اصولگرایان، ریزش بدون رویش | گفتوگو با محمد مهاجری
زهرا منصوری، انصاف نیوز: محمد مهاجری، فعال سیاسی میانهرو اصولگرا، میگوید در آینده جریان اصولگرایی هیچگونه رویشی نخواهد داشت، چون ایدهی نویی ندارد.
او معتقد است؛ در آینده معتدلهای هر دو جناحهای اصولگرایی و اصلاحطلب با یکدیگر همکار خواهند شد و میتوانند با یکدیگر ائتلافی تشکیل دهند.
وی تنها راه نجات اصولگرایی را کسانی دانست که به نقد این جریان میپردازند.
هر جریان سیاسی با فراز و فرودهایی روبرو میشود و براساس وضعیت سیاسی و اقتصادی آن جامعه ریزشها و رویشهایی را تجربه میکند. جریان اصولگرایی هم از این قاعده مستثنی نیست. افراد زیادی از این جریان در طول زمان معتدلتر شدهاند؛ از فتح کنندگان سفارتخانهها که امروز پشیمان از عملکرد سابق خود هستند تا کیهانیان سابقی چون حسین قدیانی (لینک) -از اصولگرایان نزدیک به جبهه پایداری که انتقادهایی را نسبت به مصباح یزدی مطرح کرد- و افراد قدیمیتری چون مهدی نصیری که در گذشته مدیر مسئول روزنامهی کیهان بوده است و به مرور نسبت به آن زمان تغییراتی جدی را در دیدگاهها و جهانبینی خود داشته است.
محمد مهاجری به سوالاتی مبنی بر آیندهی جریان اصولگرایی و ریزش و رویشهای آن پاسخ میدهد که در ادامه میخوانید:
مهاجری: اصولگرایان افراطی به دنبال ایجاد تنگنا هستند
انصاف نیوز: به نظر شما طرحها و ایدههایی که میان اصولگرایان شکاف ایجاد میکند، در نهایت منجر به تغییرات شکلی و ماهیتی در این جریان خواهد شد؟
محمد مهاجری: ببینید! اصولگرایی از اوایل انقلاب تا به الان هیچگاه یک تشکل یک دست نبوده است، جز در موارد خاصی که با اصلاح طلبان چالشی داشتهاند. بنابراین در حال حاضر که اصلاحطلبان چالشی برای اصولگرایان به حساب نمیآیند، طبیعی است که در داخل اصولگرایان اختلافاتی به وجود بیاید و همچنین رقابتهای شدیدی هم با همدیگر داشته باشند. قطعاً بخش معتدل اصولگرایان با بازیهایی مثل طرح صیانت، که به محدودیت اینترنت منجر میشود، همراه نیستند. همینطور شاید با برخی از تندروهای کابینهی آقای رئیسی هم موافق نباشند.
در مورد برجام هم قطعاً اصولگرایان معتدل موضع ملایمتری دارند. چون آنها بیشتر به رفاه عمومی و آسایش جامعه فکر میکنند. از سوی دیگر اصولگرایان افراطی که به صورت مشخص ذیل پرچم جبهه پایداری قرار دارند، به دنبال ایجاد تنگنا برای مردم، مضیقههای اطلاعرسانی به مردم و کاسبی از تحریم به روش گذشته هستند.
پس یعنی تغییری حاصل نمیشود؟
ببینید! رقابت باعث پویایی یک جریان میشود. الان رقابت میان اصولگرایی و اصلاحطلبی به رقابت در درون جریان اصولگرایی کشیده شده است. این جریان متحجر سعی دارد که قدرتمندتر شود، اما جریان معتدلتر این قصد را ندارد. طبیعتاً جریان معتدلتر تاثیری که روی جامعه خواهد گذاشت؛ تاثیراتی مثل، ایجاد فضای یاس بیشتر، کاهش مشارکت در انتخابات حتی بدتر از انتخابات مجلس سال ۹۹ و ریاستجمهوری ۱۴۰۰ خواهد شد. اگر نگاه آنها مسلط شود، این اتفاقها خواهد افتاد. طبیعتاً با آن نگاهی که دارند ایران در جامعهی بینالمللی هم منزوی خواهد شد.
اصولی دیگر وجود ندارد
سرانجام اصولگرایی را با روند فعلی در این جناح چطور ارزیابی میکنید؟
اگر جریان معتدل اصولگرایی بتوانند از این فرایند فعلی موفقیتی را برای خود کسب کند، اصولگرایی میتواند، نجات پیدا کند. وگرنه با سقوط آزاد به طرف نابودی خودش پیش میرود. در حال حاضر چیزی به نام اصولگرایی نداریم، هر چیزی که وجود دارد، اصولگرا است. چون اصولگرایی مدتهاست که از بین رفته است. چهرههایی هستند که یک جریان را نمایندگی میکنند که نام آن اصولگرا است، وگرنه اصولی دیگر وجود ندارد.
فکر میکنید جداشدگان یا زاویه پیدا کردگان با این جناح که انتقادی به برخی از روشها و ایدهها دارند، به کدام سمت خواهند رفت؟ جریان سومی خواهند شد و یا چیزی شبیه به اصلاح طلبان اولیه؟
جریان اصولگرایی افراد معتدلی دارد که آنها همچنان اصولگرا باقی ماندهاند. چون آنها مشکلاتی بنیادین با اندیشههای اصلاحطلبان دارند. بهلحاظ روش مشکلی با اصلاحطلبان ندارند اما از نظر ایده و فکر اختلاف نظر دارند. فکر میکنم در آینده معتدلهای هر دو جناحها با یکدیگر همکار خواهند شد، میتوانند با یکدیگر ائتلافی را تشکیل دهند که اتفاقاً خوب خواهد بود. اگرچه با یکدیگر اختلاف نظری دارند اما میتوانند با هم مباحث اندیشهای داشته باشند و آنجایی که پای منافع ملی و مردم به میان میآید، با هم همراه شوند.
جریان سوم هیچگاه در کشور ما موفق نبوده است
جریان سومی مثل عدالتخواه چه؟ اینگونه جریانها شکل نخواهد گرفت؟
جریان سوم هیچگاه در کشور ما موفق نبوده است. چیزی به غیر جریان اصلاحطلبی و اصولگرایی در ایران شکل نگرفته است. بنده گمان میکنم در آینده هم این اتفاق رخ ندهد اما جریان اعتدالی که در سالهای اخیر اسم آن را زیاد شنیدهاید، در واقع تلفیقی از جریان اصولگرایی و اصلاحطلبی است، مثلاً آقای روحانی اصولگرا بود نه اصلاحطلب. اینکه در میان چهرههای شاخص این دو جریان مثلاً یک اصولگرا اصلاحطلب شود و یا برعکس. تقریباً احتمال آن صفر است. اما اینکه معتدلین هر دو طرف بتوانند، به تفاهم برسند؛ امر متصوری است.
اما جریان سومی تشکیل نمیشود، چون هیچگونه هویتی ندارند، جریان سوم یا باید اصولگرا باشد یا اصلاحطلب و تلفیق این دو جریان هم امکان پذیر نیست. چون هر کدام از این جریانها ریشههای ایدئولوژیک و اعتقادی دارند، به راحتی قابل رفاقت با یکدیگر نیستند. در گذشته هم جریانهای سومی شکل گرفتهاند اما خیلی زود از بین رفته است. چون بنیان اعتقادی نداشتهاند.
بزنگاههای این ریزشها بیشتر در چه مقاطعی بوده است؟ مصداقی دارید؟
شاید بتوانیم به تک سوژههایی برسیم، مثل آقای مهدی نصیری. البته این افراد همچنان اصولگرا هستند، در ریشهها مشکلی ندارند بلکه در سلیقهها و روشها مشکل پیدا کردند. این روند در آینده بیشتر هم خواهد شد و یا افراد بزرگی مثل آقای ناطق نوری و آقای لاریجانی یک مقداری در روشها با جریان اصولگرایی تند و حتی سنتی فاصله گرفتهاند. از این نوع ریزشها در آینده اصولگرایان خواهند داشت.
آیا اصولگراها به سمت رادیکال شدن میروند؟
این مسئله یک مقداری به پازلهای حاکمیت مرتبط است، وقتی بخشهایی از حاکمیت از جریان تند اصولگرایی حمایت کند، جریان متعدل یک مقداری گوشه نشین خواهد شد، هر چقدر جریان تندرو بیشتر قدرت پیدا کند، بیترمزتر به سمت سرازیری حرکت خواهد کرد و با سرعت بیشتری هم زمینخواهد خورد. در آن زمان جریان اصولگرای معتدل قابلیت سر برافراشتن خواهد داشت.
«جریاناتی مثل عدالتخواهی فصلی هستند»
چرا کسانی که از جریان اصولگرایی فاصله میگیرند، به سمتی یک نوع رادیکالیسم حرکت میکنند. مثل همین بخشی از عدالتخواهانی که الان در واقع انتقادهای جدی به جمهوری اسلامی دارند؟
جریاناتی مثل عدالتخواهی فصلی هستند؛ در فضا، مکان و زمان خاصی ایجاد میشوند، وقتی مقتضیات از بین رفت، آنها نیز از بین میروند. معمولاً در دوران دانشجویی این جریانات شکل میگیرند، وقتی دوران دانشجویی تمام شود، این جریان هم رفتهرفته کمرنگ خواهد شد و بالاخره اینها جذب جاهای دیگری میشوند. آن شعارهای تند و رادیکال تمام میشود و به یک نوع عقلانیتی نزدیک میشوند. البته من نمیخواهم بگویم مثلاً عدالتخواهی جریان بدی است، اتفاقاً مثبت است اما به فراخور زمان و و بر اساس مقتضیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور به وجود میآید و پس از مدتی هم خود به خود حل میشود، مثل شکر در آب حل میشود. یعنی از آن حالت تندروی خارج میشود.
به نظر شما آیندهی فکری و سیاسی امثال آقای سعید زیباکلام و مهدی نصیری چگونه خواهد بود؟
آقای زیباکلام از جمله کسانی است که تکلیفش با خودش روشن نیست.
اما جزو اصولگرایان محسوب میشوند؟
بله. اصولگرایی یک مشک بزرگی است که خیلیها در درون آن قرار دارند. البته آقای مهدی نصیری یکسری بنیانهای فکری دارد اما آقای زیباکلام خیلی بنیانهای فکری مستقلی ندارد. آقای نصیری شخصیتی حوزوی است، نظراتی که دارد کاملاً منطبق بر اصول دین، روشهای حوزوی و منطبق به استدلالهای فکری است، شعار هم نمیدهد و چیزهایی که مطرح میکند، کاملا اعتقادی است؛ بر خلاف آقای سعید زیباکلام.
به نظر شما در آینده رویشهای اصولگرایان از چه طیفی خواهد بود؟ رویش ها بیشتر است یا ریزشها؟
حرف بدی است اگر بگویم که جریان اصولگرایی تقریباً رویشی نخواهد داشت. در جریان اصولگرایی حرف نویی وجود ندارد، هیچ نوع ایدهپردازی نیست، چه از طرف اعتدالیون و چه تندروها. اگر کسی را هم میبینیم که تندروی میکند، در واقع یک ریشهی فکری از گذشته دارند، متأسفانه در بین جریان اصولگرایی بعید میدانم حتی تا یک دههی آینده بتواند حرف تازهای بزند.
این ریزش بین کدام دسته است؟ بین دولتمردان و سیاستمداران یا سمپاتها؟
جریان اصولگرایی مثل دیگی است که میجوشد، نه این دیگ سر میرود که بگوییم عدهای از آن ریزش میکنند و نه چنگی به دل میزند که کسی خود را وارد دیگ کند.
_ بنظر میرسد بخش قابل توجهی از منتقدین اصولگرایی که اصولگرا هستند، نگاه نزدیکتری به تودهی مردم در جامعه دارند، این افراد با توجه به چارچوب فکری که در آن رشد پیدا کردهاند، تحت چه روند و فرایندی امروز به اینجا رسیدهاند؟
جریان اصولگرایی از ابتدا مبتنی بر خواستههای مردم بوده است اما اگر امروز بخش بزرگی از جامعه اصولگرایی به دنبال کسب قدرت به هر قیمتی است. این رویکرد این معنا را دارد که بنیانهای اصولگرایی خود را کنار گذاشته است. اگر کسی به جریان اصولگرایی برگردد، مثل همان اصولگراهایی میشود که امروز به خودشان منتقد هستند، اگر کسی بتواند جریان اصولگرایی را نجات بدهد، همین افرادی هستند که در داخل جریان اصولگرایی به نقد اصولگرایی میپردازند و اجازه نمیدهند، همین ته ماندهی جریان اصولگرایی از بین برود.
امیدی به آیندهی جریان اصولگرایی وجود ندارد
_بزرگان این جناح برای حل شکافهای ایجاد شده چه امکانات فکری و عملی دارند؟
با بزرگان نشستم که بدانم ایدهای دارند یا خیر. اما استنباط بنده این است که امیدی به آیندهی جریان اصولگرایی وجود ندارد.
دولت اصولگرای رئیسی چقدر در انسجام یا انشقاق در اردوگاه اصولگرایان موثر خواهد بود؟
آقای رئیسی اگر خیلی هنر کند، گلیم خود را برای رفع مشکلات کشور از آب بکشد، اگر چنین کاری کند، بنده شخصاً از ایشان خیلی سپاسگزار خواهم بود و از الان برای چنین موفقیتی دعا می کنم. واقعاً کاش اصلاً کاری به جریان اصولگرایی نداشته باشد، مراقب باشد که تندروها چوب لای چرخ دولت نگذارند. قطعاً یکی از مشکلات دولت آقای رئیسی را تندورهای اصولگرا میدانم از همین الان شروع کردهاند و اگر مهار نشوند با سرعت بیشتری مقابل دولت آقای رئیسی خواهند ایستاد. در حقیقت آقای رئیسی اصلاً کاری با اصولگرایان نخواهد داشت.
این بیاعتنایی آقای رییسی؛ آنها را ناراضی نمیکند؟
آقای رئیسی هیچگاه چهرهی موثر سیاسیای نبوده و هیچگاه سر لیست انتخابات هم نبوده است. در جلسات حزبی هم شرکت نکرده است تا بتواند برای انتخابات سیاستگذاری کند، این دوری از فضای سیاسی تا حد زیادی او را واکسینه می کند که در بازیهای سیاسی نیفتد.
انتهای پیام
یاد جوک افتادم که میگفت دوتا گنده لات رو گرفته بودن مفنگیه پرید کنارشون گفت ما سه تا رو کجا می برید؟! عزیزم حالا اگر شما اصول گرا هم نبودی نبودی ها!؟ حداکثر یکی مثل فومنی هستی اما وسط اصولگراها!
سؤالی از ایشان داشتم:
یک جا میفرمایید که جریان اصولگرایی اصول خود را فراموش کرده است و معتدل های این جریان میتوانند با بعضی از اصلاح طلبان معتدل ائتلاف تشکیل دهند:
«چهرههایی هستند که یک جریان را نمایندگی میکنند که نام آن اصولگرا است، وگرنه اصولی دیگر وجود ندارد.» و «در آینده معتدلهای هر دو جناحها با یکدیگر همکار خواهند شد، میتوانند با یکدیگر ائتلافی را تشکیل دهند که اتفاقاً خوب خواهد بود.»
اما جای دیگر میفرمایید که اصولگرایی و اصلاح طلبی قابل جمع نیستند چون با هم اختلاف ایدئولوژیک دارند:
«جریان سومی تشکیل نمیشود، چون هیچگونه هویتی ندارند، جریان سوم یا باید اصولگرا باشد یا اصلاحطلب و تلفیق این دو جریان هم امکان پذیر نیست. چون هر کدام از این جریانها ریشههای ایدئولوژیک و اعتقادی دارند، به راحتی قابل رفاقت با یکدیگر نیستند. »
آیا این دو گزاره با هم سازگارند؟