نقدی بر «الهیات تفهمی» شبستری
مرتضی زارعی، مدرس دانشگاه در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «نقدی بر الهیات تفهمی شبستری» نوشت:
آقای شبستری درتبیین الهیات تفهمی خود مطالبی را طرح نمودهاند که نقد و نقضهای جدی بر آنها وارد است؛ اولین آنها در تفهمی دانستن آموزههای پیامبران است؛ «الهیات تفهمی موضوع دعوت نبوت و رسالت پیامبران هم از سنخ و جنس تفهم است»*
و متفرع بر این مطلب آوردهاند که «در الهیات تفهمی معنای نبوت و رسالت جز این نیست که پیامبران و رسولان انسانهایی بودهاند که از مخاطبان خود خواستهاند آنچه را که آنها فهمیدهاند آن مخاطبان هم بفهمند»
سخن بعدی ایشان تضعیف و بلکه کنار زدن حجت شرعی است، »تفهم از طبیعتِ «فهم» پیروی میکند، نه از حجت شرعی» و ادعای دیگر جدا دیدن تعبد ازفهم و مانع شمردن تعبد در نوآوری است، «تفهم مستمر غیر از تعبد مستمر است. آنچه با نوآوری در باب دین و دینداری منافات دارد، تعبد مستمر است نه تفهم مستمر»، و بالاخره نشاندن تفهم اخلاقی به جای استنباط احکام، «وقت آن رسیده که این انسداد به «انفتاح» مبدل شود و تفهم اخلاقی مستمر از ارادۀ خداوند جای استنباط احکام شرعی از کتاب و سنت (حتی در مدل اجتهاد در زمان و مکان که راهحل اساسی برای مشکلات جهان اسلام نیست) را بگیرد»
و اما در نقد سخن نخست ایشان در تفهمی دانستن جنس سخن انبیاء، باید گفت همانگونه که از عنوان نبی پیداست پیامبران خبردهنده و گزارشگر هستند. گزارشدهنده از خداوند و عوالم غیبی و اوامر و نواهی الهی و در خبر دادن تنها فهم به معنای عقلی در همه موارد کارساز نیست و چه بسا در مواردی گزارش از اموری است که احاطه عقلی و فهم دقیق نسبت به آن امکان ندارد. البته نه اینکه پیامبران حوالت به جهل میدهند وخود نمیدانند از چه می گویند بلکه از آن جهت که متعلق اخبار آنها بسیاری مواقع فوق فهم عقلی است لذا در ساحت عقل نمیگنجند ولذا پیامبران بیش از هرچیز از مردم ایمان میخواستند که اساس آن بر اعتقاد به غیب و رازباوری استوار است که حاق آن گاه از فهم و تفهم عقلی فراتر میرود لذا تعبد نیز در جای خود است.
تعبد به معنای آن است که لازم نیست مومنان به همه اسرار معارف و احکام و قوانین احاطه فهمی داشته باشند و همانگونه که پیامبر در دریافت وحی چه بسا متعبدانه میپذیرد و ابلاغ میکند مومنان نیز در مواقعی متعبدانه میپذیرند و در دین تفهم و تعبد در کنار و مکمل یکدیگر قرار میگیرند و نه در مقابل هم به فرض عدم فهم دقیق معاد ضرری به التزام مومن نمیزند و تعبد وایمان دراین جاها مطرح میشوند.
ضعف دیگر ادعاهای ایشان با تامل در هویت قرآن به عنوان منبع اصلی اسلام آشکار میشود چرا که ما با متنی مواجه هستیم که اولا گزارش و قرائت و روایت است. ثانیا قالب زبانی خاص دارد و هر شکل و قالبی را قبول نمیکند. دیگر آنکه این قرائت طبق صریح آیه (بخوان با اسم پروردگارت که آفرید – علق، ۱) با پشتوانه اسم ربّ و امداد الهی رخ میدهد وذلذا خطاناپذیر است و باعث میگردد پیامبر، پیامبر شود و دیگران پیرو با توجه به این نکات عالمان در برخورد با قرآن در حضور و پیشگاه متن و قرائت هستند و نه مواجهه با صرف معانی، متنی که از نظر مومن به پیامبر حجت است چون متصل به اسم و نظر الهی است و کوشش اصلی متمرکز بر دریافت درست این متن و قرائت است، لذا حجت شرعی نیز به جای خود باقی است چرا که اصل متن حجت دارد و هر فهمی که به این متن نزدیکتر باشد از حجت قوی تری برخوردار است.
همچنین ادعای دیگر ایشان در کنار زدن استنباط احکام نامقبول میافتد و هیچ چیز از جمله فهم اخلاقی مستمر اراده الهی نمیتواند جایگزین استنباط احکام شود چرا که مشخص شد دین پیامبر (ص) متمرکز بر کتاب و متن است و شکل و قالب دارد و تنها طرح معانی نیست. ما در کنار معنا با الفاظ و کلمات نیز مواجه هستیم و ورود به ساحت معنا از طریق این کلمات امکانپذیر میشود، لذا مباحث اصول استنباط در شناخت مرادات خطابی خداوند لازم است.
همچنین چون در قرآن فقط ارده الهی مطرح نیست، بلکه این اراده شکل امر و نهی و دستوری یافته است و فهم امر و نهی متفاوت از فهم صرف اراده است. لذا وجود فقه که علم امر و نهی شناسی است ضروریست، البته مبانی اعتقادی و اخلاقی به عنوان گوهرهای دین در فهم فقهی تاثیرگذارند اما جای فقه و اصول استنباط را نمیتوانند بگیرند.
و اما نکته پایانی اینکه آنچه مانع نوآوری است نه تعبد، که دوری از آموزههای قرآن و عدم درک اولویتهای قرآن در جامعه و انسانسازی است. در واقع بیش از مانع معرفتی، مانع انگیزشی در میان است که پرداختن به آن بحث مستقلی را میطلبد.
* جملات داخل گیومه منقول از نوشته الهیات تفهمی، انصاف نیوز [به نقل از: مجتهد شبستری، محمد (۱۳۹۶). نقد بنیادهای فقه و کلام؛ سخنرانیها، مقالات، گفتگوها، نشر الکترونیکی در مرکز نشر آثار و افکار محمد مجتهد شبستری. صص. ۳۴۱-۴]
انتهای پیام
ایشان این مطلب را ۲۰سال پیش نوشتند
شما خلط در پیشفرظ میکنید
ایشان این مطلب را ۲۰سال پیش نوشتند
شما خلط در پیشفرض میکنید
مهم محتوای سخن است ونه زمان طرح آن ودیگر این که مراد خودرا از خلط پیش فرض توضیح ندادید