با پایان حصر، باب حکمت در حکومت را باز کنید
ابوالفضل فاتح موسس ایسنا و از مسوولان ستاد میرحسین موسوی در انتخابات سال ۸۸ در یادداشتی با عنوان «حصر ضد توسعه و مغایر حکمت در حکومت است / با پایان حصر، باب حکمت در حکومت را باز کنید» که آن را در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
نگاهی به واکنشها و پیامهای تسلیت در پی ارتحال حضرت آیت الله صانعی نشان میدهد که علاوه بر مقلدان و طرفداران، ایشان در نزد بسیاری دیگر از شخصیتها جایگاه منزه و رفیعی داشتهاند و نگاه واقعیشان به آیت الله صانعی بسیار محترمانهتر از آن چیزی بوده است که در حق ایشان روا داشته میشد. شاید این رخداد به نوعی در دل خود تنبهی داشته و یادآور موضوعی باشد که مکرر بیان شده، لکن لاینحل باقی مانده است.
متاسفانه شرایط سیاسی و امنیتی حاکم، وضعیت را به گونهای پیش برده، که بسیاری از نخبگان منتقد در انزوا، و عسرت و حصر دوران حیات خود را سپری میکنند و آن گاه که از میان ما پر میکشند، و فرصتی برای ابراز همدردی فراهم میشود در مییابیم که این انزواها، عسرتها و حصرها صرف نظر از نداشتن پشتوانه حقوقی و اخلاقی به هیچ وجه مطلوب افکار عمومی نیز نبوده است. اما افسوس که فایدهی چندانی بر این همدردیهای پس از فاجعه مترتب نیست.
از همین منظر شایسته است، یک بار دیگر به مسئله حصر آقایان مهندس موسوی و حجت الاسلام والمسلمین کروبی و خانم دکتر رهنورد بنگریم. ایشان به عنوان شخصیتهای صاحب اندیشه و فعال در بالاترین سطوح سیاسی، نسبت به سیاستهای حاکم بر کشور در بسیاری از موارد منتقد و معترضاند. همانطور که بسیاری دیگر از نخبگان و مردم به این سیاستها منتقدند. مقامات دیدگاهها و مواضع ایشان را قبول ندارند، ایشان هم سیاستها و عملکرد مقامات را قبول ندارند. آنها از یکدیگر متمایزند. باید حصر شوند؟ یا باید دیدگاهها در محیطی مدنی به داوری عمومی گذاشته شوند؟ به خاطر میآورم، در ایام انتخابات در جلساتی که با حضور آقای مهندس موسوی برگزار میشد، طیف وسیعی از دیدگاههای بعضاً متباین حضور داشت و ایشان یک به یک میشنیدند و هیچگاه کسی حذف نشد، بلکه از دیدگاه متمایز استقبال هم میشد.
عقل و تجربه گواهی میدهد، وجود تفاوت و تمایز چه در حوزه اندیشه و چه در حوزه سیاسی با حفظ روشمندی و اصول، به ویژه از شخصیتهای خوش بنیاد و اهل فکر برای هر جامعهای موهبت و برای توسعهی هر ملتی حیاتی است. تمایز و در پی آن اتباع احسن زیربنای رشد است و اساساً بدون تمایز اصولی، اتباع احسن معنا نمییابد و جامعه به رشد و تعالی نخواهد رسید. جامعه بشری ذاتاً کارخانه «شبیه سازی» نیست و از بین بردن تمایزات با تحمیل فشار، عوارض فراوانی به دنبال خواهد داشت. سیستمهایی که هاضمه بزرگتر و صدر وسیعتری در پذیرش تفاوتها داشتهاند، بستر خلاقیتها شده و در برابر پیچیدگیهای دنیای امروز راه حلهای بهتری ارائه دادهاند.
از منظر تاریخی و انسانی و اخلاقی و مذهبی نیز تحمیل تک صدایی و حصر و محدود سازی مخالفان مدنی، برای هیچ سیستمی عزت و آبرو به دنبال نیاورده است و بی تردید وقتی در تداول ایام، دورهای بگذرد و قدرتی فرو بنشینند و باب نقدها گشودهتر گردد، بسیاری حسابشان را از این سیاستهای محدودیت آفرین جدا خواهند ساخت و به نوعی خواهند گفت که موافق نبودهاند. چنان که در انبوه تسلیتهای مربوط به آیت الله صانعی شاهد بودیم و بیش از این را بعدها در نمونههای دیگری شاهد خواهیم بود.
از ابتدای انقلاب، مسئلهی حصرها و برخوردهای اینچنینی با نخبگان منتقد و مسکوت سازی آنان، یک اشتباه بارز بوده است و تداوم آن اشتباهی بزرگتر. چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته و زمانه تغییرات اساسی داشته است. بسیاری میپرسند چرا این نوع سیاستها اصلاح نمیشود؟ امروز چند جای دیگر جهان را میشناسیم که شاهد چنین پدیدههایی باشند؟ چرا عدهای شعار بنیادی آزادی در انقلاب را در حد یک شوخی تنزل دادهاند؟ و چرا بسیاری از آنان که باید نگاهبان قانون اساسی باشند، تیغ به محو جمهوریت نظامی کشیده اند که امام (ره) آن را «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» معرفی و مردم هم در رفراندوم به همان دیدگاه رای دادند. به دامنه رد صلاحیتها در انتخابات مختلف و تحمیل یک جریان خاص بر کلیت کشور بنگرید. آیا این تحمیلها و تفسیرها خیانت در امانت نیست؟
در هر حکومت و سیستمی امکان بروز خطا وجود دارد. مهم نوع برخورد با خطاها و عبرت گرفتن از آنهاست. زمانه خطاها را به ما یادوآر میشود. با همهی شکوه و عظمتهای آفریده شده در دوران امام عظیم الشان، همین امروز رخدادهایی در آن دوران هست که کسی مایل نیست دربارهی آن سخن بگوید، یا مسئولیت آن را بپذیرد و البته بعید است، حضرت امام نیز از بسیاری از آنها و یا شیوهها و ابعاد آن مطلع بودهاند و مثل بسیاری از اوقات، کسانی که قرار بود کلاه بیاورند سر آوردهاند. کما این که شاهد هستیم بعضی که نظریه پرداز یا حامی برخی دیدگاهها یا رفتارها در گذشته بودهاند، بعدها که از دایره حکومت و حجاب قدرت آن خارج شدند و از زوایهای دیگر به واقعیتها نگریستهاند، دیدگاهشان تغییر کرده است. نه این که واداده باشند، فرصت یافتهاند از زاویهای مستقل و به دور از مصلحت جوییهای گریبانگیر به مسائل بنگرند. تطور مواضع آیت الله صانعی، آیت الله هاشمی، آیت الله آذری قمی، حجت الاسلام والمسلمین کروبی، حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی، حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری و حجت الاسلام والمسلمین عبدالله نوری و آقای حبیب الله عسکراولادی و… را که یادمان هست. همین ایام اخیر بود که مدیر مسئول سابق کیهان از اتهامات وارده به دکتر مصدق و نوع رفتار با مهندس بازرگان اظهار تاثر داشت و آنها را اشتباه میدانست. و تا دلتان بخواهد از این نمونهها هست و خواهد بود. دیر یا زود نیز بسیاری از همانها که درباره کاستیهای امروز ساکتند و یا توجیه میکنند، حسابشان را از اشکالات و عسرتها و حصرها و … جدا میکنند و نواقص مختلف از جمله این تنگناها و حصرها را نه در خفا که علنا به نقد جدیتری خواهند کشید. این عسرتها و حصرها، هم خلاف حقوق انسانی و قانونی و هم موجب محروم ساختن کشور از اندیشههای متمایز و در نتیجه ستمی بزرگ در حق توسعه فکری کشور است. توسعهای که زیربنای همه توسعههاست، صرفا از دل چند صدایی متولد خواهد شد نه تک صدایی.
در کشورهای مختلف جهان، دامنه چند صدایی و آزادی مخالفان را ببینید. مخالفت سیاسی مدنی، امری پذیرفته شده و حتی بدیهی است. روشن است از کره شمالی و عربستان و …. سخن نمیگوییم که امید است مقصد و مقصود کسی نباشد. چه بسیار مردم که با سیاستهای حاکمان موافق نیستند و به آن معترضند. از جمله روندها و نتایج انتخابات در کشورهایشان را زیر سئوال برده یا میبرند. چرا جای دور برویم. مگر صبح تا شام تلویزیون ایران تظاهرات معترضان در کشورهای مختلف جهان را نشان نمیدهد و دیدگاههای مخالفانشان را منعکس نمیکند؟ این خبرها را چه کسی به جهان مخابره میکند؟ جز آن است که یا خبرنگار آنجاست یا از رسانههای خودشان برداشته میشود؟ در اغلب کشورهای جهان، دیگر تلویزیون انحصاری نیست و رسانهها بعد از انتشار مواخذه نمیشوند. کسی هم جرات ندارد به شرکت کنندگان اراذل و اوباش و وابسته و جاسوس بگوید، یا آنان را از حقوق مدنی و سیاسی محروم نماید. صرفا در چند کشور است که پاسخ این نوع مخالفتها، اتهام وابستگی به اجانب و ضرب و جرح و زندان و حصر و محرومیت از حقوق مدنی و رد صلاحیت است.
جوامع غربی به ویژه آمریکا و انگلیس که دامنه سیاستهای ضد حقوق بشریشان در جهان فراوان است، ملاک این نگارنده نیست. اما در داخل همین کشورها و بسیاری دیگر، بابهای گفتوگو باز است و عموما اجازه داده میشود تا منتقدینی که با سیستم حاکم زوایه دارند، فعالانه برای کسب اقبال عمومی تلاش نمایند و این رویکرد را ضرورت توسعه میدانند. برنی سندرز در آمریکا و آقای کوربین در انگلیس نمونه رویکردهایی هستند که شاید بتوان گفت به شکل بینادین با نظام سرمایه داری حاکم بر این کشورها مخالف هستند. با این حال در رقابتهای انتخاباتی حضور مییابند و پیوسته در رسانهها حاضرند. کوربین سالها رهبر حزب مخالف در پارلمان بود و مواضعش در تلویزیون پرس تی وی نیز منعکس میشد. میزان مخالفت و تباین میان اندیشههای این افراد با نظام حاکم بر آن کشورها به هیچ وجه قابل مقایسه با آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و یا آقای خاتمی نیست. اما تباین و تعارض و نگاه متمایز آنها، به منع خبر و تصویرشان و حصر و حذف سیاسی آنها نمیانجامد.
مصائب امروز کشور را نگاه کنید. شکافهای وحشتناک را ببینید. فاصله ما با عدالت و اخلاق و آزادی را بنگرید. وضعیت ناکارآمدی و فساد و ناامیدی را مرور کنید و …. موارد بسیار دیگر که هر چه بیان شود ذائقهها تلخ تر میشود. سالهاست آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد، در حصر قرار داده شدهاند و بسیاری در زندان، و هر روز دامنه انتخاب مردم تنگتر و تنگتر شده است. کدام وضعیت فعلی نسبت به سال 88 افتخار آمیز است؟ این محصول خطاهای استراتژیک و سیاستهایی است که یکی از آنها، همین حصر منتقدان و فیلتر کردن اندیشهها و صداهای متفاوت است و چون باب گفتوگو، انتقاد و تمایز بسته و بابهای تملق و تایید گشوده بوده، از معایب و خسارتهایش نیز پس از فاجعه خبردار شدهایم و هر چه ادامه پیدا کند، عوارض و حسرت آتیاش بیشتر خواهد بود. حق ایران و اسلام عزیز و ظرفیتهای کشور بیش از این است. هر یک، باور کنیم دلسوزتر از ما هم برای دین و میهن و نظام و انقلاب هست و هر که غیر ماست، اجنبی نیست. ای کاش تا دیر نشده در این سیاستها و محدودیتها و حصرها تجدید نظر و برای همیشه این رویکردها متوقف شود و ان شاء الله بابهای حکمت در حکومت گشوده گردد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
ابوالفضل فاتح
25 شهریور 1399
انتهای پیام