خرید تور نوروزی

«معامله با روحانی اشتباه است»

سید محسن امامی‌فر در مقدمه ی گفتگوی روزنامه ی آفتاب یزد با محمد کیانوش راد نوشت: در حالی که کمتر از یک سال به انتخابات ریاست جمهوری 96 باقی مانده است، نوعی آشفتگی در نحوه مواجهه جریانات سیاسی با این مقوله، محسوس و غیرقابل انکار است. از سردرگمی اصولگرایان در چگونگی ورود به انتخابات گرفته تا بحث نحوه حمایت از روحانی در میان اصلاح‌طلبان.در این میان دکتر محمد کیانوش‌راد، تحلیلگر سیاسی و عضو ارشد حزب اتحاد ملت معتقد است که تداوم ائتلاف اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان و حمایت از روحانی یک ضرورت تاریخی است و سخن از معامله و سهم‌خواهی از رئیس‌جمهور برای حمایت از وی حرفی نابهنگام، غیردقیق و اشتباه است.

کیانوش راد، نماینده سابق مجلس در گفتگو با آفتاب یزد گفت: «مشکل تاریخی نیروهای تحول‌خواه از مشروطه تاکنون اولویت‌دادن منافع حزبی و جناحی برمنافع ملی بوده است.»
در این گفتگو در خصوص اصلاحات جامعه محور، طبقات اجتماعی و نحوه مواجهه و سرمایه‌گذاری جریانات سیاسی روی آنها نیز سخن به میان آمده است. گفتگوی مفصل آفتاب‌یزد با دکتر محمد کیانوش‌راد، تحلیلگر سیاسی و عضو ارشد حزب اتحاد ملت در ادامه می‌آید:

آقای دکتر! جریان اصلاح‌طلب در دوران رئیس‌جمهور روحانی اولویت خود را بر پایه اصلاحات جامعه محور قرار داده است. به عقیده شما در سه سال گذشته این جریان تا چه اندازه توانسته روی طبقات اجتماعی و تاثیرگذار جامعه از جمله طبقه متوسط شهری سرمایه‌گذاری کرده و آن را تقویت کند؟
رویکرد «جامعه محور» رویکردی درست و واقع بینانه است. تا جامعه مدنی شکل نگیرد، دموکراسی لرزان و در خطر فروپاشی است. نهادهای مدنی، ستون‌های محافظ دموکراسی هستند. نظام‌های ایدئولوژیک و توتالیتر نمی‌خواهند و نمی‌گذارند نهادهای مدنی، ان جی اوها و احزاب و حتی طبقه مستقل اقتصادی شکل بگیرد. از دیدگاه ایدئولوژی باوران توتالیتر،
هر گونه نهاد مستقل یا نهادی غیروابسته به قدرت، رقیب و خطری بالفعل و بالقوه برای مراکز قدرت آنان تلقی می‌شود، پس مانع شکل‌گیری آن می‌شوند. رمز بقای ایدئولوژی باورانِ توتالیت، نابودی نهادهای مدنی است. روبرت پاتنام در پژوهشی پیرامون نهادهای مدنی در ایتالیا، به نقش معنادار «سرمایه اجتماعی» و «سنت‌های مدنی» در تحقق و تعمیق دموکراسی در مناطق شمالی و جنوبی ایتالیا اشاره دارد.تا نهادهای مدنی در ایران شکل نگیرند و تا اصلاحات در جامعه و در میان مردم به‌صورت واقعی محقق نشود، انتظار ثبات در روندهای حاکمیتی را نباید به‌صورت ایده‌آل انتظار داشت.
طبقه متوسط ایران در دوره هشت ساله احمدی‌نژاد تا حد زیادی ضعیف و ضعیف‌تر شد. جالب آنکه این تضعیف، فاصله فقر و غنا را افزایش هم داد. یعنی طبقه متوسط جذب طبقه بالا نشد، بلکه به‌تدریج جذب طبقه پایین اجتماعی به لحاظ اقتصادی شد. دولت روحانی جهت‌گیری‌های خوبی داشته، اما بدیهی است انتظار بهبود در سه سال، غیرواقع‌بینانه است. اما از نظر تقویت «ان جی اوها» دولت نمره خوبی ندارد. نهادهای مدنی غیردولتی بدون اینکه اهداف سیاسی را دنبال کنند، کارکرد کلان سیاسی دارند و به تقویت روند دموکراسی در کشور مدد می‌رسانند. به عقیده من، اصلاح‌طلبان هم به دلیل درگیر بودن در لایه‌های آشکار سیاست از نقش نهادهای مدنی غیردولتی در توسعه دموکراسی غفلت کرده‌اند.
ثبات بیشتر جامعه در گسترش طبقه متوسط است. با بزرگ‌تر شدن طبقه متوسط، افراطی‌گری در جامعه و پوپولیسم در مسئولان کاهش می‌یابد. دولت روحانی، امروز با مدعیان قدرتمند اقتصادی روبه‌رو است. این گروه از سرمایه‌دارانِ انحصاری غیردولتی، به‌تدریج به قول میلوان جیلاس «طبقه جدیدی» می‌سازند که نتیجه آن، ناکارآمدی بخش اقتصادی، خصوصا در مواجهه با روندهای اقتصاد جهانی است. دولت باید اجازه تنفس بیشتر را به بخش خصوصی بدهد. حل معضلات اقتصادی در کشور و پاسخگویی به
۶۰ درصد جمعیت فعال کشور که در سن کار هستند و در شرایطی که نرخ بیکاری به دلیل سیاست‌های غلط دولت احمدی‌نژاد به ۲۶ درصد رسیده، تنها و تنها با تحرک بخش خصوصی ممکن است.
به نظر می‌رسد جریان مخالف دولت هم در این زمینه یعنی کار روی طبقات اجتماعی و ایجاد یک طبقه جدید، سرمایه‌گذاری ویژه‌ای داشته است. تحلیل شما در این زمینه چیست؟
بله. این جریان‌ها باید از فعالیت اقتصادی دست بردارند. دولت و مجلس وظیفه دارند تا با شفاف‌سازی و نظارت موثر و شجاعانه، مانع شکل‌گیری طبقه اقتصادی جدیدی شوند.
چرا اصلاح‌طلبان در نفوذ گفتمانی در طبقات ضعیف جامعه تا حدود زیادی ناتوان بوده و هستند؟
یکی از اصلی‌ترین علل آن، محدود شدن گفتمان اصلاحات در میان جریان روشنفکری و دانشگاهی است. اصلاح‌طلبان باید بتوانند با توده‌ها نیز سخن بگویند. در این مسیر، روحانیت که ارتباط گسترده‌تری با توده‌های اجتماعی دارد، نقش مهمی را می‌تواند ایفا کند. البته این گروهِ اصلاح‌طلبان بیش از روشنفکران تحت فشار هستند و از طرفی نوعی نگاه نخبه‌گرایانه در میان برخی از طیف‌ها و شخصیت‌های اصلاح‌طلب هم مزید بر علت است.
بدیهی است جریان اصلاح‌طلب نگاه نخبه‌گرایانه به موضوعات دارد. اساساً این نوع نگرش تا چه حدی می‌تواند به مطالبات
اجتماعی – اقتصادی طبقات متوسط و ضعیف جامعه پاسخگو باشد؟
پایگاه اجتماعی و «جامعه هدف» و مخاطب اصلاح‌طلبان، بیشتر طبقه متوسط است، اما برای پیشبرد دموکراسی و اصلاحات نیاز به همراهی طبقات دیگر نیز است. البته در شرایط کاملاً آزاد و غیردخالتی، اصلاح‌طلبان از رای اکثریت جامعه ایران برخوردارند، اما اضمحلال طبقه متوسط، شرایط پوپولیسم و ابزاری شدن توده‌ها را سهل‌الوصول می‌کند و این می‌تواند خطری در برابری «ثبات اجتماعی» و تحقق دموکراسی در ایران باشد.
نفوذ جریانی احمدی‌نژادی‌ها در طبقات اجتماعی را چگونه ارزیابی و تا چه اندازه خطر جدی برای حیات دولت فعلی می‌دانید؟
احمدی‌نژادِ بدونِ تشکیلات و پشتوانه‌های جریانات خاص، خطری نخواهد داشت. از سوی دیگر احمدی‌نژاد باعث درهم ریختن موقعیت صفوف اصولگرایان شد.
احمدی‌نژاد اگر یک حرف درست گفته باشد، این است که به قول محبیان، احمدی‌نژاد معتقد است که «جریان اصولگرایی فعلی به تاریخ پیوسته است و اصولگرایی یا اصولگرایان توانایی ایجاد ارتباط با افکارعمومی را ندارند و نمی‌دانند که در متن جامعه چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است.» احمدی‌نژاد اگر دچار اشتباه محاسباتی نمی‌شد، شاید می‌توانست هنوز با اتکا به پشتوانه‌های قبلی‌اش ایفای نقش کند، اما احمدی‌نژاد اکنون از نظر حامیان پیشین خود، مهره‌ای سوخته و غیرقابل اعتماد است. اکنون برای برخی جریانات قدرت، نقش احمدی‌نژاد تا حد «مزاحم دولت روحانی بودن»، قابل قبول و حتی قابل تقویت است.
تحلیل جامعه‌شناختی از شرایط اجتماعی ایران، نشانگر نوعی آشفتگی در متن طبقات اجتماعی جامعه است. به عقیده شما راهکار خروج از معضلات اجتماعی و رسیدن به یک ثبات نسبی اجتماعی چیست؟
وضعیت اجتماعی ایران، شرایط سختی را سپری می‌کند. اصولگرایان و اصلاح‌طلبان در ناکارآمدی بسر می‌برند. اصولگرایان کاربلد نیستند و به اصلاح‌طلبان اجازه کارکردن نمی‌دهند. نتیجه یکی است؛ ناکارآمدی. ناکارآمدی دولت‌ها و درهم ریختگی اوضاع اجتماعی جامعه.تنها راه خروج از این بحران، توافق و اجماع بر سر قانون اساسی است. مسئولان و مردم، از صدر تا ذیل باید این را نقشه راه توسعه ایران قراردهند، راه دیگری نیست. قانون، حلقه مفقوده مناسبات
دولت – ملت از مشروطه تاکنون است. «نسل بنیانگذاران
انقلاب» در حال جابه‌جایی است. علی‌الظاهر این نسل باید بیش از سایرین نگران اسلام و ایران باشد. پس در راه‌حل همه اجماع کنند و ضمن رسمیت نهادهای قانونی، همه به اجرای قانون گردن نهند.
تنها راهکار خروج از معضلات اجتماعی، اجرای بدون تنازل قانون اساسی است. همین و لاغیر.
ائتلاف اصلاح‌طلبان و اصولگرایان معتدل در انتخابات 92 و 94 منجر به پیروزی آنها و جلوگیری از ایجاد یک مجلس خاص شد. آیا حفظ و تداوم این ائتلاف در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 96 را یک ضرورت جدی ارزیابی می‌‌کنید؟
ائتلاف سیاسی ۹۲، بر اساس شرایط واقعی ایران شکل گرفت. آن شرایط هنوز هم وجود دارد. خطر اقلیت خاص هنوز هم هست. خطرات دیگر داخلی هم وجود دارد. برخی «الگوی کره شمالی» را مطلوب ایران می‌دانند و در این باره ساده‌اندیشانه فکر می‌کنند. الگوی آنها، کره‌شمالی است. این مسئله خطرناکی است. مردم طرفداران این دیدگاه را باید بشناسند. ائتلاف اصلاح‌طلبان، اعتدال‌گرایان و اصولگرایان معتدل در حمایت از دولت، راه این دسته از اقلیت خاص را خواهند بست. حتی چه بسا در آینده و بعد از دور دوم ریاست جمهوری آقای روحانی، ضرورت این ائتلاف و یا حتی گسترده‌تر شدن آن، دور از ذهن نباشد. مسئله اصلی همه ما، باید حاکمیت رای مردم و قانون اساسی باشد. استراتژی ما و متغیر اصلی در تصمیمات ما، باید این باشد.
اخبار ضد و نقیض بسیاری از اردوگاه اصولگرایان در مواجهه با انتخابات ریاست جمهوری و ورود احمدی‌نژاد در انتخابات آینده به گوش می‌رسد که نشان از یک نوع سردرگمی و آشفتگی عمیق در این جبهه دارد. تحلیل شما از استراتژی جریان راست در انتخابات 96 چیست؟
به عقیده من اصولگرایان دچار جهل‌الرجال نیستند، دچار قحط‌الرجال هستند.
اصولگرایان باید تنها حرف و تحلیل درست احمدی‌نژاد را جدی بگیرند. اصولگرایان تا تغییرات اساسی در مفروضات نظری و عملی خود به‌وجود نیاورند، به سختی می‌توانند با ابزارهای بدون تنازل قانون اساسی وارد بازی انتخابات شوند. تئوریسین‌ها و فعالان اصولگرا باید یک بار و برای همیشه، تکلیف خویش را با «حاکمیت رای مردم» روشن کنند. قبول واقعی اصل حاکمیت رای مردم، راهکار حفظ و تداوم اندیشه اصولگرایی و نجات کشور است.
در اردوگاه اصلاح‌طلبان نیز دو نوع نگاه در مواجهه با انتخابات ریاست جمهوری سال آینده وجود دارد. یکی حمایت صِرف از رئیس‌جمهور روحانی از الان تا انتخابات و دیگری بررسی کاندیداهای دیگر در جریان اصلاح‌طلب به این جهت که دولت احساس خطر کرده و به‌دنبال اصلاح روابط با اصلاح‌طلبان باشد. کدام نگرش را منطقی و اتخاذ کدام استراتژی را در جهت منافع ملی می‌دانید؟
مشکل تاریخی نیروهای تحول‌خواه از مشروطه تاکنون اولویت‌دادن منافع حزبی و جناحی برمنافع ملی بوده است.
جریان اصلاحات در ایران، پس ازحوادث ۸۸ راه عقلانیت و اعتدال را بیش از پیش پی می‌گیرد. این جریان امروز نیز، موضوع حمایت از دولت را صرف‌نظر از برخی کاستی‌ها و انتقادات، مورد توجه قرار داده است. با این اوصاف، سخن از سهم‌خواهی و معامله با روحانی برای حمایت از او، حرفی نابهنگام، غیردقیق و اشتباه است. اصلاح‌طلبان عاشق چشم و ابروی کسی نیستند. جریان اصلاحات به شرایط تاریخی و موقعیت کشور می‌نگرند. بنابراین تداوم ائتلاف و حمایت از روحانی یک ضرورت تاریخی است.
اصلاح‌طلبان باید منافع ملی را بر منافع فردی، جناحی و حزبی، همچنین شرایط درازمدت کشور را برمنافع کوتاه‌مدت و حزبی – جناحی خویش ترجیح دهند. واقعیت آن است که امروز، هزینه داده‌ها سهم نمی‌خواهند و این یعنی درک شرایط تاریخی توسط اصلاح‌طلبان و عبور از خود برای اعتلای ایران اسلامی.
حوادث تاریخی در بزنگاه‌های تصمیم‌گیری در تاریخ معاصر ایران، از مشروطه تاکنون موید این تحلیل است.
به عقیده شما ردصلاحیت احتمالی احمدی‌نژاد در انتخابات 96 چه عواقبی را بر جریان خاص سیاسی در ایران، همچنین طبقه حامیان آنها در جامعه مترتب خواهد کرد؟
احمدی‌نژاد بی‌پرواتر از آن است که نخواهد در انتخابات شرکت کند، اما در عین حال نمی‌خواهد ریسک ردصلاحیت را در کارنامه خودش داشته باشد. رد صلاحیت احمدی‌نژاد یعنی مرگ کامل سیاسی‌اش و او این را نمی‌خواهد. اگر هم احمدی‌نژاد دچار این اشتباه تحلیلی شده و کاندیدا شود و مثلا ردصلاحیت شود اتفاقی نمی‌افتد. با رد صلاحیت احمدی‌نژاد، آب از آب تکان نمی‌خورد. احمدی‌نژاد فاقد پایگاه رای تشکیلاتی بوده و رای او در حال حاضر سرگردان است. احمدی‌نژاد قبل از قهر و خانه‌نشینی با احمدی‌نژاد بعد از آن، از نظر پایگاه رای منسجم و تشکیلاتی متفاوت است. وی نه پایگاه سازمان روحانیت و نه حتی بخش حامی قبلی خود را در این قشر دارد و نه در میان روشنفکران پایگاهی دارد. البته شاید برای اقلیت خاص و در میان بخشی از آنان، آن هم برای روز مبادا کارکردی داشته باشد که اکنون و اینجا جای بحث آن نیست. با این توصیف اگر احمدی‌نژاد برای انتخابات ۹۶ بیاید و ردصلاحیت هم شود، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و این را خودش هم می‌داند. البته به عقیده من، چقدر خوب می‌شود که احمدی‌نژاد کاندیدا شود و ردصلاحیت هم نشود تا آزمون واقعی مجدد در کشور برگزارشده و وزن جریانات سیاسی برای چندمین بار تعیین شود.
نظرتان راجع به مجموع عملکرد دولت از جهات مختلف چیست؟
موضع اصلاح‌طلبان حمایت منطقی از دولت و انتقاد دلسوزانه در خصوص نقاط ضعف است. آقای روحانی باید پس از گذشت سه سال از عمر دولت و انجام ارزیابی نسبت به مدیران اجرایی که همراه با دولت نیستند یا عملکرد ضعیفی داشته‌اند، دست به تغییر بزند.
اگر در فرصت باقیمانده، دولت اقدامات معنادار و قاطعی در این زمینه از خود نشان ندهد، در دولت دوم خود همانطور که در دولت‌های قبل شاهد بودیم، با محدودیت‌های بیشتری مواجه خواهد شد، لذا اکنون که مجلس دهم از هماهنگی بیشتری با دولت نسبت به مجلس قبل برخوردار است، آقای روحانی باید از این فرصت مغتنم به شیوه قاطع بهره‌برداری کند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا