چرا پاسخها به «کودتای خزنده» بیاثر است؟
محمد توکلی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی با عنوان «چرا پاسخها به «کودتای خزنده» بیاثر است؟» دربارهی واکنشها به مستند کودتای خزنده، ساختهی حسین باستانی که اخیرا از شبکهی بیبیسی پخش شده نوشت:
اختلافات در سپاه پاسداران در دوران دفاع هشت ساله موضوع مستندی جنجالیست که از سوی حسین باستانی، روزنامهنگار شناختهشدهی دوران اصلاحات تهیه شده است. موضوع این مستند پیش از این نیز به شکل جسته و گریخته بیان شده بود اما انتشار فایل صوتی اظهارات اعتراضی فرماندهان در جلسهای با محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه جزییات تازهای به مخاطب این مستند عرضه میکند. از دیگر ویژگیهای مستند «”کودتای خزنده” در سپاه» لایهی زیرین آن است که به ارتباط آنچه در دیروز گذشت و امروزمان میپردازد.
همانطور که قابل پیشبینی بود این مستند نیز همچون دو مستند دیگر ساخته شدهی این روزنامهنگار به نامهای «بهتان برای حفظ نظام» و «”جام زهر” فرصتهای از دست رفتهی ایران در جنگ» با بازتاب و واکنشهایی گسترده همراه شد. به طور کلی میتوان واکنشها به «کودتای خزنده» را به دو بخش کلی تقسیم کرد. بخش نخست افرادی بودند که نگاهی مثبت به آن داشتند و با تمجید، حسرت و حیرت نسبت به آنچه در این مستند از آن گفته شده واکنش نشان دادند و با همدلی نسبت به فرماندهان معترض نسبت به عملکرد دیروز و امروز افرادی مانند سرلشکر محسن رضایی انتقاداتی جدی را مطرح کردند. بخش دوم نیز افرادی بودند که نگاهی منفی به مستند ساختهشده از سوی آقای باستانی داشتند. آنچه منتقدان، که در میان آنان مسئولان و غیر مسئولان را میتوان یافت، در این باره میگویند به پنج بخش تقسیم میشود:
1ـ «رسانهای که این مستند را پخش کرده، معاند است»؛ این گروه از منتقدان بر این باور هستند به جهت اینکه شبکهی بیبیسی در طول تاریخ (از کودتای 28مرداد تا امروز) در جبههی مخالف ایرانیان و همینطور جمهوری اسلامی بوده است پس هر آنچه رنگ و بویی از آن را داشته باشد مقبول نخواهد بود.
2ـ «هدف، موضوعات و حوادث روز است»؛ گروه دیگری از منتقدان علت مخالفت و انتقاد خود را چنین شرح میدهند که به دلیل آنکه در لایهی زیرین این مستند قرار بر تاثیرگذاری بر حوادث امروز است و غرض مستندساز مرور بیطرفانهی یک حادثهی تاریخی در ظرف زمانی خود نیست، پس نمیتوان نگاهی موافق به اثر تولید شده داشت.
3ـ «محرمانه نبود»؛ گروه سوم منتقدان با اشاره به این نکته که فایل صوتی که «محرمانه» خوانده شده در گذشته نیز در کانال تلگرامی گمنامی منتشر شده بود، این مستند را فاقد حرفی نو دانسته و بر این باور هستند که مستند تولید شده چیزی جز تکرار همان حرفهایی نیست که در گذشته هم از آن گفته شده است.
4ـ «هدف، تخریب است»؛ دیگر گروهی که به نقد و اعتراض به این مستند پرداختند افرادی هستند که معتقدند از آنجا که هدف مستندساز و شبکهای که این مستند را پخش کرده است تخریب بزرگان نظام و فرماندهان امروز و دیروز است پس نمیتوان و نباید نگاهی مثبت به آن داشت.
5ـ «خیانت است»؛ و آخرین گروه نیز افرادی هستند که فایل صوتی استفاده شده در این مستند را اسرار جنگی میدانند و بر این باور هستند که استفاده این چنینی از آن، به ویژه در شرایط حاضر نوعی کمک به «دشمن» بوده و خیانت به ملت ایران است.
واقعیت این است که هیچکدام از این پنج رویکرد منتقدانه نسبت به مستند «کودتای خزنده» نتوانسته است کمترین اثری را بر آن داشته باشد؛ به یک دلیل ساده: نقد با چنین رویکردی اساسا ارتباطی به اثر ساخته شده ندارد و بیشتر از آنکه سراغی از «ما قال» بگیرد، خود را مشغول «من قال» کرده است!
ممکن است تمامی نقدهایی که در این پنج مورد اشاره شد، در کلیت آن کاملا هم درست باشد اما این موارد ارتباطی به آنچه در این مستند دیدیم ندارد و هر نامی جز «نقد مستند «”کودتای خزنده” در سپاه»» را باید بر آن نهاد.
با نگاهی به مواجههی مسئولان با این مستند و هر نگاه متفاوت دیگری به دوران دفاع هشت ساله و دیگر حوادث مشابه شاهد نوعی انفعال و واهمهای نابجا هستیم که نتیجهی آن مسدود شدن مسیرهایی است که میتواند حقایق تاریخ را بهعنوان راهنمای امروز در برابر همگان قرار دهد. بهعنوان مثال میتوان به اظهارنظرهایی که از سوی حسامالدین آشنا، مشاور رئیسجمهور روحانی و سردار کارگر، رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در روزهای اخیر مطرح شده است، توجه نشان داد.
آقای آشنا میگوید: «کاری که انجام شد، یکی از نمونههای خیانت به ملت ایران و جاسوسی جنگی است…سرقت اسناد جنگ و سرقت اسناد نظامی و نمایش آنها به مثابه یک افتخار حتماً یک خیانت است».
و آقای کارگر نیز بدون اشاره به این مستند از یک ابلاغ عجیب ستاد کل نیروهای مسلح خبر داده است که بر اساس آن «در حوزهی دفاع مقدس هر کسی در حوزهی سپاه، ارتش یا غیرنیروهای مسلح وارد مسائل اختلافی شد، بنیاد حفظ آثار موظف است پیگیری کند و برخورد لازم را داشته باشد».
اما مسیری که تجربهی بسیاری از کشورها، عقل و همینطور توصیهی بزرگان دین آن را تجویز میکند، دقیقا در نقطهی مقابل این راهیست که تصمیمگیران کشور در همهی این سالها در حوزههای مختلف این چنینی برگزیدهاند: راه گفتوگوی آزاد.
البته که برگزیدن مسیر «گفتوگوی آزاد» دربارهی موضوعات مختلف همچون دوران دفاع الزاماتی هم دارد که از آن جمله میتوان به حذف نگاه ایدئولوژیک، پذیرش این نکتهی بدیهی که مقدس بودن امر دفاع به معنای قدسی بودن مدافعان و تمامی اقدامات آنان نیست، اعلام پایان محدودیتهای نابجا در موضوع دسترسی به اسناد تاریخی و پژوهش دربارهی آنها، ایجاد فضایی امن برای بیان دیدگاههای مختلف و… اشاره کرد.
در پایان میتوان دو مثال از انتخاب این دو مسیر را به یاد آورد:
مثال نخست به حدود شش سال پیش و مهر 93 بازمیگردد؛ برنامهای به نام «سطرهای ناخوانده» که از شبکهی یک سیما پخش شد و افرادی نظیر جعفر شیرعلینیا، پژوهشگر تاریخ جنگ بهعنوان مصاحبهگر پرسشها و ابهامهای باقی مانده از آن دوران را با با ادبیاتی بیسابقه و صریح با فرماندهانی نظیر محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در آن دوران مطرح میکردند و «گفتوگو» به معنای واقعی کلمه شکل میگرفت.
مثال دوم به دیماه 97 بازمیگردد و توییت معروف محسن رضایی دربارهی عملیات «کربلای 4»؛ اندکی پس از بالا گرفتن واکنشهای منفی به «عملیات فریب» خواندن این عملیات شبکهی سه سیما در یکی از پر بینندهترین برنامههای خود آقای رضایی را در برابر رضا رشیدپور نشاند، آنچه در آن برنامه شاهد بودیم فضایی پر از تعارف و تکلّف بود که پس از تماس تلفنی با سردار قاسم سلیمانی و صحبتهای این شهید عزیز فضایی کاملا احساسی هم بر آن حاکم شد؛ در این برنامه نه خبری از چالش بود و نه پرسشگری، چون اجازهی آن از جایی دیگر صادر نشده بود!
این دو مسیر پیش روی تصمیمگیران نظام است؛ میتوانند به همین مسیر فعلی ادامه دهند و هر بار با برنامهای از آن سوی مرزها غافلگیر و دستپاچه شوند و یا این روحیهی انفعالی را کنار گذاشته و یک بار برای همیشه مسیر «گفتوگوی آزاد» را برگزینند.
البته با توجه به اظهارات اخیر سردار کارگر، رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ظاهرا همان مسیر گذشته ادامه خواهد داشت: «به یاد دارم مثلا صداوسیما چند سال پیش یک برنامهای را به نام سطرهای ناخوانده پخش کرد. چند جوان بودند و با آقا محسن و آقای شمخانی و چند تا از دوستان ارتش بودند و از اینها سوال میکردند. برنامه را نگاه میکردید گاهی شبیه محاکمه بود؛ یعنی مینشستند و اینها را محاکمه میکردند. با صداوسیما صحبت کردیم و جلسه سوم و چهارم جلوی [آن را گرفتیم]».
انتهای پیام
با سلام
اینکه «چرا پاسخها به «کودتای خزنده» بیاثر است؟» به دلیل این است که جناب نویسنده محمد توکلی اینگونه تلقی دارد و می خواهد به جای مخاطب با صدای بلند فکر کند . همانطور که در « چرا پاسخها به «بهتان برای حفظ نظام» بیاثر یا کماثر شد؟» چنین تلقی دارد. حال بد نیست که ایشان یک نگاهی هم به همین متن «جلسه فرماندهان سپاه؛ اختلاف در میانه جنگ» بیندازد تا ببیند آیا پاسخها بی اثر است یانه؟
من نوشتم منتشر نمی کنید، جرئت آزادی ورزی ندارید
شما منتشر نمی کنید، مگر اینکه به نفعتون باشه و یا خنثی باشه