وقتی تضادها سر باز میکند | عباس عبدی

عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی در یادداشتی در روزنامه ی اعتماد نوشت:
درک و تحلیل رویدادهای ترکیه برای ما ایرانیان از چند جهت مهم است. از یک سو عملکرد حزب عدالت و توسعه همیشه به عنوان یک الگوی موفق در ذهن بسیاری نقش بسته بود، لذا تجربیات بعدی آنان نیز میتواند برای ما بسیار مهم باشد. از سوی دیگر مراودات اقتصادی و سیاسی ایران آنها را به یکی از بزرگترین شرکای تجاری ایران تبدیل کرده است. به علاوه نرکیه دروازه زمینی ایران به سوی اروپاست. همچنین حضور ترکیه در سوریه و عراق و نیز فصل مشترک این سه کشور با ایران در موضوع کردها، محور دیگر این اهمیت است و بالاخره تأثیر مستقیم وضعیت ترکیه بر موازنه قوای منطقهای را نیز نباید دستکم گرفت. در این زمینه به برخی نکات تاریخی و موضوعات مرتبط با آینده از مسایل ترکیه اشاره میکنم. موضوعاتی که برای درسآموزی ما بسیار مهم است.
۱ـ آتاتورک چندین سال زودتر از رضاشاه اصلاحات موردنظر خود را در ترکیه آغاز کرد، به طوری که اصلاحات او الگو و سرمشق رضاشاه بود. همان طور که به دلیل اقدامات حکومت پهلوی در ایران، تضاد میان نوسازی از بالا با فرهنگ اجتماعی توده مردم، در نهایت به انقلاب منجر شد، این پرسش وجود داشت که چرا این اتفاق در ترکیه رخ نمیدهد؟ بویژه آنکه نوع مدرنیزاسیون در آنجا تا حدی افراطیتر نیز بود. به یاد دارم که اواخر سال ۱۳۵۶ با دوستان دانشجو سفری زمینی به ترکیه و سوریه داشتیم. وقتی از بخشهای جنوبی ترکیه میگذشتیم، مناظر به نسبت عجیبی را میدیدیم، افرادی با کلاه غربی آتاتورکی و کراوات و صورتهای تراشیده و در عین حال زیرشلواری و گالش روی چهارپایههای چوبی جلوی قهوهخانههای روستایی نشسته بودند! و تصویری ناساز و متناقضی را نشان میدادند. وقتی که حزب اربکان با گرایشهای اسلامی و در اوایل دهه دهه گذشته روی کار آمد، انتظار میرفت که سرکوب گرایشهای مذهبی در ساخت سیاسی ترکیه به پایان برسد، ولی چندی نگذشت که ارتش با نوشتن یک نامه آن دولت را به دلیل داشتن گرایشهای مذهبی برکنار کرد و همچنان شکاف میان ساختار سیاسی و گرایش فرهنگی در جامعه را که از زمان آتاتورک ایجاد شده بود فعال نگهداشت و نگذاشت که این شکاف پر شود. با آمدن حزب عدالت و توسعه و اردوغان دوباره کوششی جدی برای پر کردن این شکاف آغاز شد. طی یک دهه، با صبر و بردباری کوشیدند که این شکاف را ترمیم کنند، ولی هنگامی که کفه به نفع مذهبیها چربید، ظاهراً وضعیت به نحو دیگری رقم خورد و یکباره شمشیرهای دو طرف از نیام کشیده شد و همه کسانی که امیدوار بودند مراحل گذار از گذشته به آینده در ترکیه، بدون بحران جدی انجام شود دچار یأس و ناامیدی شدند، گویی که قرار نیست این اتفاق در ترکیه بیافتد. این عوارض را در مصر دیدیم، در سوریه و لیبی نیز دیده شد، در ایران چهل سال پیش رخ داد، در ترکیه نیز اکنون دیده میشود.
۲- عبور از سنت به تجدد پرهزینه است، این را میتوان پذیرفت، ولی آیا در عمل هم امکانپذیر هست؟ در واقع مسأله اصلی امروز پاسخ به این پرسش است و نه صرفاً پرداخت هزینه یا زمان لازم برای این عبور. در حقیقت نحوه مواجهه تند اردوغان با کودتا و پیروزی بر آن نشان داد که آنان نیز نمیتوانند یا نمیخواهند این عبور را به صورت مسالمتآمیزی انجام دهند. او بجای آنکه از موضع اقتدار و به شیوه رحمت و بزرگوارانه برخورد کند، و چندین پله جایگاه خود را ارتقا دهد و کودتاچیان و مخالفان خود را در منگنه اخلاقی قرار دهد، با اقدامات خود به نوعی عمل کودتاچیان را نیز مشروعیت نسبی داده است. اینکه به آنان نمیتواند غذا دهد یا حکم اعدام را بازگرداند یا دهها هزار نفر را از کار اخراج و یا دستگیر کند، ممکن است در کوتاهمدت به استحکام جایگاه او منجر شود، ولی در نهایت شکاف موجود در جامعه ترکیه را عمیقتر میکند. اگر اینگونه اقدامات میتوانست کارساز باشد، قطعاً آتاتورک در حذف گرایش مذهبی موفقتر میبود. همان قدر که توجه به فرهنگ مردم و ریشههای سنت در هر جامعهای ضروری است، توجه و پذیرش گرایش نوین و رو به جلو و به رسمیت شناختن آنها نیز ضرورت دارد.
۳ـ به طور جد گمان میکنم که یکی از ریشههای اصلی بقای اینگونه شکافها، نحوه رفتار غرب با این جوامع است. کافی است که دو اتفاق مصر و ترکیه را مقایسه کنیم. کودتای مصر از سوی ارتش علیه یک دولت قانونی بود وقتی پیروز شد، اقدام به سرکوب طرفداران آن حکومت کرد و بازداشتهای وسیعی را تدارک دید و کشتار زیادی هم انجام داد. ولی غرب با آن کودتا چگونه رفتار کرد؟ آن را به رسمیت شناخت و در عمل هم مانع سرکوب آن نشد و اقدامی جدی نیز علیه آن سرکوبها نکرد.
در مقابل وقتی کودتا علیه دولت قانونی اردوغان شکست خورد، با اینک ترکیه عضو ناتوست و با اروپا پیوند نزدیکی دارد و حتی اخیراً با اسراییل روابط خود را بازسازی کرده بود، و به لحاظ معیارهای غربی، دولت آن به شیوه دموکراتیک انتخاب شده است، ولی غربیها با شدت هرچه تمامتر با اقدامات علیه کودتاگران مخالفت کردند. در واقع غرب نگاه منصفانه و بیطرفانهای را به تحولات منطقه ندارند، بلکه سیاست غربیها از معیارهای دوگانه تبعیت میکند و این دوگانگی بیش از هر چیز دیگری در ذهنیت مردم منطقه نسبت به غرب و مدرنیته غربی بدبینی ایجاد میکند. غربیها در بسیاری از امور از جمله در زمینه حقوق بشر و یا در زمینه تروریسم از معیارهای دوگانه تبعیت میکنند به همین دلیل اجازه نمیدهند که مفهوم استانداردی از این مقولات در جهان شکل بگیرد.
انتهای پیام



جناب عبدی همچنان چپ روی و ” پز و ژست ” چپ رو هنوز در خود دارد.
درسته که غرب ، در مورد مسائل حقوق بشری دوگانه عمل میکند
اینو همه میدونن و چرا این دوگانگی رو داره ، لابد همه نمیدونن !
خوب منافع خودش رو در نظر میگره و با چه کسانی بهتر آب دوغ خیار میتونه بکنه ، به همین سادگی .
در مصر دولت منتخب مردم با اون گرایشات اسلامی تند رو ، و بی ثباتی حاکم در اون زمان ، در راستای منافع غرب و اسرائیل و خیلی از کشور های عربی نبود . و در کاتگوری دفاع حقوق بشری غرب نمیگنجید.
قضیه ترکیه ، اتفاقا به همین دلایلی که خود شما آوردید ، عضو ناتو و رابطه با اسرائیل و پیوند نزدیک با اروپا و متقاضی عضویت در اتحادیه اروپا و شریک تجاری خوب (سرمایه گذاری کلان غرب در ترکیه)…
همه اینها حکم میکند که غرب انتظار دیگری از ترکیه در مسائل حقوق بشری داشته باشد تا مصر .