خرید تور تابستان

این چه بساطی است؟

ورق پاره های تاریخ (23)

به کوشش ناصر غضنفری، انصاف نیوز:

ادامه پاسخ آیت الله سیدحسن قمی در اسفند58:

«زندان های بیجا، تازیانه های بیجا. افراد را می‌آورند با وقاحت تازیانه می‌زنند بدون این که جرمی به ایشان ثابت شود. مردی آمد به منزل من بدنش مجروح بود و وقتی بدنش را نشان داد حال من به هم خورد. به او اتهام زده بودند که تو در حرم دزدی کرده‌ای و او را به قصد کشت زده بودند و حالا هم می‌خواستند او را آزاد کنند از باب اینکه دیدند اگر او را با آن وضعیت رها کنند مناسب نیست چند روزی او را نگه داشتند تا جراحت‌ها آرام بگیرد.

می‌گفت من انگشترهایی که خریده بودم آن‌ها را از من گرفتند، پول من را گرفتند به عنوان اینکه تو دزدی کرده‌ای. ناگزیر من [ قمی] بر اساس خواست کمیته آدم فرستادم در باب موضوع تحقیق کردم. تمام دکانین که این انگشترها را به این شخص فروخته بودند شهادت دادند که اینها را ما به این شخص فروخته‌ایم. بعد این شخص مدارک خود را به من نشان داد که گفته بودند این مدارک جعلی است. ولی وقتی من تحقیق کردم گفتند خیر، مدارک تمام درست است.

در نتیجه پول و انگشتر هایش را پس دادند. اما با جراحاتی که در بدنش باقی بود چه باید می‌کردم؟ او گریه می‌کرد می‌گفت من یک زوار هستم. آخر چرا؟ این چه بساطی است؟

از این گونه ظلم‌ها و تعدیات در مملکت بسیار است و احکام غیر اسلامی به نام اسلام بسیار اجرا می‌شود و من لازم می‌دانستم این ها را با امام در میان بگذارم».

بخش نخست مصاحبه‌ی آیت‌الله قمی

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا