«رسانهها در ماجرای قتل «رومینا» دنبالهرو افکار عمومی نباشند»
شفقنا نوشت: انتشار خبر قتل رومینا دختر۱۴ ساله تالشی با واکنش های زیادی در شبکه های اجتماعی روبرو شده که قابل توجه است. یکی از نکات مهم رسانه ای، پوشش دادن این دست از اخبار حوادث است که معمولا به خاطر خط قرمز های موجود در جامعه با برچسب های زیادی روبرو می شود. حال با توجه به این مسأله چه تدابیری باید اندیشیده شود که این دست اخبار فدای مصلحت نشود و از طرفی روان نوجوانان آسیب کمتری ببیند؟!
کامبیز نوروزی حقوقدان رسانه در این باره می گوید: از نظر معیار های روزنامه نگاری، اتفاقی مانند قتل «رومینا»، خبری داغ محسوب میشود. افکار عمومی نسبت به این اخبار بسیار حساس و کنجکاو است. چرا که این خبر دردناک مجموعه ای از عناصر دراماتیک را دارد و باعث جذابیت بیشتر خبر می شود. به طور خیلی طبیعی افکار عمومی بر اساس همان کنجکاوی به دنبال اطلاعات بیشتر است. از طرفی دیگر افکار عمومی در این قبیل موارد به سرعت داوری می کند و به طور خواسته یا ناخواسته به این خبرها شاخ و برگ می دهد. اما از نظر اصول روزنامه نگاری حرفه ای ، رسانه ها نباید دنباله رو افکار عمومی باشند و باید این اتفاق ها را با بی طرفی کامل،از دیدگاه کارشناسان و با واکاوی جزئیات منتشر و به دست مخاطب برسانند. البته در این مورد، نمی توان فقط از نقش رسانه ها و روزنامه نگاران صحبت کرد، بلکه نظام مدیریتی کشور و کارشناسان هم در این گونه مسائل نقش دارند.
او با انتقاد به تحلیل زود هنگام برخی مسئولان در این باره توضیح می دهد:از روز گذشته مقامات و مسئولان تحلیل های زیادی درباره این خبر داشته اند. مثلا یکی از قضات بازنشسته دیوان عالی کشور در اظهار نظری گفته آن قاضی که دستور تحویل این دختر را به خانواده اش داشته، باید معلق بشود. خب ما زمانی می توانیم چنین اظهار نظری کنیم که بدانیم در دادگاه چه گذشته است. زمانی قاضی می تواند مانع از تحویل «رومینا» به خانواده اش بشود که دچار شک معقول شده باشد و به این نتیجه رسیده باشد که اگر این دختر به خانواده اش تحویل داده شود، جانش در خطر است. خب ما هنوز هیچ اطلاعاتی در این زمینه نداریم پس برای این گونه اظهار نظرها زود است.
او ادامه می دهد: همچنین برخی مسئولان صحبت از خلأ قانونی می کنند یا امیدوار به تصویب قانون خشونت خانگی هستند. خب چطور می توان این موضوع را به خشونت خانگی نسبت داد وقتی هنوز نمی دانیم چه اتفاقی رخ داده است. این موارد از مشکلات موجود در گردش اطلاعات کشور است. به نظرم صحبت از خلأ قانونی در حال حاضر بیشتر واژه ای شده برای ساده کردن مسأله یا برای گریز از واقعیت.
نوروزی تاکید می کند که ما در کشور با کمبود قانون مواجه نیستیم بلکه مشکل از جای دیگری است. او تصریح می کند: وقتی می گوییم علت این قبیل مسائل، ناشی از خلأ قانون است، منظورمان این است که اگر قانون باشد این مشکلات و مسائل حل می شود. در حالیکه طبق تجربه این گزاره مردود است. در حال حاضر ما قوانینی برای منع کارکودکان داریم، اما آمار رسمی مرکز آمار می گوید ۵۰۰ هزار کودک کار داریم. خب ما قانون داریم اما شاهد افزایش کار کودکان هستیم. همچنین ما قوانین سخت گیرانه ای در خصوص قاچاق مواد مخدر داریم، اما هر روزه شاهد کشف زیادی مواد مخدر هستیم.
مشکل ما خلأ قانون نیست چون وقتی صحبت از خلأ قانون می کنیم می خواهیم مسئولیت سازمان های رسمی را نادیده بگیریم و مسأله را ساده کنیم. به نظرم نتیجه این گونه مواجه ها با خبر ، گریز از برخورد واقعیتگرا با مسأله اصلی است. اگر قانون نقش موثری داشت، نباید شاهد افزایش کودکان کار و قاچاق مواد مخدر و یا فساد های اداری بشویم، چون قوانین آن ها وجود دارد. مشکل اصلی در بسترهایی است که امکان ارتکاب جرم محیا است که از نظر حقوقی می گوییم خصلت جرم زایی در جامعه.البته تاکید می کنم قصد تحلیل واقعه «رومینا» را ندارم چون اطلاعات قابل تحلیلی در دست ندارم. ما می توانیم این واقعه را بهانه ای کنیم برای بازنگری و نگاه جدی تر به وضعیت جامعه ایران از حیث جرم و جرم زایی.
این کارشناس با توضیح درباره خصلت قتل های ناموسی در جامعه می گوید: در برخی تحلیل ها دیدم که گفته شده، از عواملی که موجب جرائم علیه کودکان و زنان ئر محیط خانواده می شود این است که پدر به خاطر قتل فرزندش قصاص نمی شود، خب این تحلیل درستی نیست. این قبیل جرائم را می توان به عنوان جرائم اتفاقی نام برد. معمولا در این قتل ها که به قتل های ناموسی مشهور است، کسانیکه مرتکب قتل می شوند در دو دسته جای می گیرند. دسته اول شامل برخی مناطق و گروهای اجتماعی اند که این قتل را جزء ارزش های اجتماعی می دانند. یعنی اگر پدر، همسر یا برادری زن و فرزند خود را به خاطر مسائل ناموسی به قتل برساند از طرف گروه اجتماعی مورد تمجید قرار می گیرد. دسته دیگر دچار حالت روانی خاصی می شوند که در آن شرایط به هیچ چیز دیگری فکر نمی کنند. قتل های ناموسی، قتلی نیست که فرد به خاطر مجازات سبک یا سنگین، از آن دست بکشد.او ادامه می دهد: در قانون مجازات اسلامی ایران، پدر به خاطر قتل فرزند قصاص نمی شود. اما در قتل های ناموسی، فرد مرتکب اصلا به این موارد فکر نمی کند.
متاسفانه کلیشه های رایج باعث می شود بعضی کارشناسان، مقامات و روزنامه نگاران از تعمق در مسائل باز بمانند.
نوروزی با اشاره به نقش رسانه ها درباره این اتفاق تلخ می گوید: رسانه ها پیش از تحلیل واقعه، در یک کار میدانی اطلاعات واقعه را دربیاورند. مثلا به دنبال شناسایی موقعیت محلی، شخصیت قاتل و عناصری که در این حادثه حضور داشته اند، باشند.
نوروزی در پایان به چگونگی عملکرد صدا و سیما در برخورد با این گونه حوادث می پردازد و پیشنهاد می دهد: به نظرم تلویزیون همچنان رسانه نافذ و تاثیر گذار است، اما تلویزیون در ایران سال هاست که اثرگذاری خود را به خاطر عملکرد غیر حرفه ای در بخش های مختلف از دست داده است. با این حال معتقدم صدا و سیما باید با بی طرفی کامل و رعایت اصول حرفه ای وارد این مسائل بشود. چرا که تلویزیون با توجه به امکانات خوبش، ظرفیت اجرای این کار را دارد و خبرنگاران زیادی در مناطق مختلف دارد. پس با استفاده از همین امکانات، اطلاعات درست این حادثه را دربیاورد و منتشر کند .
او ادامه می دهد: همچنین تحلیل گران لایق که مورد تایید و توجه جامعه باشند را دعوت به مصاحبه کند. ضمن اینکه باز تاکید می کنم یک رسانه حرفه ای چون مطبوعات، تلویزیون یا رادیو نباید دنباله رو افکار عمومی باشد، چرا که در این قبیل موارد احساسات عمومی جریحه دار است و گاهی ممکن است گرایش های انتقام جویانه در مردم شکل بگیرد که این حالت ها جزء طبیعت افکار عمومی است، و نمی توان به آن ها خرده گرفت. اما رسانه ها باید کار حرفه ای خود را انجام دهند. حتی گاهی دادگاه ها هم تحت تاثیر افکار عمومی قرار گرفته اند و کیفیت محاکمه متاثر از احساسات افکار عمومی شده که این نهاد هم باید از این گونه رفتارها پرهیز کند.
انتهای پیام