ویژهی روز دانشجو | تحلیلی بر وضعیت جنبش دانشجویی در ایران [+فیلم]
/لایو اینستاگرامی انصاف نیوز با شریعتی، مومنی و نانوایی/
سرویس سیاسی انصاف نیوز: اینستاگرام انصاف نیوز در 16 آذرماه به ترتیب میزبان علی نانوایی-فعال دانشجویی موسوم به عدالتخواه- احسان شریعتی -پژوهشگر فلسفه- و عبدالله مومنی -فعال دانشجویی سابق- بود و در این گفتوگوها به موضوعات مبتلابه جریان دانشجویی پرداخته شد؛ از شرایط امروز فعالیت دانشجویی، آسیبها و عارضهها تا روندی که از گذشته تا امروز طی کرده است.
خلاصهای از این گفتوگوها را به همراه فیلم کامل آنها در ادامه بخوانید و ببینید:
نانوایی: جریانهای دانشجویی به خودی و غیر خودی تقسیم میشود
امروز ( 16 آذر) چطور گذشت؟
علی نانوایی: در قرنطینه بودیم مثل روزهای کرونایی دیگر. کتاب یا مقاله میخوانیم.
برخی میگویند که اصلا این اتفاقات را طولانی کردند، تا دانشگاه را تعطیل کنند؟ نظر شما چیست؟
نمیتوانم نیت خوانی کنم. اما بالاخره از بُعد فعالیت دانشجویی مناسب حال بخشی از مسئولان و نهادهای امنیتی است. از یک دردسری به نام اعتراضات و فعالیت دانشجویی در سطح دانشگاه و کشور راحت شدند. آن هم با مشکلاتی که در کشور وجود دارد.
به نظر شما اصلا جنبش دانشجویی داریم؟ آیا این جنبش اهداف و مرزبندیهای مشخصی دارد؟
از واژههایی مثل جنبش و جریان دانشجویی مسامحتا استفاده میکنیم. اگر به تعریف جامعهشناختی آن برگردیم شاید اصلا این بار معنایی را نداشته است. وضعیتی که امروز با آن روبرو هستیم، فکر نمیکنم جنبش دانشجویی باشد. گاهی یک حرکتهایی رخ داده که سمتو سوی جنبشی شدن داشته است اما میتوانیم آن را جریانهای دانشجویی یا فعالیت گروههای مختلف دانشجویی بنامیم. چه در نقش اپوزیسیون و حرکتهای اعتراضی و انتقادی و چه در نقش حرکتهای پوزیسیون و خودی. برای اینکه بتوانیم اینها را تعریف کنیم مسامحتا باید از این کلمهها استفاده کرد.
این جریانات چه اولویتهایی دارد و چه هستند؟
این جریانها دستهبندیهای مختلفی دارند. به صورت کلی میتوانم دو دسته را نام ببرم. یکی فعالیت گروه و جریانهای خودی که بهرهمند از رانت، تریبون و داشتن حق اتحادیه هستند و با فرصتهای شغلی مناسبی برای آنها وجود دارد. دومی دانشجویان غیرخودی هستند که اکثریت را دربرمیگیرد و برخلاف گروههای اول فعالیت دانشجویی برای آنها میتواند هزینههای گزافی داشته باشد. در نهایت این گروهها به سمت فعالیتهای غیر رسمی و زیرزمینی میروند. هرچند همین هم با هزینههای زیادی همراه است. اما در آبان 98 و دی 96 نقطهی اوج این فعالیتها در دانشگاه بود و با اعتراضات اجتماعی در سطح کشور همراه شد. شعارهای اینها فراتر از دانشگاه و کشور بود و پیامی سیاسی میرساند. مثل شعار «اصلاحطلب-اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» که در دی 96 در دانشگاه گفته شد.
این جریان غیرخودی دانشجویی که گفتید چه هدفی دارد؟
من نمیتوانم هدفی را برای آنها تعریف کنم. اما هدف کلی آنها کشف حقیقت، اصلاح و بهبود وضعیت است. برخلاف دستهی خودی که به دنبال توجیه و حفظ وضعیت هستند. اما جریانهای منتقد به دنبال تغییر وضعیت هستند. هر جریانی از خاستگاهی که دارد وضعیت مطلوبی را به تصویر میکشد و برای رسیدن به آن تلاش میکند. در وضعیتی هستیم که امکان بروز و ظهور احزاب، تشکلها و نشریات مستقل وجود ندارد و فقط همین فعالیت دانشجویی را داریم. به همین دلیل فعالیت دانشجویی در موقعیت سیاسی و اجتماعی ما نقش بسزایی دارد.
جریانهای دانشجویی بیشتر دنبالهرو جامعه هستند و خودشان پیشتاز نیستند؛ اینطور فکر نمیکنید؟
نمیتوان صفر و صدی گفت. جریان دانشجویی هم بخشی از جامعه هستند. آنقدری که از جامعه تاثیر میپذیرد، در جامعه هم تاثیر میگذارد. جریان دانشجویی یک ارگانیسم است. مثل همین شعار «اصلاحطلب-اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» که بر جامعه تاثیر گذاشت.
آن شعار پس از اتفاقات دی ماه بود و جامعه قبلا به آن سمت رفته بود. این شعار دنبالهروی بود و راهی را مشخص نکرده که پیشرو باشد.
تفاوتی که اعتراضات 96 و 98 با دهههای قبل دارد این است که از طرف اقشار فرودست جامعه رخ میدهد و قشر متوسطی دیگر نیست. قشر فرودست مبتنی بر یک خشم فروخورده اعتراض میکند. این خشم منفجر میشود و به خشونت منتهی میشود. در این میان اقشار و گروههایی باید این صدای جامعه را برسانند و این خشم را ترجمه کنند. به نظر من تنها گروه مرجع نیمه نخبگانی که توانسته است اینکار را انجام دهد، همین دانشجوها بودند. چه آن شعار «اصلاحطلب-اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» و چه شعار « مرگ بر استبداد /فقر فساد بیداد» این ترجمهی اعتراضاتی بود که به شکل کلمات بیان نمیشد و دانشجوها توانستند آن مطالبات را به زبان بیاورند. تا حدودی هم موفق بودند. این نقدی که شما هم مطرح میکنید، وارد است، اما کسی مقصر نیست.
یک خاطرهای را تعریف کنم، در آبان 98 در بازداشتگاه بودیم و به قول آنها به دنبال لیدرهای اغتشاشات بودند. در یک محفل 16 نفره بودیم و تنها فرد دانشجو در جمع من بودم و یکی پرسید این انقلاب ما چرا شکست خورد؟ کمی بحث کردیم و گفتم به این نمیتوان انقلاب گفت. سطح خشونت بالا بود و طبیعی است که سرکوب شود. بعد پرسیدند پس انقلاب چه ویژگیهایی دارد و من هم پاسخ دادم باید برنامه، هدف و شعارهای مشخص داشته باشید. یکی از آنها شاکی شد و گفت این کار شما دانشجوهاست. ما در قهوه خانه بودیم و چند تا محل عمومی هم فتح کردیم. شما چه کار کردید؟ پس این محدودیتها و موانع باعث میشود، خشم و مطالبات مردم نمایندهای پیدا نکند و نتیجهی آن انفجار و خشونت، حمله به اماکن حکومتی میشود.
به نظر شما امیدی هست با وجود این محدویتها فعالیت دانشجویی از این وضعیت خارج شود و ایجابی کاری کند؟
جریان دانشجویی به عنوان قشری از جامعه مسیر خود را طی میکند. با توجه به شرایط فعلی همین فعالیتهای دانشجویی راه گریزی برای سایر جامعهی مدنی است. انتظار بیش از حد در این شرایط نمیتوان داشت.
اگر سیاستگذار بودید و میفهمیدید که سیاستهای فعلی اشتباه است، چه کاری میکردید تا از پتانسیل فعالیت دانشجویی به نفع جامعه استفاده شود؟
بستگی دارد در چه سطحی سیاستگذار باشم.
در هر سطحی! بالا.
سیاستگذارها در اختهسازی گروههای جامعه موفق عمل کردهاند. اگر نهادهای امنیتی در مبارزه با فسادهای اقتصادی، ترور دانشمندان هستهای و حفظ جان مهمانهای القاعده ناموفق بودند اما در اختهسازی فعالیت دانشجویی کاملا موفق بودهاند. یکسری تشکلها در سطح کشوری سازماندهی کردهاند و اعتراضات را کنترل میکنند. از طرف دیگر امکان تشکلیابی جریانهای غیر خودی را مسدود کردند. به نظر من سیاستگذاریها تا اینجا درست عمل کرده است و در نهایت به فعالیت زیرزمینی منجر شده است. پس بستگی دارد برای کجا سیاستگذاری کنیم؟ فعلا در این بستر موفق بوده. هر چند فعالیت دانشجویی در نهایت یک سوراخی برای فرار پیدا میکند.
شریعتی: قیاس فعالیت دانشجویی در ایران با غرب مع الفارق است
انصاف نیوز: فعالیتهای دانشجویی در ایران با کشورهای دیگر چه تفاوتی دارد؟
احسان شریعتی: تفاوت نظامهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ابراز نظر را در محیط دانشگاه متفاوت میکند. در اروپا و آمریکا دانشگاهها محیط آزادتری از جامعه دارند. مشابه موانع نظام ما در پیش و پس از انقلاب در آنجا وجود ندارد. ممکن است کشورهای مشابه ایران را بتوان با ترکیه و پاکستان مقایسه کرد. اینها از نظر آزادیهای سیاسی به ما شبیهتر هستند. اما ایران را با غرب نمیتوان مقایسه کرد. چون چند قرن است که مبارزات دموکراتیک در موضوعات حقوقی و آزادیهای سیاسی در نهادهای علمی تثبیت شده است. پس این قیاس مع الفارق است. از نهاد دانشگاه در ایران هنوز یک قرن هم نگذشته است. پس از مشروطه هم وارد یک دورههای دیکتاتوری و فضای بسته شدیم. در انقلاب 57 هم از سال 60 فضا بسته شد. پیامدها و محدودیتهایی که وجود دارد بر وضعیت و میزان آزادیهای سیاسی تاثیر میگذارد.
غیر از سیاست، در مسائل علمی هم سیستم آموزش ما با غرب متفاوت است و مشکلات خاص خود را دارد. اصولا نوع آموزش و علم، امکان نقادی و تضارب آرا است که موجب رشد و پویایی یک جامعه میشود و شرایط ایران در این زمینه با غرب متفاوت است در نتیجه مصالح این جامعه و جنبشهای آن هم شکل متفاوتی دارد. اما همانطور که اصناف و یا کارگران در دنیا با هم اشتراکاتی دارند. جنبشهای دانشجویی در دنیا هم با هم شباهتهایی دارند. مثلا در اروپا پس از می 68 جنبشهای دانشجویی نقش پیشگامی را ایفا کردند.
در ایران هم جنبش دانشجویی و دانشگاه یک نقش پیشگامی داشته است. مثلا تمام فعالین سیاسی و کادرهای مسئول حکومتی و اپوزیسون در سدهی گذشته دانشجو بودند. این موضوع نشان میدهد حتی بیش از کشورهای غربی نهاد دانشگاه و یا جنبشهای دانشجویی در فضای فرهنگی و سیاسی کشور تعیین کننده بودهاند. آنها (جنبش دانشجویی) گاهش نقش یا جای خالی احزاب را ایفا میکنند. به همین دلیل در جامعهی ما بیش از حدودی که انتظار میرود و صلاحیت آن را دارد، این جنبشها در سایر مسائل هم دخالت میکنند و البته بهای سنگینتری هم میپردازند. درحالی که در غرب برروی مطالبات صنفی و مسائل آموزشی و تحصیلات متمرکز هستند. مثلا سیاستگذاران در غرب میخواهند دانشگاه از حالت تئوریک و نظری به تجربی و بازاری شدن روی بیاورد اما دانشگاه مقاومت میکند. بنابراین در کشورهایی مثل ما دانشگاه از طرف نهادهای سیاسی و سنتی تهدید و تحدید میشود، در اروپا هم توسط نظام اقتصادی تهدید میشود.
به نظر شما فعالیت دانشجویی در کشور ما چه نقشی را باید ایفا کند تا مفیدتر باشد؟
در دهههای گذشته وضعیت دانشگاه و جنبش دانشجویی تلاطم و فراز و نشیب داشته است. از همان آغاز انقلاب اینکه دانشگاه چگونه باید مدیریت شود و اینکه توسط کادر دانشگاه به صورت خودگران اداره شود یا توسط بیرون از دانشگاه تحت نظر باشد؛ این موضوعات مطرح بود.
تا اینکه به انقلاب فرهنگی رسیدیم و دانشگاه برای مدتی تعطیل شد. در سال 60 هم فضا بسته بود. در نیمهی دههی 70 با شروع جریان اصلاحات یک مقداری فضای عمومی سیاسی از انسداد خارج شد. جنبشهای دانشجویی با نسل جدیدی شکل گرفت. انجمنهای اسلامی فعال شدند. یک سبک جدیدی از کار شکل گرفت. دانشجویان در قالب انجمنهای اسلامی فعالیت میکردند که گرایشات غیر اسلامی هم بروز پیدا کردند.
تفاوت انجمن اسلامی کنونی با پیش از انقلاب در زمان زندهیادان بازرگانها، طالقانیها، شریعتیها و روشنفکران مسلمان در داخل و خارج این بود که این جریان به صورت مستقل شکل گرفته بود اما پس از انقلاب متاثر از تحولات درون نظام و حاکمیت بود. به جناحهای مختلف تقسیم میشد و یکی از دلایل آن هم تخصیص بودجه به فعالیت صنفی و دانشجویی بود. تا اینکه در چند سال اخیر نوعی فعالیت صنفی شکل گرفت که یک مقداری هم چپ و عدالتخواه است و از جریان اصلاحطلبی فاصله گرفته است.
بنابراین در هر دورهای به لحاظ محتوای فکری تفاوتهایی میبینیم. یکی از نقاط ضعف گرایشات درون نظام پس از انقلاب عدم استقلال است. یکی دیگر از مشکلات ضعف ایدئولوژیک و تئوریک است. پیش از انقلاب دانشگاه محل رقابت، درگیری و مناقشهی فلسفی و ایدئولوژیک بود. دانشجویان برای این عقاید و آرمانها جان خود را فدا میکردند. شاگردان دکتر شریعتی در مشهد در همان دوره موضوعات فکری روز برایشان مطرح بود و حتی در خانهی ما هم به بحث کردن ادامه میدادنند. جو بحثها فضا را ملتهب میکرد و آن زمان سیگار هم میکشیدند و موسیقیهای انقلابی پخش میشد. فضا زنده بود و روحیهی آن زمان با سالهای گذشته فرق داشت. در حال حاضر فضا مرده و مصلحت اندیشانه شده است. وقتی در دانشگاه مشغول بودم، گاهی خود مسئولین گله میکردند چرا به اندازهی کافی فضا سیاسی نیست.
نسلها هم تغییر کردهاند یا صرفا ناشی از محدودیتهای سیاسی است؟
هردو. به قول پستمدرنها الان دیگر پیرو کلان روایتها نیستیم، بلکه در دورهی عدم پیچیدگی هستیم و به تعبیر نیچه در نیهیلیسم به سر میبریم. شاهد برآمدن تفکراتی مثل نئولیبرالیسم و پست مدرنیسم هم بودیم و اینها همه تاثیرگذار است. به طور کلی فردگرایی و غیر سیاسی شدن هم شیوع یافته است. در دههی هشتاد میلادی هم ایدئولوژی چپ فروپاشید. شاهد یک راستگرایی هم بودیم که ارزشهای گذشته را زیر سوال میبرد. البته الان همین جریانات (راستگرایی) زیر سوال رفتهاند و به یک نوعی بازگشت به آرمانهای کلی عدالتخواهی داشتیم. مثل همین اعتراضات علیه نژادپرستی در آمریکا که به اروپا هم کشیده شد یا همان بهار عربی. البته مثل گذشته متعهد به ارزشها نیست و این یک شکل جهانی است.
در ایران هم تبلیغات گفتمان حاکم واکنشی در جامعهی مدنی ایجاد میکند که گاهی ضد ارزش است. مثلا اگر تبلیغات رسمی از فلسطین دفاع میکند، جامعه ضد آن برخورد میکند. حساسیتهایی که در خاورمیانه نسبت به این مسئلهی فلسطین وجود دارد در ایران نیست. یعنی جای ارزش و ضد ارزش جابجا میشود.
آیا دستآوردهای خرد در این جنبش دانشجویی سالهای اخیر دیده میشود؟ چون در این سالها انگار ابتر بوده است. برخی هم دربارهی شعار «اصلاحطلب-اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» و تاثیر آن صحبت میکنند. نظر شما چیست؟
به طور کلی فعالیت دانشجویی در دههی گذشته سیر افولی داشته است. از نیمهی هفتاد گشایشی ایجاد شد. مسائلی مثل محکومیت دکتر آقاجری و اعتراضهایی که شد. دیگر آن صحنهها کمتر تکرار میشود. آخرین آن سال 88 بود که دانشگاه هم خیلی تاثیرگذار بود. در حوادث 18 تیر 78 به دانشگاه و خوابگاه تعرض و تهاجم شد چون دانشگاه پشت جبههی مطبوعات و اصلاح و تغییرات بود.
وظیفهی روشنفکران در مقابل وضعیت جنبش دانشجویی چیست؟
مفهوم و تصویر روشنفکر از حالت پیامبرگونهای مثل سارتر، جلال آل احمد و شریعتی تغییر کرده است. در حال حاضر جامعهشناسها نظرات متفاوتی دارند. به قول بوردیو با روشنفکران جمعی و یا به تعبیر فوکو با روشنفکران گونه گون روبرو هستیم.
دیگر چهرههای قطبی روشنفکر به جزو چند نفر (مثل چامسکی) نداریم. البته در کشورهای مختلف متفاوت است. در ایران و خاورمیانه میبینیم روشنفکران آنچنان نقش هدایتگر فکری ندارند. مثلا در بهار عربی و در جنبش سبز سال 88 هم همینطور بود.
در همین حسینیه ارشاد جلسات هفتگی برای روشنفکران برگزار میشد، آنجا نماد روشنفکری دینی بود اما بسته شد. نه تنها دیگر محتوای ندارد بلکه رسما تعطیل است. این خودش نمادی از محدودیتها برای این نوع از روشنفکران مذهبی است. در حالیکه الان در یک نظام دینی هستیم و باید مخاطبان خودش را داشته باشد. باید یک کادری از روشنفکران داشته باشیم که چهرهای برای آیندهی جامعه ترسیم کنند تا طبق آن پیش برود. الان جامعهی ما بین حال و گذشته سرگردان است.
نیروی فرهنگی و آگاه نتوانسته است برای جامعه به صورت عملی نشان دهد که باید به جلو پیش رفت و رشد و توسعهای داشته باشیم که با شرایط محیط زیستی و سنت منطبق باشد و عدالت اجتماعی و دموکراسی را در نظر بگیرد. روشنفکر باید پشتوانهی قویای داشته باشد. ایده و افکار روشنفکران در دروان مشروطه، انقلاب اسلامی و نهضت ملی تاثیرگذار بود. هر قشری روشنفکر خود را دارد. و دغدغهی روشنفکران این است در این شرایط جهان چگونه تجربهی نسلهای گذشته را به آنها (دانشجویان) منتقل کنند و تجربیات کشورها و جنبشهای دیگر کشورها را ببینند. اما این تفکر با شرایط فعلی دنیا همخوانی ندارد آنها نمیدانند چگونه این تحربیات را منتقل کنند.
عبدالله مومنی:جریان دانشجویی تا اطلاع ثانوی باید کارکرد سیاسی داشته باشد
محدودیتهای جنبش دانشجویی چه سیری را طی کرده است؟
عبدالله مومنی: به نظر من جنبش دانشجویی در هر مقطع تاریخی در موقعیتهایی قرار نگرفته است که از داخل حاکمیت برای آن فرصت فعالیت فراهم شده باشد. براساس بررسی جامعهشناختی یکی از دلایل شکلگیری جنبشهای دانشجویی ناشی از بنبست و انسدادهای پیش روی جامعه است. در دورههای مختلف محدودیتهایی وجود داشته است اما آنچه منجر شده که این محدودیتها شکل پایداری به خودش بگیرد، میزان مقاومت و پایمردی دانشجویان بر سر احقاق حقوق خودشان بوده. فعالان دانشجویی باید برای گرفتن حق خود اصرار و پیگیری کنند و نه اینکه منتظر باشند تا از سوی مسئولان امر دو دستی به آنها تقدیم شود.
اینکه ناامیدی در میان جوانان وجود دارد، تا حدودی قابل درک است. دلمردگی و انفعال در دانشگاه نتیجهی طبیعی سردرگمی، تشویش اذهان و ناامیدی در فضای دانشگاهها است. دانشجو با اذهان مشوش نمیتواند به دنبال ایجاد یک فضاهایی برای برگزاری پاسداشت روز 16 آذر باشد؛ آن هم در شرایط کرونا.
برخی معتقد هستند برای دانشجویان چون سن کمی دارند، فعالیت سیاسی زود است. نظر شما چیست؟
عدم تقسیم کار اجتماعی متناسب، مثل نبود احزاب و مطبوعات، عملا یکسری تنگناها و بارهای اضافی را بر دوش فعالان دانشجویی ناخواسته تحمیل میکند. هابر ماس دربارهی کارکرد دانشگاه میگوید جریان دانشجویی تا اطلاع ثانوی باید کارکرد سیاسی داشته باشد. به همین دلیل معتقد هستم باوجود اینکه چنین نقصهایی داریم، دانشجوها بعضا کارکردهای شبه حزبی پیدا میکنند. اما رفتن به سمت شبه حزبها کار درستی نیست. اما اینکه جریان دانشجویی نسبت به سیاستگذاریهای کلان مملکتی دغدغهمند باشد، این میتواند جزو کار ویژهی جریان دانشجویی باشد.
اگرچه برخی از نهادها در طی دهههای گذشته به دنبال این بودند که کارکرد کسب دانش فنی و تخصص را بر نهاد دانشگاه تحمیل کنند تا دانشگاه از آرمان و دغدغههای سیاسی و اجتماعی به دور باشد اما عملا نتیجهی سیاستگذاریهاکه از سوی برخی نهادهای قدرت پیگیری میشد به جایی نرسید. بنده معتقد هستم با هیچ ابرازی نمیتوان اینکار را کرد. اگر دانشجو میخواهد عزت و شرافت خود را به نمایش بگذارد، باید در سیاستورزی به نوعی عمل کند که تقویتکننده و پیاده نظام جریان سیاسی نباشد. اگر فعالیت دانشجویی بدون چشم داشت باشد نتایج آن مصلحت همگانی را به دنبال دارد.
اصلا نمیتوان فعال دانشجویی مستقل و غیر مستقل را تمییز داد.
بنده معتقد هستم که بایستی به صراحت بپذیریم که در حال حاضر با خلایی به نام جریان دانشجویی مواجه هستیم. عملا آن چیزی که به نام فعالیت دانشجویی در دوران خودمان میشناختیم به نوعی پایان یافته است. با ظرفیت بالقوهای در دانشگاه مواجه هستیم که در شرایط خاصی بروز میکند. البته اسم این را نمیتوان جنبش دانشجویی گذاشت. جنبش دانشجویی یک سری ویژگی مشخص و یک گستردگی قابل ملاحظهای دارد.
مثلا در موضوع پیگیری مبارزه با فساد و پیگیری عدالت به نظر من میتوان نام آن را جنبش دانست. اگرچه مطالبهی آنها محدود است و بر روی موضوعی تاکید میکنند که مسئلهی مهم جامعهی ایران است. اما جنبشهای کلاسیک هیچ نمودی ندارد. از نام و محتوای انجمن اسلامی و تحکیم وحدت اثری نمانده است. در حال حاضر این تشکلها ارتباطی با بدنهی دانشجویی خود ندارد و اتاق فکر فعالین است. این ضعف کارکردی و از محدودیتهای حکومتی است.
وظیفهی جامعه مدنی و احزاب در مقابل جریان دانشجویی برای مفیدتر شدن چیست؟
اگر وضعیت جنبشی داشته باشیم؛ این یک سری ابزارها دارد. در قالب نشریه و امکان گفتوگوی در داخل دانشگاه بروز پیدا میکند. حرکتهای سالهای گذشته بازخوانی شود. مهمترین مسئلهای که به جریان دانشجویی آسیب زد، شتابزدگی و تعجیل بود. بزرگترین تهدید جریان دانشجویی رادیکالیسم بیبنیان و بیمبنا است و ریشهی آن شتابزدگی بود. این رویکرد سایهی خود را بر سر فعالیت دانشجویی میتواند سالیان سال داشته باشد.
متاسفانه در دو دورهی گذشته ریاست جمهوری کمترین توجه به نیروهای دانشجویی شد. تا جایی که میبینیم مسئلهی آموزش عالی جزو اولویتهای دهم به بالای دولت بود. باید در دانشگاه علاوه بر دانش فنی به دنبال تولید علم رهایی بخش باشیم.
متاسفانه وقتی مسئولین به جریان دانشجویی نیاز دارند، طبیعتا به اهمیت، جایگاه قدرتمند و اثرگذار نهادی دانشجویی واقف هستند اما زمانی که به این حمایت دیگر نیازی ندارند، از پاسخ گویی به مطالبات دانشجویی فرار میکنند. نهاد دانشگاه اگرچه امروز ضعیف است اما قدرتمندترین نهاد برای پیشبرد تحولات اساسی است. نباید از اینکه در وصعیت فعلی در رکود هستیم بترسیم و این رکود را بیتفاوتی نهاد دانشگاه ارزیابی کنیم. در این دههها با فراز و فرود جریان دانشجویی روبرو بودیم اما بالاخره یک شرایطی پیش آمده و جنبش دانشجویی توانسته است یک روند رو به تحولی داشته باشد. معتقد هستم نهاد دانشگاه در آیندهی سیاسی ایران مهم است.
سیر جنبش دانشجویی از انجمن اسلامیها به سمت رویکرد سوسیالیستی را احساس میکنید؟
در چند سال گذشته با رشد فعالین سوسیالیست و عدالتطلب روبرو بودهایم که نباید با آن برخوردی منفی کرد. به نظر من غیبت گفتمان عدالت و غیبت توجه به طبقهی پایین دست جامعه چه در حوزهی جنبش اصلاحات و چه در جریان دانشجویی که در دل جریان اصلاحات قرار کیگرفته است، عملا به این منجر شده که در برنامه و پر کردن خلا عدالت در جنبش دانشجویی به موضوع عدالت توجه شود.
ساختار سیاسی ما به خاطر وابستگی به نفت و اینکه بخش خصوصی بسیار ضعیف است موجب فساد در کشور شده. و نتیجهی طبیعی یک شکاف طبقاتی است که برای آیندهی سیاسی ایران بسیار خطرناک است. در گذشته معتقد بودیم که موتور محرکهی جرین اصلاحات و اعتراضات در ایران طبقهی اقتصادی متوسط بوده اما در نتیجهی سیاستهای اقتصادی بنیان برافکن، متاسفانه در طی یک دهه گذشته چیزی به نام طبقه متوسط در کشور نداریم.
اگر فعالین دانشجوی در برنامههای آتی خود با تاکید بر مبارزهی همهجانبه با فساد عمل کنند، گرفتن پرچم مبارزه با فساد توسط دانشجویان که ویژگیهای بخصوصی دارند جای هیچگونه شک و تردیدی باقی نمیگذارد. تاکید بر بر شفافیت اقتصادی و رفاه اجتماعی که بنوعی پوشش دهندهی افکار سوسیالیستی هم هست عملا میتواند مطالبهی عدالت را به مثابه انصاف، به مثابه یک امکان توزیع برای شهروندانی که مخصوصا برخوردار نیستند از امکانات، جریان دانشجویی میتواند پی بگیرد.
من فکر میکنم این جریان عدالت طلب دانشجویی که در طی چندسال گذشته به مطالبهی عدالت با رویکرد سوسیالیستی میپردازند با تجربهای که ما در ذهنمان بعنوان یک تجربهی منفی و تلخ داریم در سال 84 و 85 به بعد که یک جریانی با اهداف کاملا سیاسی و بدون توجه به حتی عدالتی که بتواند موضوع را تبدیل کنند به روندی که از طبقات محروم جامعه حمایت کنند، صرفا بدبال ایدهها و جریانسازی و ایجاد پایگاهی برای تبلیغ ایدههایی که 30-40 سال گذشته از میان طیفهای مختلف جامعه به لحاظ تشکیلاتی رخت بربسته بود، میخواستند آن را به شکلی بازسازی کنند. ای جریان کاملا با مختصات و مشخصات آن جریان فرق میکند. با وجود اینکه بنده قائل به سوسیالیسم در اقتصاد کشور نیستم و به بازار آزاد اعتقاد دارم اما معتقدم وجود این افرادی که عمدتا هم تحصیلات دانشگاهی دارند و با دانش تئوریک خود یک نوع عمل اقتصادی را تبلیغ میکنند نه میتواند خطرناک باشد و نه آسیبی به فعالیت دانشجویی برساند؛ از قضا از ظرفیت بسیج کنندگی هم بهرهمند است چون میتواند لایهها و منافع طبقات مختلف از جامعه را درگیر کند که در وضعیت امروز ایران در شرایط غیرقابل تحملی بسر میبرند.
انتهای پیام
دکتر ظریف را با مصاحبه های پی در پی در رسانه های اصلاح طلب مطرح کنید برای تکرار کردن مانند خاتمی برای 1400 حتی بقیه چهره های جریان. خیلی ها کاندید نمی شوند یا تایید نمیشوند اما تکرار می توانند کنند
شورای عالی امنیت ملی و رهبر معظم انقلاب اسلامی برجام را با چندین شرط تایید کردند.
مجلس نمی تواند وارد مسئله ی کلان و امنیت ملی شود.
پیشنهاد امضای یک قرارداد ژنو هسته ای موقت و بازشدن سفارت آمریکا در ایران به جای کاهش تعهدات در برجام از سوی مجلس تا مذاکرات و قرارداد بعدی
پشتوانه ی تومان را برگردانید به دلار تا آمریکا به شما کار نداشته باشد.
همچنین بازرسان آژانس را بگذارید خودشان انتخاب کنند