هادی حیدری حضور دارند یا رضا ساکی سردبیر روزنامه «وقایع تهرانیه» است، این‌ها طنز را می‌شناسند. به همین دلیل نه تنها حرف من را می‌فهمند بلکه می‌توانند نقطه نظرات و انتقاداتی را نسبت به متن بیان کنند که به پیشرفت آن کمک می‌کند. در شرایط فعلی، ممکن است شما وارد روزنامه‌ای ‌شوید و با سردبیری برخورد ‌کنید که شاید تا به حال طنز نخوانده باشد اما به این واسطه که همه روزنامه‌ها ستون طنز دارند، او هم می‌خواهد ستون طنز داشته باشد هر چند در بسیاری مواقع، پیشرفتی که از آن یاد کردیم حاصل نخواهد شد.

دوران شکوفایی طنز مطبوعاتی در کشور ما از چه زمانی آغاز می‌شود؟

اگر بخواهیم بعد از انقلاب را حساب کنیم اولین ستون طنز مطبوعاتی، ستونی بود که کیومرث صابری به نام «دو کلمه حرف حساب» در روزنامه اطلاعات می‌نوشت، سپس ماهنامه گل‌آقا و طنز و کاریکاتور که شایسته‌ترین و بهترین طنزهای مطبوعاتی ما در آن دوره شروع به کار می‌کنند؛ منتشر می‌شوند. در اوایل دهه هشتاد هفته نامه چلچراغ وارد عرصه می‌شود که راهی جدیدی برای ورود جوان‌ها به طنزنویسی است که از آن مجله افرادی مثل امیرمهدی ژوله، ابراهیم‌‌ رها و… معرفی می‌شوند و کار تا جایی پیش می‌رود که چند سال بعد یک صفحه به طنز اختصاص می‌یابد که شهرام شهیدی، پوریا عالمی، ابراهیم‌‌ رها و… در این صفحات می‌نویسند و بعد از آن دوران ورود طنز به عنوان یک شاخصه در مطبوعات مطرح می‌شود.

آیا طنزهای امروز باکیفیت هستند؟

انتقادی که به طنز مطبوعاتی فعلی دارم همین است؛ ‌ به این دلیل که ما چند مشکل در این حوزه داریم و مشکل اول عدم مطالعه است؛ کسی که می‌خواهد طنز مطبوعاتی بنویسد، ‌ باید آثار گل‌آقا و کیومرث صابری را جویده باشد نه این‌که تنها بخواند. کسی که شعر طنز می‌نویسد باید وزن و قافیه را بلد باشد نه این‌که صرفا یک شعر بامزه بنویسید. من فکر می‌کنم «اتل متل توتوله» هم وزنی داشت اما این شعرهای طنز مملو از اشکالات قافیه‌ای است و اصلا در تعریف شعر نمی‌گنجند. تنها چیزی بین نظم و نثر و نوعی مقاله‌نویسی است؛ ‌ قبول دارم که ما سبکمان متفاوت است اما قرار نیست مقاله ما از نظر ساختاری اشتباه باشد و باید آغاز و پایان و بدنه مشخص باشد اما حالا افرادی که احساس می‌کنند بانمک هستند و می‌توانند مردم را بخندانند بدون هیچ آگاهی از اصول طنزنویسی وارد این عرصه می‌شوند.

در مورد تکنیک‌های طنزنویسی صحبت می‌کنید، این تکنیک‌ها چگونه فراگرفته می‌شوند؟ در کارگاه‌های طنزنویسی؟

اساسا با کارگاه مخالفم؛ خود من با کارگاه شروع کردم و در کارگاه طنزنویسی ابراهیم‌‌ رها در روزنامه شرق با طنز مطبوعاتی به صورت عملی آشنا شدم و از حالت وبلاگ‌نویس و خاطره‌نویس معمولی خارج شدم اما با این‌که شاگرد یکی از بهترین طنزنویس‌های ایران بودم به نظرم شاید کارگاه تنها پنج درصد به من کمک کرد؛ ابراهیم‌‌ رها یک فرمول جالبی داشت که می‌گفت «بخوان، بخوان، بخوان و بعد بنویس!» پس مطالعه بسیار مهم است و به عقیده من طنزنویسی که آثار عبید و گل آقا را نخوانده باشد، نمی‌دانم که چگونه می‌خواهد طنز را بفهمد؛، شاید امروز نوع سبک عبید زاکانی و کیومرث صابری بین مردم دیگر خریدار نداشته باشد اما آن زیربنای دانش یک طنزنویس معاصر است.

چیزی که امروز به نام «طنز روز» مطرح می‌شود، صد در صد به اخبار روز وابسته است؟

نگاهی که وجود دراد این است که همه خبرمحور کار می‌کنند؛ ‌ مثلا کسی مصاحبه‌ای می‌کند و این می‌شود سوژه‌ای برای طنزنویس اما این‌که بخواهید یک خط جمله را ۵۰۰ کلمه طنز کنید، صحیح نیست، بلکه باید موضوع را کلی‌تر نگاه کرده و پدیده‌‌ها را بررسی کنید، برای نمونه مرغ گران می‌شود و ما در صف مرغ دو کشته می‌دهیم؛ آدم‌های نسل آینده می‌خوانند که آدم‌های این روزگار اگر چیزی گران می‌شده برای رسیدن به آن باید سر و دست می‌شکستند. به عقیده من ۱۰۰ سال دیگر برای آدم‌ها مهم نیست که روزی در این مملکت، مرغ سه برابر شد؛ مهم این است که مردم چه کار کردند؟ و اصلا چرا مرغ گران شد؛ ما از دو زاویه به موضوع نگاه می‌کنیم؛ از زاویه مردم و مسئولان؛ مسئولان کجا کم گذاشتند که مرغ گران شد و مردم در قبال این گرانی چه رویکردی داشتند؟

طنز روز در واقع مسئولین را در تیررس خود قرار می‌دهد؟

ببینید ما با کسی خصومتی نداریم. من نمی‌توانم خصومتی با یک نماینده مجلس که حتی یک بار هم او را ندیده‌ام داشته باشم، اصلا در این حد و اندازه نیستم. ما با رویکرد‌ها سر و کار داریم و اتفاقا من فکر می‌کنم طنزنویسی موفق است که نگاهش به مردم باشد به این دلیل که مسئول، امروز مسئولیت دارد و فردا ندارد، وقتی دیگر مسئولیت ندارند بخشی از مردم جامعه می‌شود؛ بنابراین هدف اصلی مردم هستند؛ من ستون طنزی در روزنامه وقایع تهرانیه دارم که در مترو پخش می‌شود و دست همه قشر آدمی می‌رسد؛ آن‌جا خیلی انرژی بیشتری برای نوشتن می‌گذارم تا طنز برای روزنامه‌ای که قشر خاصی آن را مطالعه می‌کنند؛ من آن‌جا به موضوعات کف جامعه می‌پردازم و می‌گویم که مثلا توی صف یکدیگر را هل ندهید.. معتقدم شکل مسئولانه‌محوری که برخی طنز‌ها دارند خیلی به کار ضربه می‌‌زند؛ یعنی همه اشکالات را متوجه مسئولان می‌کنند.

رفتار مسئولین امروز در قبال طنز مطبوعاتی چگونه است؟!

اگر طنز ما امروز طنز رک و صریحی شده به واسطه این بوده که مسئولین ما طنز را متوجه شده‌اند؛ در گذشته طنزنویس‌ها یک سری شخصیت می‌ساختند مثل «شاه‌غلام» و مجبور بودند حرف‌هایشان را در آن قالب شخصیت‌ها بیان کنند؛ امروز دیگر به این شکل نیست و ما می‌توانیم اسم ببریم از نماینده مجلس، از وزیر و مستقیما بنویسیم آقای وزیر این چیزی که شما گفتید اشتباه بوده و آن را به طنز بیان کنیم. اما رویکرد منفی هم داشتیم؛ چند سال پیش کاریکاتوری از یکی از نمایندگان مجلس کشیده شد که فکر کنم به توقیف آن مجله منجر شد. اما نمونه‌های این چنینی خیلی کم بوده‌اند و الان که فکر می‌کنم می‌بینیم که امروز حداقل در همه روزنامه‌ها یک ستون طنز داریم و هیچ‌کدام از آن‌ها به خاطر ستون طنزشان توقیف نشدند.

این یعنی آستانه تحمل مسئولان بالا‌تر رفته است؟

صددرصد و البته طنزنویس‌ها هم حرفه‌ای‌تر شدند و مرز میان طنز و تمسخر را درک کرده‌اند؛ هر انسانی حتی خود من که کارم طنز است از مورد تمسخر قرار گرفتن خوشش نمی‌آید و این ذات انسان است و هیچ آدمی از این‌که مسخره شود خوشش نمی‌آید اما اگر انتقاد خود را در چارچوب درست بر اساس چیزی که تمسخر و بی‌ادبی و هتاکی در آن نگنجد، من بعید می‌دانم به کسی بربخورد.

منظورتان این است که مسائل اجتماعی از مسائل سیاسی مهم‌تر هستند؟

مردم ما سیاست برایشان پررنگ‌تر است بعد اقتصاد و بعد ورزش و مخصوصا فوتبال. اما من فکر می‌کنم که مسائل اجتماعی از این سه مهم‌ترند؛ شالوده جامعه را مسائل اجتماعی آن تشکیل می‌دهند. مگر ما در طول روز چه‌قدر باید حرف سیاسی بزنیم یا فوتبال ببینیم اما هر روز در این خیابان‌ها راه می‌رویم یا رانندگی می‌کنیم. مشکلات سیاسی را گاهی می‌شود با یک قانون با یک لغو تحریم و مذاکره حل کرد؛ برای حل مشکلات اجتماعی و فرهنگی یک جامعه زمان زیادی لازم است؛ برای نمونه می‌گویند که تحریم‌ها لغو می‌شوند؛ شرکت‌های خارجی سرمایه‌گذاری می‌کنند و مشکلات اقتصادی تعدیل می‌شوند اما مشکلات اجتماعی گمان نمی‌کنم با لغو تحریم یا سرمایه‌گذاری لغو شود.

طنزنویس‌ها جوک هم می‌سازند؟

خب شاید گاهی اوقات این کار را کنند اما متاسفانه نگاهی که ما در جوک داریم نگاهی صرفا قومی، جنسی و جنسیتی است. در حال حاضر به واسطه آمدن فضای مجازی فضا خیلی تغییر کرده؛ پیش از این یک پدر می‌توانست کنار فرزندش یک جوک را تعریف نکند؛ اما الان دست به دست می‌چرخد و سرعتش خیلی بالاست؛ تیم ملی والیبال ما آمریکا را می‌برد و ۵ دقیقه بعد از پایان بازی، ‌ شما می‌بینید که یک جوک در تمام گروه‌های تلگرامی دست به دست می‌شود و ۳۰ میلیون کاربر تلگرامی این جک را خوانده‌اند؛ ‌ در این کاربر‌ها بچه‌های شش، ‌هفت ساله هم هستند؛ این‌جاست که وظیفه‌ای برای طنز‌پرداز تعریف می‌شود و آن این‌که اگر طنز‌پرداز ادعای این را دارد که شناخت دارد باید مطالبی تولید کند که این سه فاکتور در آن‌ها موجود نباشند. نویسنده‌های ما کار سختی را انجام می‌دهند و به واسطه پیشرفت‌های ارتباطی که رخ داده می‌توانند امروز برای نمونه در تلگرام کانال بسازند و مطالب جوک را خودشان بسازند که در آن‌ها به کسی توهین نمی‌شود.

نوشته‌های کدام طنزپردازان امروز را می‌پسندید؟

امروز طنزپرداران خیلی خوبی داریم و اگر نام کسی ذکر نمی‌شود دلیل بر این نمی‌شود که کارش خوب نیست؛ در میان بچه‌هایی که کار می‌کنند، جنس کار پوریا عالمی کمی از بقیه قوی‌تر است؛ خیلی رو نمی‌نویسد و طنز با کیفیت و غنی‌تری نسبت به چیزی که بقیه می‌نویسند ارائه می‌دهد. آیدین سیارسریع، طنز غیر قابل پیش‌بینی می‌نویسد؛ و به شدت به قالبی که در ذهن خودش ساخته مسلط شده است. در این بین یک سری افراد هستند که از ما باتجربهتر هستند. شهرام شهیدی سوژه یاب فوق‌العاده‌ای است و همیشه سوژه‌هایی از خبر‌ها را انتخاب می‌کند که ممکن است خیلی‌ها دیده باشند اما به ذهنشان نرسیده باشد. احسان پیربرناش اساسا طنز است؛ ‌ برخی از ما ستون‌های طنز می‌نویسیم اما وقتی حرف می‌زنیم یا چیزی می‌نویسیم دیگر طنز نیست اما احسان حرف هم که می‌زند نیش و کنایه طنزنویسی‌اش را دارد و مسعود مرعشی که رگ خواب مخاطب در دستش است و در عین حال اغلب کسانی که با او کار کرده‌اند بعد از مدتی پیشرفت کرده‌اند به این دلیل که مرعشی جدای از این‌که طنزنویس خیلی قابلی است، ‌ آموزگار خیلی خوبی است و می‌تواند آموخته‌ها و تجربه‌های خود را به جوان‌ترهایی که وارد عرصه طنز می‌شوند منتقل کند.

چرا امروز طنز سیاسی بیشتر از مدل‌های دیگر طرفدار دارد؟

در کشور ما هوشیاری سیاسی مردم بالاست زیرا در کشور ما اغلب حوزه‌ها دولتی هستند؛ وقتی پای دولت به حوزه‌های مختلف باز می‌شود، سیاست هم اتوماتیک وارد آن می‌شود اما به نظر من یک نویسنده و یک طنزنویس نباید بنده و پیرو یک جریان سیاسی باشد باید نگاه منصفانه‌ای داشته باشد؛ من اگر طرفدار دولت یازدهم هستم و به آقای دکتر روحانی رای داده‌ام، دلیل نمی‌شود که اگر اشتباهی از سوی یکی از وزیران ایشان صورت می‌گیرد به واسه طرفداری یا رایی که داده‌ام، ‌نادیده بگیرم.

این نگاه در تمام جراید و طنزپردازان وجود دارد؟

این‌طور فکر نمی‌کنم، روزنامه‌های دوره اصلاحات و وابسته به این جریان می‌توانستند در مورد آن دولت طنز بنویسند اما در دوره آقای احمدی‌نژاد، خیلی کم می‌دیدیم که روزنامه‌ها و جریان‌هایی که طرف ایشان هستند راجع به عملکرد دولت طنز انتقادی بنویسند؛ در حال حاضر در روزنامه‌‌ می‌توانم برای نمونه طنزی بنویسم که چرا هوا آلوده است و بیایم وزیر بهداشت، وزیر صنعت و رئیس سازمان محیط زیست را با طنز نقد کنم اما اگر دو دولت احمدی‌نژاد هوا آلوده می‌شد هیچ‌وقت طنزی راجع به وزیر صنعت آقای احمدی‌نژاد نوشته نمی‌شد.

شرایط و اتفاقات سیاسی در تولید آثار طنز موثر هستند؟

این را نمی‌توانیم منکر شویم که شخصیت‌های سیاسی و دولتمردان در تولید آثار طنز نقش دارند، به عنوان مثال در دوره آقای احمدی‌نژاد مصاحبه‌ها و اتفاقات سیاسی باعث شد خیلی‌ها طنزنویس شوند و این را نمی‌توانیم منکر شویم؛ در آن دوره مصاحبه‌هایی را می‌خواندید که از دل آن‌ها می‌شد پنج ستون مطبوعاتی بیرون کشید اما این شرایط در دولت روحانی خیلی کمتر است و دلیلش می‌تواند این باشد که یا احتیاط بیشتری می‌کنند یا این‌که ادبیاتشان فرق می‌کند.

بر این اساس یعنی در دوران آقای احمدی‌نژاد مردم شاد‌تر بودند؟

در دوره آقای احمدی‌نژاد یک تناقضی پیش می‌آید؛ با وجود این‌که شرایط زندگی خیلی سخت بوده، اما سوژه‌های طنز زیاد بودند اما این‌که شاد بوده یا نه را نمی‌دانم؛ آقای احمدی‌نژاد که همیشه لبخند بر لب داشت؛ ‌شرایط اقتصادی خوب نبود؛ مردم شاد نبودند؛ الان هم نیستند و اخیرا هم آماری اعلام شده که ما بعد از عراق دومین کشور افسرده و ناراحت دنیا هستیم. معتقدم که مردم ما شاد نیستند و برعکس آدم‌ها هم سعی می‌کنند خنده‌شان را کنترل کنند؛ ‌چون ممکن است بقیه آن‌ها را آدم‌های جلف یا سبک سر بنامند.

به بازنشستگی هم فکر کرده‌اید؟

هنوز که اول راه هستم و به قول معروف «اول چل چلیمه!» اما از شوخی گذشته طنز نوشتن هم سنی دارد و از آن به بعد یا آدم‌ها انگیزه خود را از دست می‌دهند یا آزادسازی ذهن دیگر وجود ندارد؛ اما به خاطر شرایط بد اقتصادی مجبور هستند که بنویسند خیلی از طنزنویس‌های قدیمی ما الان در فقر زندگی می‌کنند؛ مسافرکشی می‌کنند یا هر کار دیگری که زندگی را بگذرانند؛ ‌ ما از روزی که ننویسیم بازنشسته می‌شویم بدون حقوق و کسی ما را حمایت نمی‌کند و این دوران حتی از نوشته‌های طنزنویسان هم بامزه‌تر است!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا