مرگ قوی بی آواز | محمد دورقی
محمد دورقی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «مرگ قوی بی آواز» دربارهی شرایط کشور در ماههای اخیر نوشت:
آیا تا حالا شاهد مرگ کِشتیها بودهاید؟ میدانید کشتیها وقتی به پایان عمر کاری خود میرسند چگونه از گردونهی خدمت خارج میشوند و عمرشان به پایان میرسد؟
نهایتِ کشتیها، نهایت تلخیست. این قوهای پر تکبر آهنی که در ایام جوانی حاکم اقلیم امواج دریاها و اقیانوسها هستند در پایان عمر، به غمانگیزترین حالت دست به خودکشی میزنند. وقتی کشتیها فرسوده میشوند و شرکتهای بیمه و موسسات ردهبندی بهخاطر ریسک غرق شدن و آلودگی زیست محیطی و تلفات جانی، آنها را بیمه نمیکنند و مجوزهای دریانوردی به آنها نمیدهند راهی به جز اسکراب( اوراق کردن) ندارند. به اقتضای شغل این فرصت را داشتم که شاهد این پایان تراژیک باشم. در اواخر دههی هفتاد تا اواسط دههی هشتاد شمسی، نفتکشهای تکجداره در سراسر جهان با ممنوعیت دریانوردی مواجه شدند و شرکت ملی نفتکش ایران که تعدادی از این نفتکشها را در اختیار داشت مجبور به اسکراب آنها شد. در آسیا کشور بنگلادش مشتری پروپاقرص این نوع کشتیهاست. شرکتهای کشتیرانی وقتی تصمیم میگیرند یکی از کشتیهای خود را از رده خارج کنند، آن کشتی را روانهی بنگلادش میکنند و آن را با تشریفات خاصی به ساحل میزنند. ساعاتی قبل از به ساحل زدن کشتی، همه وسایل قیمتی روی آن را با قرعه کشی بین پرسنل تقسیم میکنند. البته در این بین بر سر تصاحب برخی کالاها و اموال، اختلافها و جدالهایی بین پرسنل شکل میگیرد و این پروسه بهشکل کاملا مسالمتآمیز طی نمیشود. پس از آن عدهای از افسران و مهندسان و ملوانان را قبل از یورش بردن کشتی به سمت ساحل، پیاده میکنند و کشتی با حداقل نفرات یعنی با کاپیتان و سر مهندس و یکی دو نفر دیگر با سرعت هر چه تمامتر و با بوقی ممتد به سمت ساحل خیز بر میدارد. امواج خروشانِ ناشی از یورش کشتی به ساحل، لایه لایه بر هم سوار میشوند و مثل یک سونامی به ساحل هجوم میبرند و در پی آنها، کشتی با سینه، وارد ساحل میشود. از برخورد کشتی با خشکی صدای مهیبی بر میخیزد ، ژنراتورها از کار میافتند، برق کشتی قطع میشود و تاریکی غلیظ و سکوت مرگباری سراسر کشتی را در بر میگیرد و در اصطلاح، کشتی dead میشود(میمیرد). مرگ این نهنگ بزرگ فولادی برای ساحلنشینان جلوهای هیجانی اما برای کارکنانی که سالهاست با آن خو گرفته و مسافرتهای کاری خاطرهانگیزی را بر روی آن تجربه کردهاند، مثل سپردن یک مادر پیر به آسایشگاه، غمبار است.
راستش را بخواهید مثل تمام نوشتههای دیگرم قصد داستانگویی و تعریف خاطره ندارم. در یکی دو سال گذشته و مخصوصا در ماههای اخیر، کشور به شکل کاملا عیان نشانههای آشکاری از یک کشتی تک جدارهی رو به پایان به خود گرفته است. یک کشتی فرسوده با بوقی ممتد به سمت ساحل نیستی. و بهنظر میرسد تمام این اختلافها و اختلاسها و غارتکردنها هم بر سر تصاحب حداکثری اموال این کشتی رو به اسکراب، به پا شده است.دقیقا همان قرعه کشیِ اموال منقول یک کشتیِ رو به احتضار.
اگر این نوشته را میتوانستم بهصورت چند رسانهای منتشر کنم قطعا فایل تصویری قسمم به قرآن مجید را به آن پیوست و منتشر میکردم. صادقانه قسم میخوردم که نه قصد نشر دلسردی دارم و نه قصد تضعیف و وهن نظام. برعکس دلم مثل بسیاری از هموطنان دیگر از این شرایط به درد آمده و هر آنچه می گویم صرفا از باب تذکر و تنبّه است. قطعیهای مکرر و سراسری برق، قطعی آب لولهکشی شهری، قطعی آب شرب و کشاورزی اکثر روستاها، قطعی و کمبود آب در رودخانهها و مرگ حتمی الوقوع نخیلات و تالابها، عدم واکسیناسیون به موقع و گسترده و افزایش مرگ و میر ناشی از موج جدید بیماری کرونا همه و همه ناشی از این است که امور رها شده است.
امیدواریم سرمهندس جدید و ناخدای موجود، این کشتی را به جای اسکراب به یک درایداک (محل تعمیر کشتی) رهنمون کنند و یک کشتی متناسب با امواج اقیانوسهای متلاطم جهانی بسازند چرا که کشتی تکجدارهی موجود فقط برای به گِل نشستن و تجربهی مرگ تلخ، مناسب است. لازمهی این کار این است که با درایداکها قهر نکنیم و به مهندسان فارغ از اصولگرا و اصلاحطلب بودنشان به شکل حقیقی و نه نمایشی اعتماد کنیم و کارها را به جای متملقین به متخصصین بسپاریم.
مرگ این کشتی باشکوه تاریخی هر چند برای ساحلنشینان بی تفاوت چیزی جز تجربهی یک هیجان فرحبخش نیست اما برای اهالی آن یک فاجعهی تمام عیار است. در افسانههای قدیمی آمده که قوی گنگ (mute swan) در طول عمر هیچ صدایی تولید نمیکند و تنها در نزدیکی لحظات مرگ، به گوشهای دنج پناه برده و آوازی زیبا به عنوان اختتامیه عمر عاشقانه خود میخواند که با اتمام آواز، جانش را از دست میدهد. امروزه کشور ما، قوی گنگیست که حتی توانایی خواندن آخرین آوازش را هم ندارد.
انتهای پیام