تراژدی نامداری، فرجام تلخ وامداری
حامد آئینهوند، روزنامهنگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «تراژدی نامداری، فرجام تلخ وامداری» به بهانهی درگذشت آزاده نامداری و حاشبههای آن نوشت:
۱. اقتصاد سیاسی ایران طی سده گذشته بر پایه نفت و بی نیاز یا کم نیاز به مالیات بوده است. به عبارت دیگر اراده حاکمیت در فقدان بخش خصوصی توانمند و تاثیرگذار در معادلات سیاسی و تولید و توزیع ارزشها، بلامنازع بوده و در بازی بی رقیب، همواره احساس پیروزی کرده و قدرت دلارهای نفتی چنان جسارتی بدان بخشیده است که توهم مهندسی فرهنگی در جامعه متکثر ایران بر این پایه، هیچگاه از ذهن حاکمان ایران بیرون نرفته است. حاکمیت متوهم روزی ایران “منتظر ظهور” را در آستانه “تمدن بزرگ” دید و روزگاری دیگر با اراده سیاسی مبتنی بر دلارهای نفتی به بهانه “انقلاب فرهنگی” به جنگ با “دانشگاه” رفت تا در لفافه وحدت “حوزه و دانشگاه”، “دانشگاه” را به تسخیر “حوزه” درآورد، غافل از آنکه دو نهادی که تضاد ساختاری با هم دارند و یکی متعلق به جهان مدرن و دیگری دنیای سنتی است وحدتی با هم نخواهند یافت. انگاره اینکه با دلارهای نفتی میشود مهندسی فرهنگی و اجتماعی در ایران انجام داد باعث شد تا حاکمیت همواره از انباشت سرمایه اجتماعی لازم برای توسعه کشور محروم بماند و به جای تمرکز بر توسعه به معنای اصیل و و سیعش، یا در رویای احیای نو باستانگرایی باشد یا در خیال شکل دهی به امپراطوری شیعی…
۲. بند بالا که توضیحاتی علمی و فنی در خصوص اقتصاد سیاسی ایران و تاثیرات آن بر نظم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور است چه ارتباطی با افزایش خودکشیهای اخیر، مرگ آزاده نامداری یا بی حیثیت و بی اعتبار شدن شهاب حسینی، رامبد جوان و امثالهم و در مقابل معتبر و قهرمان شدن افرادی چون نرگس محمدی، نسرین ستوده، محمد نوری شیرین عبادی و… دارد؟ چگونه میتوان بر پایه یک اقتصاد سیاسی مشخص رفتار اجتماعی و سیاسی افراد را در برابر حاکمیت سیاسی و قضاوت افکار عمومی مورد ارزیابی قرار داد؟ چگونه میتوان از نقش اراده انسانها در برابر اراده حاکمیتهای سیاسی مبنتی بر دلارهای نفتی که سعی در تولید و توزیع ارزشهای اخلاقی بر این پایه و نه رقابت منصفانه و آزادنه اندیشهها دارند سخن گفت و در نهایت حقوق انسانی افرادی که خواهان زندگی نرمال هستند و نه علاقه به مبارزه و نه توان آن را دارند چه میشود؟ پاسخ این است که این افراد در نهایت چارهای در پیوستن به مبارزات نخواهند داشت چون زندگی نرمال فقط در حاکمیتی نرمال امکانپذیر است.
۳. متعاقب پیروزی انقلاب 57، دلارهای نفتی در خدمت بسط و توسعه ارزشهای دینی قرار گرفت که ارزشمندی آنها حتی در نگاه درون دینی نیز متصل به مولفههای مهمی چون آزادی و اختیار در انتخاب است. ارزشهای اخلاقی همواره در تضاد معنا دارند، آزادی، پاکدامنی، صداقت، گذشت و جوانمردی در مقابل استبداد، هرزگی، دروغگویی و انتقامجویی واجد معنا هستند. عموم حاکمیتهایی که با وعده متحدالشکل کردن جامعه و حاکم کردن ارزشهای اخلاقی بر پایه “قدرت سیاسی” وعده خلق بهشت دادند در عمل جهنم آفریدند. اتحاد جماهیر شوروی و اردوگاههای کار اجباری محصول برداشت غلط از “عدالت” و طالبان ، القاعده ، داعش و جمهوری اسلامی محصول تفاسیر و قرائت هایی متفاوت از “اسلام” هستند.
۴. حاکمیت در طول چهار دهه گذشته برتولید و باز تولید ارزشهای اخلاقی نه از درون تعاملات پویای انسانی در جامعه که بر پایه دلارهای نفتی و توزیع رانت بر پایه دوری و نزدیکی به حاکمیت و بر منهاج شعار بی پایه برتری تعهد بر تخصص طی مسیر کرده و در نتیجه راه را برای تزویر، ریا کاری، پنهانکاری و شکلگیری انسانهای چند شخصیتی که تهدید کننده “ثبات” و “پیشبینیپذیری” که دالهای مرکزی توسعه و پیشرفت هستند باز کرده است. در چنین راهی عموم انسانهایی که علاقه و توان مبارزه مثبت را ندارند به مبارزه منفی روی میآورند. ریا کاری در بطن و ماهیت خود نوعی مبارزه منفی با وضعیت غیر انسانی و غیر قابل پذیرش از سوی کسانی است که توانی برای مبارزه مثبت ندارند. عموم مردم نیازمند شغل، درآمد، رفاه و رشد بر پایه استعدادهایشان هستند و اگر در اختیار داشتن چنین امکانات و فرصتهایی در ایران امروز نیازمند در جاتی از ریاکاری و تزویر باشد در عمل تنها اقلیتی هستند که مرارت زندگی شرافتمندانه را بر ریا کاری و تزویر ترجیح میدهند.
۵. آزاده بودن و آزاده زیستن در ذیل نظامهایی رانتیر انتخابی سخت و دشوار اما شیرین و دلچسب است اما بسیاری ترجیحشان زندگی آسان و مرفه هر چند با وجدانی آشفته و توجیهگر است. انتقادها به ریا کاری آزاده نامداری در دفاعش از حجاب اجباری در داخل کشور و بی حجابی در خارج از مرزها و وانمود کردن به باورمندی به ارزشهایی که در عمل اعتقادی به آنها نداشت و یا ریاکاری رامبد جوان در به کارگیری مدام نام ایران بی بهانه و با بهانه و تولد فرزندش در کانادا برای اینکه شناسنامه ایرانی نداشته باشد همه بی کم و وکاست درست و به جا هستند اما لزوما همه منتقدان این افراد چه از کوچه و بازار و چه از روشنفکران و فرهیختگان لزوما راستگو و درستکار نیستند. رامبد جوان، پرویز پرستویی، شهاب حسینی، و مرحوم آزاده نامداری مدافع نظم مستقر در ایران و نامداریشان را وامدار حاکمیت هستند. اگر استعدادشان در مسیر حمایت از پروپاگاندای نظام سیاسی نبود همچون اسطوره آواز ایران تا دم مرگ ممنوع التصویر می ماندند اما، شیرین عبادی، نسرین ستوده، نرگس محمدی ، محمد نوری زاد، حشمت ا… طبرزدی، عبدالفتاح سلطانی و … نان زحمت خودشان را میخورند، ریا نمیورزند و اعتبارشان را نیز از مردم میگیرند. تژاژدی تلخ آزاده نامداری فرجام نافرجام مسیر وامداری است. آزاده نامداری اما تلاش کرد از خودش اعاده حیثیت کند. او با عملش نشان داد تاب دو رویی و زندگی ریاکارانه را نیاورد و اگرچه مسیر نادرستی را انتخاب و عواطف عمومی را جریحهدار کرد اما عدم تابآوریاش نشانگر آن بود که در وجودش مایههایی از انسانیت وجود داشت اما وقاحت در کسانی زندگی میکند که به زندگی وامدارانه و ریاکارانهشان افتخار میکنند، نمایش مردمداری نشان میدهند اما وقتی زمان حمایت از مردم و جنبشهای اجتماعی که مطالبات آنها را نمایندگی میکند میرسد لالمانی میگیرند و از مردم نیز طلبکارند.
انتهای پیام
سلام و عرض تبریک سال نو خدمت آقای آینه وند نویسنده یادداشت “تراژدی نامداری، فرجام تلخ وامداری” بنده با نگاه شما به اوضاع کلی جامعه و مناسبات موجود در آن موافقم و تصدیق می کنم در فضای اقتصاد نفتی و رانتی انسان های شریف و درستکار به حاشیه رانده می شوند و میدان برای افراد ریا کار و فرصت طلب باز می شود. همانگونه که متذکر شدید بسیاری افراد در فضای آلوده ترجیح می دهند خودشان را به گونه ای جلوه دهند تا مورد پسند واقع شوند و از این طریق بتوانند به اهداف خودشان دست پیدا کنند. نکته ای که در نوشته شما از دید بنده ناپسند و غیر قابل قبول است، معرفی مصداق هایی است که نام بردید. بنظر بنده گنجاندن آقای پرویز پرستویی که از هنرمندان متعهد و خلاق کشور و همواره متکی به تلاش و کوشش خود، و از افتخارات سینمای ایران است، در بین کسانی با رفتارهای خاص، قضاوتی نادرست و نسنجیده است. ایشان انسانی توانمند، شریف و آزاده اند که در حوزه فرهنگ و هنر کشور جایگاه والایی دارند و تا کنون دستاوردهای ارزشمندی داشته اند.
تفکر خود را تفکر اصیل و غیر وامدار میدانید و امثال شیرین عبادی و حشمت طبرزدی را کسانی می دانید که نان زحمت خود را میخورند! جالب است که نام این پایگاه خبری را انصاف نیوز نیز میخوانید . کاری به اسامی که ردیف نمودید ندارم اما آیا شهدای این انقلاب و مدافعان حرم را هم در همین قاب تنگ نظرانه خود جا می دهید و آن ها را هم نان به نرخ روز خور میخوانید؟؟؟ اگر چنین باشد واقعا درست است که شما و امثالتان دنباله ها یا طیف کم رنگ اپوزوسیون خارج نشینید که از سعودی تغذیه شونده اید.
واز این نانجیبانه تر انانی هستند که که با مطالبات مردم مصادره و سودامیکنند …دلقکانی چون مهران مدیری وامثالهم……
تفکر خود را تفکر اصیل و غیر وامدار میدانید و امثال شیرین عبادی و حشمت طبرزدی را کسانی می دانید که نان زحمت خود را میخورند! جالب است که نام این پایگاه خبری را انصاف نیوز نیز میخوانید . کاری به اسامی که ردیف نمودید ندارم اما آیا شهدای این انقلاب و مدافعان حرم را هم در همین قاب تنگ نظرانه خود جا می دهید و آن ها را هم نان به نرخ روز خور میخوانید؟؟؟ اگر چنین باشد واقعا درست است که شما و امثالتان دنباله ها یا طیف کم رنگ اپوزوسیون خارج نشینید که از سعودی تغذیه شونده اید.