داعش، طالبان و تناقض ایران!
عماد باقی، حقوقدان و فعال حقوق بشر در کانال تلگرامی خود نوشت:
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالَمی را سوختند
(مولوی)
من هم بهلحاظ حقوق بشری و هم دینی، جز در مقام دفاع در برابر تجاوز به هیچ جنگی اعتقاد ندارم و هر جنگی را ذاتا نامشروع میدانم اما این سوال وجود دارد که: سالها نیروهای انسانی و مادی کشور را در سوریه که این همه از مرزهای ما دور بود هزینه کردند با این استدلال که جلوی غلبه افراطیون را بگیرند و اگر آنجا با داعش و افراطیون نجنگند فردا باید در مرز های ایران با آنها روبرو شویم ومنت سر همه می گذاشتند که اگر امروز امنیت دارید بهخاطر این است که آنها را در سوریه زمینگیر کردهایم.
بگذریم از اینکه داعش تا اربیل و موصل و کنار گوشمان هم آمدند و بگذریم از اینکه حضور ایران در سوریه اساسا قبل از ظهور داعش بود اما وقتی نام آن را جنگیدن با دشمن در خارج از مرزهای خود میگذاشتند، با همین منطق چرا نظارهگر قدرتگیری طالبان در افغانستان شدهاند؟
آیا آن استراتژی معیوب است یا این نظارهگری؟
اگر میتوان درباره افغانستان که پاره تن ما و همزبان و همسایه ماست، شیعیانش در خطر کشتار، زنان و دختران سنی و شیعه و غیره در معرض تجاوز هستند جلوگیری از حکومت طالبان را دلیل دخالت ندانست چرا درباره سوریه چنین نکردند؟ درباره افغانستان توقع جنگ نداشتیم ولی حتی از نظر کلامی هم در برابر فجایع هولناک افغانستان کوتاهی کردند.
اینجا در مقام دفاع از یک استراتژی خاص یا ترغیب به جنگ در هیچ کشور دیگری نیستم فقط تناقضی پرهزینه و سوالی را که باید پاسخ دهند مطرح کردهام.
انتهای پیام
تعجب از عماد باقی که بعد از این همه بلا که سرش اومده هنوز مادر طالبان رو نمی شناسه
ورود و موضع گیری جمهوری اسلامی به نفع دولت کنونی کابل که نه مانند بشار اسد اهل مقاومت است و نه از پشتوانه مردمی برخوردار است و نه هیچ ارتباطی هم با شیعیان افغانستان دارد و طبق بررسی منابع تحلیلی پایش لب گور است معنای جز خودکشی دیپلماتیک برای روابط آینده ایران و افغانستان ندارد
منصف
این تنقاقض نیست، فقط باید درکی از نفوذ غرب درقالب حرکتهای جهادی داشت، همین
جناب عمادالدین باقی… قلم بدست اهل مطالعه وامدار روشنفکری دینی و ذوب در مکتب آیت الله منتظری… قصد و غرضی ندارم ولی نمیدانم چرا هر وقت تو را می بینم حالم بهم میخوره… فقط تو نیستی که سیستمم را بهم می ریزی… شاید اگه لیست کنم چیزی حدود 100 نفری بشن… تا می بینمشون وطن فروشی و خیانت و فراماسونری و روشنفکری و غربگرایی و دین به دنیا فروشی و جاه طلبی و دموکراسی که ذاتا دروغی محض است وووو میاد توی ذهنم…
اصلا اینجا نیومدم نقد متنت را بنویسم و فقط گفتم خدمت شریف بگم حالم بهم خورد مجددا دیدمت.
خیلی هم دارای فکر باز و تحلیل هستم و دیگه هیچ شانی واسه این مشت خائن نمی بینم که بخوام حتی یک جمله دربارشون تحلیل بنویسم.
باورم اینه که ایران و ایرانی و اسلام از این قماش وطن فروشان نخبه و تیزهوش و روشنفکر و تحصیلکرده زیان ها دیده و بازم خواهد دید.
ای کاش دهن مبارکتان را می بستید و نیز قلم تان را زمین بگذارید و اجازه بدهید نفس بکشیم و ایران نفس بکشد.
وابسته به هیچ حزب و جناح و دسته ای هم نیستم. یک شهروند بدبخت و بیچاره بیشتر نیستم. گفتن آزادی بیان و منم فکر کردم حسم را بگم.
بدرود