الگوهای متقلّب!
امیر بحرینیفرد، دانشجو معلم دانشگاه فرهنگیان در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «الگوهای متقلّب!» نوشت:
امسال برای اولین بار در نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی شاهد برگزاری امتحانات پایان ترم مدارس و دانشگاهها به صورت مجازی بودیم، امری که نهادهای آموزشی به دلیل شیوع کرونا مجبور به اجرای آن شدند و سیستم آموزش کشور تجربهی امتحانات مجازی را از سر گذراند. در طول این ایام بیشتر دغدغهها به کسب تجربه از کلاسداریِ مجازی برمیگشت و انتقادات و پیشنهاداتی نیز جهت بهبود شکل جدید آموزش مطرح شد که باید در جای خود مورد توجه و بررسی قرار گیرد. اما آنچه که در جریان امتحانات مجازی نظرم را به خود جلب کرد مسئلهی دیگری بود که پیشتر نیز در بررسی مشکلات آموزشی با آن رو به رو بودهایم، اما این بار با نسخهی جدیدی از این آسیب در نظام آموزش و پرورش برخورد کردیم.
“تقلّب”، مسئلهای است که همیشه در مدارس و دانشگاههای ما وجود داشته و میان دانشآموزان اتفاق جدیدی به حساب نمیآید، اما کلاسهای مجازی و تلفنهای هوشمند ورژن جدیدی از این آسیب تولید کردند و باعث شدند ما در جریان امتحانات با پدیدهی “تقلّب مجازی” رو به رو شویم. این اتفاق موجب شد یک روند منفی در زمینهی تربیتی جامعه شکل بگیرد و آن تقلّبرسانیِ کسانی است که زمانی مانع تقلبهای امتحانی بودند، اما در روزهای کرونایی به یکی از عوامل این مشکل تبدیل شدند. پیرامون ورژن جدید تقلب مشخصاً انگشت اتّهامم به سمت دو گروه مهم و تأثیرگذار در عرصهی تربیت دراز است، بی آنکه این اشکال را به همهی آنان تعمیم دهم: یکی والدین و دیگری دانشجومعلّمان، که خود نیز جزو گروه دوم محسوب میشوم.
سالهایی که ما دانشآموز بودیم، وجه غالب این بود که والدین به عنوان عوامل اصلی تربیت فرزند به دانشآموزان در یادگیری درسهایش کمک میکردند و همواره بچههایشان را به مطالعه برای کسب نمرهی بهتر تشویق کرده و مانع تقلب نوشتنهای آنان پیش از امتحان میشدند. اما آنچه که در جریان امتحانات مجازی دیدیم، تلاش برخی والدین برای تقلب رساندن به فرزندانشان بود؛ گاهی خود آنها تا جایی که سوادشان اجازه میداد به فرزند خانواده پاسخ سؤالات را میگفتند و گاهی نیز از طریق تماس با افراد تحصیل کرده درخواست کمک به فرزندشان در تایم امتحان را داشتند. یعنی والدینی که در گذشته مانع تنبلیهای کودکانه و عامل درس خواندن بچهها بودند، کمکم به مشوّق و مجوّزی برای تقلب کردنشان تبدیل شدند!
در میان بعضی از دانشجومعلمان -که معلمان آینده خواهند بود- نیز وضع بهتر از این نبود. هرچند تقلب حین امتحان در میان دانشجویان کشور -اعم از دولتی، آزاد، پیام نور و فرهنگیان- امری طبیعی و فراگیر است و مختص دانشگاه خاصی نیست، اما در اینجا باید یک سوزن به خودمان بزنم. واقعیت آن است که علاوه بر تقلبهای برخی دانشجومعلمان در جریان امتحان، تقلبرسانیِ بعضی از آنان به دانشآموزان آشنا نیز در ایام امتحانات مجازی شروع شد. حتی بعضی پا را فراتر گذاشته و علناً در وضعیتها (Story) و گروهها اعلام میکردند که “هرکس فردا فلان ساعت فلان درس رو بلده پیام بده تا ازش کمک بگیرم…” درواقع این اقدام برای پیدا کردن فرد مناسب جهت تقلب رساندن به بچههای دوست و فامیل بود که این بار از سوی معلمان آینده مشاهده میشد.
نمیدانم چه نامی برای تبدیل شدنِ الگوهای تربیتی به افرادی متقلّب انتخاب کنم. وقتی پدر و مادر که اولین و قویترین نمونههای الگوگیریِ فرزندند، به جای تشویق کودک به تلاش و درس خواندن او را به سمت تقلب هُل میدهند، چه باید گفت؟ وقتی والدین به جای اینکه فرزند خود را تشویق به مطالعه و تلاش کنند تا “یاد” بگیرد، برعکس عمل کرده و با رفتارهای اینچنینی به او میآموزند با تنبلی و تقلب “نمره” بگیرد، چه انتظاری باید داشت؟ انتظار داریم این دانشآموز فردی اهل مطالعه، اهل تلاش و آگاه بار بیاید؟
وقتی دانشجومعلمانِ یک مُلک که معلمانِ آیندهی آن مملکتاند خود در امتحاناتشان به طور گسترده تقلب میکنند و حتی پا را فراتر نهاده و به عاملِ تقلب برای دیگران و انجامِ کارهای غیرقانونی در جریان امتحانات مدارس تبدیل میشوند، چگونه میخواهند فرداروز به دانشآموزان شان بگویند که “درس بخوانید و تقلب نکنید”؟ چگونه میخواهند دانشآموزانشان را اهل درس و مطالعه و تلاش بار بیاورند؟ دانشجومعلمی که برای تقلب رساندن به شاگرد مدرسه استوری میگذارد و از دیگران استمداد تقلب مینماید و شأنِ معلمیِ خویش را زیر پای این استمدادهای غیراخلاقی لگدمال میکند، چگونه میخواهد در مدرسه که خانهی دومِ دانشآموزان است به عنوان الگوی دوم فرزندان به آنان درسِ تفکّر و مطالعه و صفات اخلاقی بدهد؟ اصلا رویش میشود دانشآموزانش را از تقلب سر جلسهی امتحان منع کند؟ رطب خورده که منعِ رطب نمیکند!
وقتی الگوهای فرزند در خانهی اول و دومش به او تقلب کردن میآموزند، نباید انتظار داشت دانشآموز اخلاقی تربیت شود. نباید انتظار داشت فردی که از پدر و مادر یا معلم خود تقلب یاد میگیرد، فردا با ورود به ادارات یا پس از رسیدن به مناصب مهم، به شیوهای اخلاقی رفتار کرده و جهت رسیدن به منافع شخصی دست به کارهای غیرقانونی نزند. در واقع او این کار را در کودکی و نوجوانی به خوبی آموخته است؛ او یاد گرفته که از راههای غیراخلاقی و غیرقانونی (تقلب) برای رسیدن به منفعت شخصی (کسب نمره) بهره ببرد و با این رفتار بار آمده است؛ آن هم توسط کسانی که قرار بود الگوهای اخلاقیاش باشند! شاید از این سطور بوی سیاهنمایی به مشامتان برسد و آن را بیازارد، اما بهتر است به جای چشمپوشی بر واقعیات با آنها روبهرو شویم. مگر مسئولانِ آیندهی ما کیستند؟ از مریخ که وارد نمیشوند، همین دانشآموزانی هستند که پشت میز و نیمکتهای مجازی نشستهاند و با کمک والدین و معلمان آینده تمرینِ تقلب میکنند! آنها سالها بعد وقتی که در جامعه به جایگاهی رسیدند، مهارتِ امروزشان را در جهت منافعِ جدیدشان به کار خواهند گرفت.
“وارونگی تربیتی” یعنی همین وانفسایی که الگوهای کودکانِ ما به جای تربیتِ اخلاقی، دانشآموز را با صفات غیراخلاقی و گاه ضداخلاقی تربیت میکنند. دانشآموز از طریق این الگوها یاد میگیرد که تقلب کند، غیراخلاقی رفتار کند، کاری به قانون نداشته باشد و برای رسیدن به نفع شخصیاش از روابطش با دیگران سوءاستفاده کند. فردا همین دانشآموزان مسئول میشوند و همین رفتار را پی میگیرند، و جالب اینجاست که همان الگوها که دانشآموزانِ دیروز را متقلّب بار آوردهاند، حالا از رذیلتهای اخلاقیِ مدیرانِ امروز نظیر پارتی، رشوه، تخلّف، تقلّب و رانت در ادارات و سازمانهای مختلف مینالند؛ یعنی دهنشان از همان آشی میسوزد که خود پختهاند! کاش این سخن من اشتباه باشد و امیدوارم امروز خوگرفتنِ دانشآموزان با نفع شخصی و الگوگرفتنهای منفی باعث نشود فرداروز در سازمانها و اداراتمان نیز شاهد تقلبهای غیرقانونی –به شکلهای دیگر- جهت رسیدن به منافع شخصی باشیم و در نهایت از طریق همین منفعت طلبیها و پارتی بازیها و رانتها افراد شایسته حذف و الگوهای متقلّبِ جدیدی بر فرهنگ جامعه حاکم نشوند. امیدوارم که چنین نباشد و نشود، اما واقعیتِ امروزِ جامعه آن است که بخشی از الگوهای ارزشیِ ما خود به الگوهایی ضدارزش تبدیل شدهاند و متأسفانه با توجه به نقش مؤثرشان در تربیت ممکن است نسلی با اخلاقیات منفی نیز به بار بیاورند. شاید این جمله برایمان گران بیاید، اما «در جامعهای که ارزشهایش عوض شوند، عوضی هایش باارزش میشوند»!
انتهای پیام
سلام و درود بر شما و قلم رسا و شیوای شما که هنوز بوی امید می دهد
کاش همه مثل شما معلم خوش اخلاق و با انصاف آینده می اندیشیدند.
کاش در این مُلک و مملکتِ قحط الرجال
کمی انصاف که وجدان بود، میان سرانِ بی خیال .