کیوان. الف تنها نیست! | آزاردیدگان متهم تجاوز سریالی چه میگویند؟
فاطمه کریمخان، روزنامهنگار در گزارشی برای روزآروز نوشت:
«توضیح: برای نوشتن این گزارش، با تعدادی از آزاردیدگان پرونده کیوان الف، و وکیل تعدادی از شاکیان در دو مقطع و با وکیل کیوان الف. در یک مقطع مصاحبه شده است. تلاش برای گفتوگو با مقامات قضایی و پلیس در مورد این پرونده و همین طور در مورد روند رسیدگی به پروندههای مربوط به جرائم منافی عفت بینتیجه بوده است. متن اصلی گفتوگوها به همراه هویت افراد نزد نگارنده محفوظ است.
دو سال از ۳۱ مرداد سال ۹۹، زمانی که گروهی از زنان تصمیم گرفتند ماجرای یک تجاوز سریالی در تهران را علنی کنند گذشته است. چهارم شهریور دو سال از بازداشت متهم این پرونده تجاوز میگذرد. دهها روایت آزار با محوریت کیوان الف. در شبکههای اجتماعی منتشر شده و دستکم ۹نفر از او شکایت کردهاند. تیرماه سال جاری اعلام شد که دادگاه حکم اعدام او را صادر کرده اما هنوز هیچ چیز تمام نشده.
پیش از آنکه با خبر شویم
یک عصر معمولی در یکی از کافههای مرکز شهر، مردی به دختر جوان پشت پیشخوان نزدیک میشود. قبلاً یکی دو بار در جمع و چند بار در همین کافه محل کار دختر اتفاقی با هم روبهرو شدهاند و حالا مرد از دختر میپرسد میتواند چند دقیقه کار را تعطیل کند تا با هم قهوه بنوشند یا نه؟ آنها روی یکی از میزهای عمومی کافه در مورد آشنایان مشترکشان حرف میزنند، و مرد دختر را دعوت میکند در محلهای نزدیک خانهاش با هم قدم بزنند. دختر میگوید «برادرش را میشناختم، آن روز در کافه گفت با هم زندگی میکنند، روزی که برای قدم زدن بیرون رفتیم گفت برادرش در خانه است، و پیشنهاد داد به خانه برویم، وقتی رسیدیم کسی در خانه نبود»، ماجراهای دیگر هم از جایی شبیه به همین شروع شده است، یک نفر تعریف میکند که: «زیاد نمیشناختمش، یکی دو بار در دانشکده همدیگر را دیده بودیم، دعوتم کرد با هم قدم بزنیم، بعد گفت بریم خانه من چیزی بخوریم»، و دیگری میگوید: «چند دوست مشترک داشتیم اما همدیگر را نمیشناختیم، به خانهاش دعوتم کرد، قرار بود میهمانی باشد ولی وقتی رسیدم دیدم غیر از من و یک دختر و پسر دیگر کسی نیست، مهمانی در کار نبود».
اغلب روایتها با همین ترتیب شروع میشود، «نمیدانستیم»؛ و این چنین ادامه پیدا میکند: «برایم نوشیدنی ریخت، دقت نکردم که خودش نمیخورد»، «گفت بیا این نوشیدنی را امتحان کن، خودم درست کردم، معدهام خراب است خودم نمیتوانم بخورم»، «بیا یک پیک بزن، سبکی میشوی»، اعوجاج از این جا شروع میشود.
یکی از دخترها میگوید: «یادم هست آن قدر سنگین بودم که نمیتوانستم تکان بخورم، نمیتوانستم مقاومت کنم، و نمیتوانستم از خودم دفاع کنم. با اینکه قدم از او بلندتر بود و از او سنگینتر بودم اما واقعا نمیتوانستم تکان بخورم»، باقیشان حتی همین را هم به یاد ندارند، دیگری میگوید: «روز بعد لخت روی تخت خوابش بیدار شدم. بهم گفت خودت اصراری داشتی، ولی من یادم نمیآمد»، دیگری میگوید: «یادم نیست چی شد، صبح وقتی بیدار شدم حالم خوب نبود، شب بعد زنگ زد و سوالات خصوصی میپرسید که برایم عجیب بود، انگار چیزی میدانست که من نمیدانستم»
چیزی که کیوان الف. میدانست و دخترها نمیدانستند، بالاخره اوایل سال 99 و در جریان گفتوگوی چند دوست قدیمی که نقطه اشتراکشان دانشکده ادبیات و هنرهای دانشگاه تهران و آشنایی با کیوان بود از پرده بیرون افتاد؛ یکی از دخترها به دیگران گفت: «این یارو، من یه چیز محوی ازش یادم است، یک حسی در موردش دارد، عذاب وجدان دارم، نمیدانم درست است یا نه» و آن حس، حس مشترکی بود که دختران زیادی بعد از بیرون آمدن از خانه کیوان الف. تجربه کرده بودند؛ گیجی، و سوال از اینکه «مگه چقدر خورده بودم که هیچی یادم نیست؟».
اولین صفحهی عمومی از روایتهای یک تجاوز سریالی
بعد از اینکه دوستان قدیمی آشنا با کیوان تصمیم گرفتند بدون اشاره به نام او و بدون فاش کردن نام خودشان روایت آنچه برایشان رخ داده بود را در شبکههای اجتماعی منتشر کنند، دختران دیگرانی هم شروع به نوشتن کردند. آنها هم به یاد میآورند که با پای خودشان به خانه یک آشنای تازه رفتهاند و بعد یک شب کامل را فراموش کردهاند و وقت بیرون آمدن از آن خانه گیج بودهاند و سردرد داشتهاند. بعضی از آنها گفتند مرد تقریباً غریبهای که در خانهاش مهمان بودند، بعد از شبی که آن را به خاطر نداشتند از آنها سوالهای خصوصی پرسیده است.
موجی که در توییتر و سایر شبکههای اجتماعی به راه افتاد، خیلی سریع به مطبوعات کشیده شد. یک رسانه با پرسوجو از یکی از راویان بالاخره نامی که در مرکز این روایتها بود را فاش کرد؛ «کیوان الف.» مرد ریزنقشی که در خانهاش شراب دستساز درست میکند در فاصله پنج روز، بین 31 مرداد تا 5 شهریور توسط دهها زن متهم شد که در حال مستی، نیمههشیاری و بیهوشی با آنها رابطه جنسی برقرار کرده است. خیلی زود دوست دخترش هم به جمع راویان اضافه شد و نوشت حتی او هم تجربه «بیدار شدن از حالتی بین بیهوشی و مستی در خانه کیوان» را داشته است.
حق شکایت برای متهم محفوظ است!
از روایتها چنین بر میآمد که کیوان متهم به متجاوز سریالی ست، اما نگرانی فعالان شبکههای مجازی و حتی روزنامهنگاران چیز دیگری بود: «کیوان الف. میتواند شکایت کند»، «میتواند از حسابهایی توییتری که درمورد او نوشتهاند شکایت کند»، «میتواند از رسانهها شکایت کند»، «میتواند از دخترانی که او را متهم میکنند شکایت کند»، حرفی که بیشتر از همه تکرار میشد همین بود، «دخترها با پای خودشان به خانه یک مرد غریبه رفته و مشروب خوردهاند. انتظار داشتند چه اتفاقی بیافتد؟ معلوم است که در خانه یک مرد تنها، بین یک مرد و یک زن چه اتفاقی میافتد»، بعضیها البته حتی از این هم جلوتر رفتند: «دخترها را میگیرند و اگر به خاطر نوشتن این چیزها به تشویش اذهان متهمشان نکنند، به خاطر شرب خمر و رابطه نامشروع شلاقشان میزنند»، «کیوان میتواند از کسانی که متهمش کردند شکایت کند».
فرهنگ تجاوز و سرزنش راویان آزار جنسی باعث شد دخترانی که تا امروز هم بینام باقی ماندهاند از نظر بسیاری از مردم و کابران شبکههای اجتماعی متهم باشند. آنها متهم بودند که با رفتن به خانه یک غریبه، خودشان شرایط تجاوز را فراهم کردند. علاوه بر آن، این نگرانی وجود داشت که دستگاه قضایی آنها را شریک جرم تجاوز و رابطه نامشروع در نظر بگیرد. اگر همه اینها کافی نبود حتی خود کسانی که مورد تعرض قرار گرفته بودند هم گاهی خودشان را مقصر میدانستند. یکی از آنها میگوید: «بعد از سالها، هنوز احساس گناه میکنم. آنقدر در چتها و حرفهای قبل از آن شب محترم بود و آنقدر دوستان مشترک بسیار معتبری داشتیم که هرگز فکر نمیکردم قرار است یک قرار بعد از ظهر به چنین جایی ختم شود. هنوز فکر میکنم میتوانستم از خودم دفاع کنم و نکردم، میتوانستم جلوی آن اتفاق را بگیرم و نگرفتم. حتی روز بعدش در حالی که حالم بد بود، هنوز نمیتوانستم باور کنم تجاوزی رخ داده است. اینکه بعد از آن شب هم تماس میگرفت و احوالپرسی میکرد باعث شده بود اصلاً به چنین چیزی فکر نکنم». در حالی که تعدادی از دخترانی که کیوان الف. را متهم به تجاوز کرده بودند با احساسات سرزنش خود درگیر بودند و در برابر موجی از سرزنش آزاردیده هم قرار گرفته بودند، موضوع احتمال و امکان شکایت کیوان الف. از راویان آزار و همین طور از رسانههایی که نام او را منتشر کرده بودند پررنگ بود.
حساسیتها بالا گرفت و دستگاه قضایی حکم به بازداشت متهم داد
کیوان الف. البته شکایت کرد و رسانهای را که اولین بار نام او را به عنوان متهم به چندین مورد تجاوز افشار کرده بود، هم محکوم کرد. اما این اتفاق بعد از آن رخ داد که دستگاه قضایی وارد ماجرای روایتهای تجاوز شده و کیوان الف. که از تهران به ویلایی در شمال کشور رفته بود، چهارم شهریور سال 99 توسط پلیس بازداشت و به تهران برگردانده شد.
این تازه اول ماجرای دخترانی بود که مورد تجاوز قرار گرفته بودند. حالا دستگاه قضایی باید آنها را قانع میکرد تا برای طرح شکایت به پلیس امنیت مراجعه کنند و نگران اینکه مطابق آنچه در فضای عمومی گفته میشود در موضع متهم قرار میگیرند، نباشند. این البته کار سختی بود، قانون برای هر دو عمل «شرب خمر» و «رابطه جنسی بین زن و مرد نامحرم» مجازات شلاق تعیین کرده است. ثابت کردن وقوع تجاوز به عهده دخترانی بود که ادعای تجاوز را مطرح کرده بودند و تجاوز جنسی جرمی است که قوانین مربوط به اثبات آن بسیار سخت است، مرور زمان میتواند آن را غیرممکن کند؛ و از اتفاقی که برای دخترها افتاده بود، از چند هفته تا چند سال زمان گذشته بود. حالا چی؟
دادستان در صحبت عمومی در مورد تشکیل پرونده رسیدگی به اتهام تجاوز سریالی کیوان الف. تضمین داد هویت شاکیان آشکار نخواهد شد و شاکیان در موضع متهم قرار نخواهند گرفت. در پلیس امنیت، یک مامور پا به سن گذاشته مسوول گرفتن اظهارات شاکیان شد، راویان میگویند: « فسری که با ما صحبت کرد آدم معقول و محترمی بود. خیلی از ما باور نمیکردیم بتوانیم چهرهای چنین مهربان در پلیس ببینیم». همانطور که دختران میگویند، این برخورد البته یک نمونه استثنایی بود. یکی از راویان میگوید: «یک بار که برای صحبتکردن به پلیس امنیت رفتم با آدمهایی مواجه شدم که فکر میکردند ما از کیوان پول گرفتیم. فکر میکردند ما هرزهایم. یکی از آنها به من گفت برای کارهایی که کردید پول گرفتید؟ یا جزئیاتی را تعریف میکرد و از من میخواست بگویم همین اتفاقها رخ داده است یا نه. البته اینطور آدمها ربط مستقیمی به شکایت ما نداشتند و انگار صرفاً از سر فضولی میخواستند به ماجرا سرک بکشند ولی این لحن زننده و تعبیرهای کثیفی که در مورد ما استفاده میکردند، همان چیزی بود که میترسیدیم بشنویم؛ همان چیزی که در شبکههای اجتماعی خیلیها درباره ما میگفتند.»
اتهام تغییر کرد و نوک پیکان حملهها به سمت شاکیان و راویان آزار گرفته شد
انتظار این بود که با شکایت و شهادت دخترها، کیوان الف. به تجاوز به عنف متهم شود، اما به جای آن، کیفرخواست او را به افساد فی الارض متهم کرد، یعنی برای دستگاه قضایی محرز بود که او جرم تعرض و تجاوز را به صورت «گسترده» انجام داده است. حالا دیگر مساله «رابطه مادون زنا» و مجازاتهایی از قبیل شلاق نبود. مجازات عنوان اتهامی که دادستان به کیوان الف. نسبت داد «اعدام» بود و کسانی که با هشتگ metoo در مورد تجربهشان در خانه کیوان نوشته بودند، بیشتر از پلیس از واکنشهایی که در فضای مجازی به سمت آنها هدف گرفته شده بود نگران بودند. «به ما میگفتند شما باعث اعدام کیوان میشوید»، «به ما میگفتند هرزه»، «به ما میگفتند دنبال انتقام از مرد ایرانی هستند، میخواهید خودتان را مطرح کنید، میخواهید مشهور شوید، میخواهید پناهنده شوید، میخواهید خودتان را به جنبش آمریکایی metoo بچسبانید، از بودن با او لذت نبردید و دارید تلافی میکنید، دست به یکی کردید تا از کیوان انتقام بگیرید، به ما میگفتند شما شریک اعدام کیوان الف. خواهید بود»
موج حملات «آزار آنلاین» به دخترانی که در مورد کیوان الف. حرف زده بودند و باعث بازداشت و بعد هم متهم شدن او به افساد فی الارض شده بودند، بسیار سنگین بود. یکی از دخترها میگوید: «مدام با وسواس چک میکردم در توییتر در موردم چی نوشتهاند، خوابم به هم ریخته بود و نمیتوانستم از جایم تکان بخورم»، اما «دیدیم راه که بیافتیم ترسمان میریزد»، «کمکم یه حلقه حمایتی کوچیک درست شد»، هزارن نوشته تحقیرآمیز که دخترها را به فاسد بودن و پول گرفتن از خارجیها و تلاش برای مطرح کردن خودشان متهم میکرد و آنها که محترمانه یا غیرمحترمانه به راویان تعرض کیوان الف. پیشنهاد رابطه میدادند، در کنار نوشتهها و حضور گروه کوچکی از فعالان و کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفت که تلاش میکردند از فشاری که راوایان با آن روبهرو هستتند کم کنند و کار سختی هم در پیش داشتند.
نه، آنها دروغ نگفته بودند
مصاحبه سردار حسین رحیمی، رییس وقت پلیس تهران بزرگ، در مورد ماجرا، ورق را تا حدودی برگرداند. پلیس اعلام کرد هر چند کیوان الف. پیش از بازداشت فرصت داشته است داروهای بیهوشی خاصی که به «داروی تجاوز» شهرت دارد و نوشیدنیهایی که در خانه داشته را از بین ببرد، در بازرسی از خانه و کامپیوترش فیلمهایی از رابطه جنسی با زنانی که در حال مستی یا بیهوشی قرار دارند کشف شده و اینجا زمانی بود که پرونده تجاوز سریالی کیوان الف. به مرحله بازپرسی رسیده بود.
طبق قانون، دادسرا در مورد جرائم منافی عفت اجازه تحقیق ندارد، و اتهام کیوان الف. دست زدن به چنین مورد عمل منافی عفت بود. با این حال، شعبهٔ سوم دادسرای ارشاد مامور رسیدگی به این پرونده شد. دخترانی که به آنها تجاوز شده بود حالا باید یک بار دیگر همه چیزهایی که به یاد داشتند را برای بازپرس میگفتند اما هنوز قسمت سختتری هم باقی مانده بود و آن مواجهه حضوری شاکیان و متجاوزشان بود. «من این خانم را نمی شناسم، او به خانه من نیامده است»، «این یکی به خانه من آمده اما وید میکشد و اخلاق درستی ندارد»، «این یکی فقط برای مهمانی به خانه من آمده»، «با این یکی رابطه داشتم اما خودش میخواست»، اینها چیزهایی است که شاکیان کیوان الف. از حرفهای او در مورد خودشان در جلسه مواجهه حضوری به یاد دارند.
یکی از دخترها میگوید: «سعی کرد جلوی بازپرس من را متهم کند دختر سالمی نیستم»، با این حال دخترها و وکیل شاکیان میگویند، «برخورد بازپرس بهتر از آن چیزی بود که انتظارش را داشتیم»، «وقتی کیوان سعی کرد ما را متهم به فساد کند بازپرس ازش خواست از موضوع خارج نشود و حرفهایش را ندیده گرفت»، اینها برای شاکیان پرونده دلگرمی بود، بخصوص به این دلیل که خودشان میگویند هنوز در این مرحله هم انتظار داشتند در مظان اتهام قرار بگیرند و مجرم تلقی شوند.
اگر متهم کردن دخترها در برابر بازپرس برای کیوان کافی نبود، او هنوز تیر دیگری هم در ترکش داشت؛ یکی از شاکیان به یاد میآورد: «در این جلسه کیوان به من گفت “شما دارید با جان من بازی میکنید.” تکاندهنده بود. ما هیچ کدام موافق یا خواهان اعدام هیچ کس، حتی متجاوزمان نبودیم»
زنای به عنف در درجه دوم اهمیت قرار گرفت
در این مرحله وکلای دو طرف در مورد موضوع مصاحبه کردند، وکیل جمعی از شاکیان گفت هر چند اتهام اصلی کیوان الف. «افساد فی الارض» به دلیل «گستردگی» جرمی است که مرتکب آن شده، ما خواهان رسیدگی به اتهام «زنای به عنف» و تجاوز کیوان الف. هستیم چون درست است که از زمان وقوع جرم مدت زیادی گذشته و چهار شاهدی که یکی از لازمههای اثبات زنا ست در تکتک موارد تجاوز وجود ندارد، اما تعدد روایتها و انطباق آنها با هم نشان میدهد جرم تجاوز اتفاق افتاده و کیوان الف. باید محکوم به پرداخت «ارش البکاره» و «مهرالمثل» شود و به اتهام افساد او هم رسیدگی شود. وکیل کیوان الف. هم در مصاحبهای در همین مورد گفت: «ما نسبت به تحقیق در دادسرا اعتراض داریم، صلاحیت تحقیق در مورد زنای به عنف با دادگاه کیفری یک است و ما روی این مساله کار خواهیم کرد».
روحالله رضاپور، بازپرس شعبه سه دادسرای ارشاد که مسئول تحقیق در این پرونده بود به وکیل شاکیان گفته بود دستگاه قضایی بنا دارد با مساله روایتهای آزار و تجاوز به زنان به صورت جدی برخورد کند و این مساله محدود به پرونده کیوان الف. هم نخواهد بود. تلاش مکرر برای گفتوگو با آقای رضاپور در مورد این پرونده و همین طور روند رسیدگی به سایر اتهامهایی که در جریان جنبش «روایت آزار» به بسیاری از مردان شناخته شده در فضای عمومی وارد شده است بینتیجه مانده و در عمل هم اتفاقی غیر از آن چیزی که وعده شده بود رخ داد.
دادگاه کیفری یک با در نظر گرفتن طرح اتهام «افساد فی الارض» برای کیوان الف. از طرف دادستان، صلاحیت خود را برای رسیدگی به شکایت در مورد «زنای به عنف» رد کرد. پرونده به دادگاه انقلاب رفت و در آنجا اوضاع با هر چیزی که تا این مرحله اتفاق افتاده بود به کلی متفاوت شد.
در همهمه راهروهای دادگاه انقلاب آزاردیدگان تنها بودند
از میان راویانی که حاضر به مصاحبه شدند، هیچ کدام در مورد اینکه مورد تجاوز قرار گرفتهاند و از کیوان الف. شکایت کردهاند به صورت علنی با اعضای خانوادهشان صحبت نکردهاند. یکی از دخترها میگوید: «پدر و مادر من سالها پیش در یک تصادف کشته شدند، من با خاله و برادرم زندگی میکنم که در یکی از شهرهای شمال ساکن هستند. نمیتوانستم به آنها بگویم برایم چه اتفاقی افتاده است». دیگری میگوید: «خودم را جای مادر و پدر و اعضای خانوادهام گذاشتم و فکر کردم اگر یکی دیگر از اعضای خانوادهام دچار چنین مسالهای شده بود، برای من بسیار سخت بود بدانم چه بر سرش آمده و هیچ کاری از دستم برنیاید، برای همین سکوت کردم و تمام رفت و آمدم بینشهری که درآن زندگی میکنم و جلسههای بازپرسی و دادگاه که در تهران برگزار میشد را با بهانههای مختلف پنهان کردم». شاکی دیگر پرونده هم حرفی مشابه اینها دارد: «اتفاقی که برای من افتاد مربوط به زمانی بود که با مادرم قهر کرده بودم و تنها زندگی میکردم. نمیخواستم به آنها بگویم چی شده چون آن وقت میگفتند این جواب قهر کردن است، و چون از خانه بیرون رفتی این اتفاق افتاد». دخترها به غیر از محدودی از دوستانشان و حلقه شاکیان پرونده تقریباً در جلسات رسیدگی به اتهامات کیوان الف. تنها بودند. اوضاع کیوان البته متفاوت بود.
راهروهای سنگپوش و بدون پنجره دادگاه انقلاب، ردیفی از صندلیهای آبی دارد که معمولاً توسط گروههایی از متهمین که با دست و پای بسته در لباس آبی زندان برای رسیدگی به جرائمشان به دادگاه آورده میشوند، پر شده است. عرض راهروها چنان کم نیست که صدای همهمه آزاردهنده باشد اما چنان هم زیاد نیست که دو طرف پروندهها را در فاصله امن و پوشیده از هم نگه دارد. دختران شاکی کیوان میدیدند که: «هر بار که ما را برای جلسه رسیدگی به دادگاه انقلاب احضار میکردند، مادر و برادرهای کیوان هم آنجا بودند. از او استقبال میکردند، برایش آب میآوردند، او را در آغوش میگرفتند، طوری به او افتخار میکردند انگار او با کارهایی که انجام داده مردانگیاش را ثابت کرده است و به ما که همیشه تنها بودیم طوری نگاه میکردند انگار کثیف بودیم».
یکی از دخترها به یاد میآورد که یک بار در جریان انتقال کیوان به جلسه دادگاه سربازی که همراه کیوان بود به آنها اشاره کرده و خطاب به کیوان گفته «زنهایت هم آمدهاند»، ولی نه استقبال گرم و حمایت بیچون و چرای خانواده کیوان از او و نه حرفهای بیربط آدمهای دیگر، بدترین بخش رسیدگی به اتهامات کیوان الف. برای شاکیان پرونده نبوده است. حتی لغو چندباره جلسات رسیدگی به اتهامات کیوان الف. در حالی که برخی از شاکیان او در تهران زندگی نمیکردند و ناچار بودند برای شرکت در جلسه مسیری را طی کنند که گاهی 14 ساعت طول میکشید و وقتی 9 صبح به دادگاه انقلاب میرسیدند متوجه میشدند جلسه برگزار نمیشود هم بدترین قسمت رسیدگی به این پرونده نبود.
متهم در دادگاه: من قربانی فمنیسم شدهام
دخترها از یکی از اولین جلسات رسیدگی که بالاخره بعد از لغو مکرر جلسات قبلی برگزار شده بود به یاد میآورند: «کیوان با سینهای جلو داده و بدون کوچکترین احساس شرم، متنی از پیش آماده را خواند؛ در این متن گفت قربانی جنبش صهیونسیتی آمریکایی metoo و زنان فمنیست شده است».
در یک جلسه دیگر دادگاه، شاکیان به یاد میآورند که وقتی در دفتر منشی دادگاه با کیوان الف. روبهرو شدند «دستهایش را به حالت صلیب به سینهاش زد و گفت برای شما “رستگاری” آرزو میکنم، در حالی که ما انتظار داشتیم حالا که با مجازات اعدام روبهرو شده اقلاً فهمیده باشد چه آسیبی به ما وارد کرده و حداقل در دادگاه پشیمان باشد و درخواست بخشش کند».
یکی دیگر از دخترها میگوید: «در تمام جلسات دادگاه هیچ تدبیری نکرده بودند که کیوان نتواند بیش از آنکه به ما آسیب زده ما را آزار دهد. با چشمهای دریده و نگاه تحقیرآمیز به ما نگاه میکرد و تمام تلاشش را میکرد تا ما احساس معذب بودن پیدا کنیم، در تمام جلساتی که حاضر بود هرگز حتی نشانهای از نگرانی و عذرخواهی یا نشانهای از پشیمانی و درک ما از خودش نشان نداد».
زنای به عنف، به کلی فراموش شد
دادگاه انقلاب، به شکایت در مورد «زنای به عنف» رسیدگی نکرد. حکمی که در مورد کیوان الف. صادر شد مجازات جرم «افساد فی الارض» بود. یکی از دخترها میگوید: «وقتی حکم را دیدم، چندان برایم عجیب نبود. هیچ کدام ما در طول رسیدگی در دادگاه احساس نمیکردیم رنجی که کشیدهایم برای آنها مهم است. ماجرا بیشتر شبیه این بود که انگار تمام زنان، متعلق به مردان جامعه هستند و حالا یک مرد چون به چیزی که متعلق به تمام مردان دیگر است تعرض کرده، قرار است مجازات شود، نه به این دلیل که آسیب و رنجی به ما زنان وارد کرده. اگر غیر از این بود کسی از ما میپرسید “بر شما چه گذشته”، کسی از ما میپرسید “شما چه انتظاری دارید”، یا اقلاً دادگاه تلاش میکرد از ما در برابر نگاههای کیوان محافظت کند، اما این اتفاق نیافتد»، دیگری میگوید: «با ما طوری برخورد میکردند انگار همین که به جرم ما رسیدگی نمیکنند و ما را مورد اتهام قرار نمیدهند باید شکرگزار باشیم، نه مثل کسانی که آسیب دیدهاند و قرار است خسارتشان جبران شود»
راویان آزار: کسی صدای ما را نشنید
نادیده گرفته شدن دخترها، نادیده گرفته شدن رنج و درد و خواستههایشان، فقط مختص دادگاه نبود. یکی از دخترها میگوید: «در جریان علنی کردن مساله تجاوز، چند نفر از کسانی که الان در جنبش روایت آزار شناخته شده هستند به ما پیام میدادند و سعی میکردند از ما حمایت کنند. وقتی بعد از جلسه اول دادگاه حرفهای کیوان در مورد جنبش metoo به رسانهها رسید، آنها که پیش ازاین میگفتند سعی دارند از ما حمایت کنند به جای ما تریبون را به دست گرفته و شروع به صحبت با رسانهها کردند. خودشان را سخنگوی ما جا زدند و از طرف ما حرف زدند در صورتی که ما به آنها این اختیار را نداده بودیم و چنین چیزی از آنها نخواسته بودیم»
در دادگاه، دخترها «مطلع» بودند، از آنها دعوت شده بود تا در مورد کسی که «نظم عمومی را با ارتکاب گسترده به یک جرم به هم زده است» توضیح دهند و نه در مورد کسی که به آنها تجاوز کرده است. بیرون از دادگاه هم اوضاع بهتر نبود، هیچ کس به سراغ آنها نرفت تا از آنها بپرسد «شما چه احساسی دارید و اگر چه اتفاقی بیافتد حالتان بهتر میشود؟» در دادگاه، مدعیالعموم و در بیرون از دادگاه عدهای از فعالانی که خود را حامی جنبش «روایت آزار» معرفی میکنند اختیار همه چیز را به دست گرفته بودند؛ و دخترها همچنان از همه سو تحت فشار بودند که باعث «اعدام» یک مرد جوان شدهاند.
فصل تردید، آیا همه اینها ارزشش را داشت؟
در جریان جنبش ایرانی «روایت آزار» یا همان metooIran تا به حال تنها متهم آزاری که به دلیل این روایتها در پیشگاه دادگاه حاضر شده «کیوان الف.» است. متهمان دیگر یا ادعای حیثیت کرده و از راویان شکایت کردهاند، یا در شبکههای اجتماعی راویان را متهم کردهاند و یا نسبت به موضوع واکنشی نشان ندادهاند. یکی از دخترها میگوید این مساله باعث ناامیدیاش شده: «اول ماجرا گفتند ما برنامه داریم به همه روایتها رسیدگی کنیم. اما حالا چی؟ تنها کسی که بازداشت شده و با او برخورد میشود کیوان الف. است. دیگران همان طور آزاد میچرخند. فکر نمیکنم شکایت ما، حرف زدن ما، و رنجی که در این مدت تحمل کردیم بیفایده بوده، اما شاید نتیجهای که انتظار داشتیم را هم نداشت».
یکی دیگر از راویان البته کمتر از این به خودش و دیگران سخت گرفته و میگوید: «اگر ما شکایت نمیکردیم کیوان در این دو سال شاید با دویست دختر دیگر همین کار را میکرد. ما اقلاً توانستیم از تعرض به زنان دیگر توسط این آدم جلوگیری کنیم. داروی تجاوز، میتواند باعث حمله عصبی و ایجاد اختلالهای همیشگی مغزی شود، اگر بدن کسی دچار مشکل باشد میتواند حتی باعث مرگ شود، ما با شکایت جلوی اینها را گرفتیم. هر چند خواهان اعدام نبودیم و احساس نمیکنیم ضرر ما با این اعدام جبران خواهد شد»
کیوان مثل بسیاری از کابران شبکههای اجتماعی و بسیاری از مردم عادی معتقد است که دخترها با «جان او بازی کردهاند»، اغلب راویان آزار کیوان الف. در کنار وکیل برخی از شاکیان بارها در این مورد توضیح دادهاند که آنها خواهان اعدام کیوان و به طور کلی خواهان و موافق هیچ اعدامی نبودند، اما این توضیحات برای خیلیها قانعکننده نیست. یکی از بچهها میگوید: «مکرر خواب میبینم کسی را کشتهام و سعی میکنم جسدش را پنهان کنم، برای من معنی این خواب روشن است، ما نمیخواستیم کیوان اعدام شود، هیچ کدام از ما خواهان یا موافق مجازات اعدام به طور کلی و اعدام کیوان به طور خاص نبودیم، هنوز هم نیستیم؛ اما وقتی هشیارانه به آن فکر میکنم میبینم اولاً کیوان به دلیل تجاوز به ما نیست که با حکم اعدام روبهرو شده، و به غیر از آن، این مسوولیت ما نبود که در مورد حکم کیوان تصمیم بگیریم. ما به دادگاه مراجعه کردیم و اگر حکمی صادر شده مسوولیت آن با دادگاه است. ما میخواستیم به رنج ما رسیدگی شود و جلوی تکرار این تجاوزها گرفته شود، نمیخواستیم کسی اعدام شود و فکر هم نمیکنم ما باعث اعدام او باشیم. اگر همه فکر میکنند قانون نادرست است، به مجلس بروند و قانون را عوض کنند».
دیگری میگوید: «برای مدتها احساس میکردم هرگز نمیتوانم با حکم اعدام کیوان کنار بیایم، اما از خودم میپرسیدم وقتی حبس ابدی در کار نیست، اگر اعدامش نکنند رهایش خواهند کرد. من که شاکی کیوان بودم باید در همان شهری زندگی کنم که او زندگی میکند، و هر روز با فکر تهدید و آزار او از خواب بیدار شوم. حتی اگر دستش هم به من نرسد هر روز باید به این فکر کنم که امروز یا فردا، دختر دیگری را به خانهاش میکشد و به او هم داروی بیهوشی میدهد و به او هم تعرض و تجاوز میکند، و از او هم فیلم تهیه میکند. بله اگر کیوان به حبس بدون آزادی محکوم میشد بهتر بود، اما این امکانی نیست که وجود داشته باشد.»
این صدای راویان آزار است، ما عدالت ترمیمی میخواهیم
اگر این احساس که ما توانستیم جلوی وقوع تجاوزهای دیگر را بگیریم و دهها دختر دیگر را از آسیبی که به ما وارد شده حفظ کنیم، به اندازه کافی التیام بخش نیست، و دخترها با مجازاتی که برای کیوان در نظر گرفته شده همدل نیستند، پس چه انتظاری داشتند که برآورده نشده؟ یکی از آنها میگوید: «انتظار من عذرخواهی بود، من در همان جلسه اول مواجهه حضوری در دادسرا رفته بود که حرف بزنم، به او بگویم چه آسیبی به من زده است و بعد او را ببخشم. اما او کوچکترین نشانهای از پشیمانی نداشت. در دادگاه تمام تلاشش را میکرد تا ما را اذیت کند و همه از او حمایت میکردند. رنج ما برای کسی مهم نبود».
دیگری میگوید: «ما خواهان عدالت ترمیمی بودیم و هنوز هم خواهان عدالت ترمیمی هستیم، ترومای تجاوز چیزی است که ما تا آخر عمر باید با آن زندگی کنیم، هر بار که دو ماه حواسم پرت است با خودم میگویم دیگر تمام شد، بعد یک کلمه، یک بو، یک تصویر دوباره پرتم میکند به ته چاه افسردگی و اضطراب و دوباره همه چیز برایم تکرار میشود. کیوان چی؟ او فقط اعدام میشود و تمام. در حالی که من باید تمام روزهای باقی مانده عمرم را با عذاب تجاوز زندگی کنم و فکر نمیکنم هرگز از آن خلاصی داشته باشم»
وکیل برخی از شاکیان و همین طور وکیل کیوان الف. که اخیراً از هر نوع مصاحبه در مورد این پرونده خودداری میکند و میگوید «به دنبال آرامش فضای رسانه هستیم» نسبت به رای دادگاه، اعدام به جرم افساد فی الارض، به دیوان عالی، بالاترین مرجع قضایی در کشور، اعتراض کردهاند. وکیل شاکیان میگوید «جرم تجاوز به عنف مورد رسیدگی قرار نگرفته»، از آنجا که وکیل کیوان از توضیح در این زمینه خودداری میکند روشن نیست اعتراض از طرف آنها به چه موضوعی مربوط میشود، اما از این جا به بعد چه اتفاقی خواهد افتاد؟
وکیل جمعی از شاکیان میگوید: «فیلمهایی که از خانه کیوان الف. کشف شده نشان میدهد او با زنان متعدد روابطی در حال خواب، مستی یا بیهوشی آنها داشته است. خود کیوان در دو مقطع مختلف وقتی از او خواسته شده بگوید با چند زن ارتباط داشته دهها اسم را مطرح کرده اما ادعا کرده همه این روابط با رضایت بوده است. به هر حال به حکم قانون، رابطه با کسی که در حالت خواب، مستی یا بیهوشی است تجاوز به عنف محسوب میشود و دادگاه کیفری یک که صلاحیت رسیدگی به این جرم را دارد، دادگاه انقلاب را در مورد رسیدگی به آن صالح دانسته. یعنی از نظر تئوریک دادگاه انقلاب باید به جرم زنای به عنف هم رسیدگی میکرد اما این کار را نکرده. در مجازات جرم زنای به عنف، علاوه بر اعدام، “جبران خسارت” هم دیده شده. درخواست ما این است که به جرم تجاوز رسیدگی شود. تظلمخواهی ما دیده شود و تلاشی برای جبران خسارت آسیبدیدهها صورت بگیرد»
آیا کیوان قربانی ست؟
دو سال بعد از شروع جنبش روایت آزار در ایران، کیوان الف. تنها کسی است که به دلیل این روایتها در برابر دستگاه قضایی ایستاده است. خیلیها اینجا و آنجا در گفتوگوهای خصوصی و در شبکههای اجتماعی مایلند او را مثل بسیاری دیگر از مجرمان « قربانی» یک شرایط تلقی کنند. بعضی میگویند او اگر هم قربانی فمنیسم نشده، قربانی یک نظم اجتماعی یا هیجانزدگی اوایل خیزش موج روایت آزار است.
یکی از دخترانی که در مورد کیوان صحبت کرده میگوید: «چه قبل و چه بعد از دادگاه و حتی هنوز هم به این فکر میکنم که چرا کیوان چنین کاری را با من و دیگران کرد. او از طبقهای نبود که دسترسی به آموزش و فرهنگ و چیزهایی که مردم را متمدن میکند نداشته باشد. به خاطر محرومیت نبود که تبدیل چنین موجودی شد چون آدم محرومیتکشیدهای نبود. بین دخترانی که به آنها تجاوز کرده، و من آنها را میشناسم، یک چیز مشترک است؛ همه ما از نظر جثه و قد از او بزرگتر و بلندتر هستیم. گاهی فکر میکنم شاید کیوان قربانی یک میل ناشناخته است که به کودکیاش مربوط میشود، شاید گرهای در کودکیاش باعث شده چنین تمایلاتی پیدا کند. اما او از تمایلاتش خبر داشت، آنقدر به آموزش دسترسی داشت که بداند، یا اقلاً بتواند بداند، کاری که با دیگران میکند بد است. آن قدر امکانات داشت که برای درمان خودش اقدام کند، به جای همه این کارها اجازه داد میلش هدایتش کند، و حالا فکر میکند قربانی فمینیستها ست».
وکیل برخی از آزاردیدگان میگوید: «وقتی دستگاه قضایی تصمیم گرفت بخشی از ماجرای جنبش روایت آزار باشد، و کیوان الف. بازداشت شد، احتمالاً تصورشان این بود که مورد تجاوز و آزار قرار گرفتن یا متجاوز و آزارگر بودن، موضوعی مربوط به یک طبقه و گروه اجتماعی خاص است، افرادی که روابط آزادتری دارند، نه همه، نه آدمهایی که دسترسی به قدرت دارند، نه آدمهایی که ظاهر مذهبی دارند. شاید به همین دلیل گفتند از راویان آزار حمایت میکنند و با کسانی که روایت آزار و تعرض و تجاوز در مورد آنها وجود دارد برخورد میکنند. کمکم روشن شد تجاوز و آزار مربوط به یک گروه خاص که مثلاً ادبیاتی و هنری هستند، در دانشگاههای تهران درس خواندهاند و طبقه متوسط شهری تحصیلکرده و پیشرو نامیده میشوند نیست. یکباره دیدند خیلیها متهم هستند، خیلی از آدمهای مشهور و مهم که گاهی حتی دستی در قدرت دارند هم متهم هستند. حمایتهای صنفی از آزارگران تا اینجا باعث شده بسیاری از آنها به جای اینکه در موقعیت متهم قرار بگیرند راویان را متهم کنند. کیوان نه به باند و دسته و گروهی وصل است نه حمایت صنفی دارد و نه دستی یا دوستان و حامیانی در قدرت. اگر فکر کنیم کیوان قربانی شده، احتمالا قربانی این تنهایی شده است، نه قربانی کسانی که آزارشان داده و به آنها تجاوز کرده».
چه کسی چشمان الهه کور را باز میکند؟
صرف نظر از اینکه تصمیم دیوان عالی در مورد روند پرونده کیوان الف. چه باشد، دستگاه قضایی تا اینجا به تعهد اولیهاش در مورد حفظ محرمانگی هویت شاکیان پرونده عمل کرده، اما همزمان زیر سایه این پرسش قرار دارد که آیا در عمل به تعهدات دیگرش در مورد احقاق حق آزاردیدگان این پرونده و همین طور رسیدگی به سایر گزارشهای آزار و تعرض و تجاوز جنسی که عموما به صورت ناشناس منتشر شدهاند موفق بوده است یا نه؟
شاید دستگاه قضایی بتواند بگوید تا زمانی که کسی به عنوان شاکی به پلیس و دادسرا مراجعه نکرده، آنها هم نمیتوانند در مورد روایتهای مختلف آزار کاری انجام دهند، اما نباید این مساله را نادیده گرفت که تامین شرایط امن برای مراجعه به قانون به عهده کسانی که مورد تعرض قرار گرفتهاند نیست.
تجاوز و آزار جنسی در بستری از نابرابری قدرت رخ میدهد و قوانینی که عموماً توسط مردان نوشته شده و در قریب به اتفاق موارد توسط مردان اجرا میشود، بخشی از همین نابرابری در قدرت زن و مرد در عرصه عمومی و خصوصی است. بسیاری از کسانی که تجربه آزار جنسی دارند، به دلیل همین قوانین نگران هستند که در صورت روایت آنچه برایشان رخ داده نه تنها از سوی آزارگران، خانواده و افکار عمومی، بلکه از سوی دستگاه قضایی هم متهم شوند که در وقوع آزار و تجاوز مقصرند. همین نگرانی باعث میشود بسیاری از آزاردیدگان از درخواست رسیدگی به آزار و تلاش برای امن کردن جامعه خودداری کنند. دستگاه قضایی باید به این سوال پاسخ دهد که آیا ظرفیتی برای شنیدن رنج این افراد و رسیدگی به جرائمی که به دلیل همین نگرانیها پنهان باقی میماند و امنیت عمومی را برای مدت بیشتری سلب میکند دارد یا نه».
انتهای پیام