روایت ابتذال یک اعتصاب
متن یادداشتی از علی نوری، زندانی زندان اوین، بند ۴، سالن سه، که ادعاهایی را دربارهی حسین رونقی در زمانی که در بازداشت بهسر میبرد، در یکی از کانالهای تلگرامی فرهنگیان با تیتر «روایت ابتذال یک اعتصاب» در پی میآید با این توضیح که پینوشت انتهای آن مربوط به همان کانال است:
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست / که از دروغ سیهروز گشت صبح نخست
اولین باری که قصد داشتم یادداشتی در این باره بنویسم، چند روز از ورود حسین رونقی به بند ۴، سالن سه میگذشت؛ هنگامی که درخبرها میشنیدیم مورد ضربوشتم قرار گرفته، هر دو پایش شکسته و … او روی پاهایش بود و آسیبی نیز در بدنش وجود نداشت. متاسفانه فضای رسانه به گونهای ترتیب داده شده بود که هیچ شخص یا جریانی ریسک انتشار مطلبم را نپذیرفت. چراکه حملات لشکر سایبری آنها همه را مغموم خود نموده بود. حال که او آزاد شده و آن فضای سنگین تک قطبی نیز شکسته است؛ وظیفه اخلاقی_سیاسی خود میدانم تا نکاتی را در این مورد بیان کنم.
حسین رونقی اگرچه به خاطر اعتصاب غذایی که پس از بازداشت آغاز کرد، دچار ضعف بدنی شده بود اما هنگام ورود به بند، هیچگونه آسیب بدنی مبنی بر مورد ضربوشتم قرار گرفتن و به تبع آن شکستگی دست و پا نداشت. زمانی هم که توسط جمعی از زندانیان سیاسی تر و خشک میشد، مصرف عسل و ارده بخشی از اعتصابش بود! و بنا بر شهادت چند زندانی سرم دریافت میکرد تا اینکه به بیمارستان بقیهالله منتقل شد. قصد پرداختن به حواشی نمایش اعزامش به بیمارستان را ندارم (هر آنچه را که یقین دارم و به چشم دیدهام، میگویم) بعد از بازگشت از بیمارستان به زندان، مدتی را در بهداری تحت سرم درمانی با تزریق ویتامین و مکمل بود و در نهایت به سوییتی اختصاصی با همان شرایط قبلی (سرم ویتامین، قندی، مکمل، عسل و ارده) و چند روز بعد آزاد شد.
روایت کذبی که جریان رسانهای متبوع حسین رونقی به انضمام اعضای خانوادهاش از وضعیت او ساخته و پرداخته کردند با برجستهسازی و حقنه کردن وضعیت او وقایع مهم جنبش اخیر را برای چند روز، عملا به محاق برد. در همان حال که از یمین تا یسار رسانهها از حسین رونقی و وضعیت وخیمش میگفتند و مینوشتند، همزمان از یک طرف مدعیانی که خود را افشاگران ابتذال شر میدانستند، اعتصاب غذا را که آخرین ابزار یک زندانی برای احقاق حقش است، به ابتذال کشانده و از طرف دیگر، سایر اخبار را به حاشیه میراندند. از سراسر ایران صدای گلوله به گوش میرسید، جسم بیجان کیان ۱۰ ساله در یخ بود. دسته دسته دانشجویان بازداشت میشدند، برخی زندانیان سیاسی با وجود بیماریهای صعبالعلاج در بدترین شرایط محبوس بودند، عدهای دیگر به شدت مورد ضربوشتم قرار گرفتند اما آنها کماکان به قصه سراسر دروغ خود رنگ تازگی میپاشیدند و بابت وضعیت حسین رونقی ابراز نگرانی میکردند. زمانی هم که از قول همبند رونقی گفته شد، پاهای او سالم است به همان سیاق سابق و به تاسی از خط امنیتیها و با تجزیهطلب خواندن وی بهزعم خودشان حسابش را کف دستش گذاشتند!
امروز زندانیان سیاسی همبند او که چشم بر واقعیت رخ داده بستند، به همان اندازه مقصرند که عدهای در بیرون از زندان به پروموت کردن این کذاب یاری رساندند؛ همانهایی که با ویس و بیانیه اخبار وضعیتش را در بوق و کرنا کردند اما همه واقعیت را نگفتند و مسئولیت اخلاقی_سیاسی خود را زیر پا گذاشتند. در بزنگاهی که نفیر آزادیخواهی زنان و مردان از خوزستان تا تهران گوش فلک را کر کرده است و عصیان ستمدیدگان را از بلوچستان تا کردستان با کشتار و سرکوب همه جانبه آنها پاسخ میدهند، آن فرومایهای که تا پیش از این، برای تخریب و پروندهسازی علیه نیروهای مستقل مترقی سر از پا نمیشناخت، رونق دکان اجارهای خود را از دست رفته دید، نمایش مبتذلی سراسر دروغ، تزویر و سیاهنمایی بهراه انداخت و فرمان پلشتیها را به سمتی دیگر چرخاند تا شاید دستکم بتواند برچیده شدن بساط بیرونقش را به تعویق بیندازد. اگرچه که او در حضور مقام قضایی و ۲ شاهد کتبا متعهد شد تا اطلاع ثانوی سکوت اختیار کند تا موجبات آزادیاش فراهم شود، ولی بیصبرانه در انتظار شنیدن لات و الاتش میمانم و نیک میدانم در اسرع وقت مورد هجوم این فاشیستها و حواریونشان قرار خواهم گرفت اما باکی نیست.
دروغهای بزرگی احاطهمان کردهاند که آدم میخواهد خودش را سوراخ سوراخ کند تا این دروغها در وجودش رسوب نکند.
علی نوری، زندانی سیاسی زندان اوین، بند ۴، سالن سه
۰۸/۰۹/۱۴۰۱
پن: حسین رونقی و مجید توکلی و نوچههای اطلاعاتی و سایبریشان در تاریخ ۸ و ۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ علیه تجمع روز معلم اتاقی در کلابهاوس زدند و در آن اتاق هرآنچه که توانستند علیه فعالان صنفی و تجمعات برحق معلمان تهمت زدند و پروندهسازی کردند. در صبح روز ۱۰ اردیبهشت یعنی یک روز پیش از تجمع سراسری معلمان؛ بیش از ۲۵۰ معلم در سراسر کشور بازداشت شدند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
انتهای پیام
خاک بر سرتان که همچین چرندیاتی رو نشر میدید، بنده به عنوان یک مخاطب فکر میکردم شما عقلانتی دارید که با موجودات عرزشی متفاوت هستید ولی ظاهرا اشتباه میکردم
فاعتبروا یا اولی الابصار
ملتی که اسطوره اش چندتا رپر و فاحشه باشه … ملت ایران به جای طلبکاری و شعار ازادی یه کم تلاش کنن لیاقت زندگی رو داشته باشند.
کره شمالی و کره جنوبی از یک نژادند فقط نظام حکومتشون فرق میکنه ، این کجا و آن کجا، باز هم مردم بیچاره مقصر شدند
ممکنه جبهه بگیرن ولی…
بعضی ها ولی مثل مسیح علی نژاد یا سام رجبی که به نظر من بالای ۹۵ درصد کارمند دستگاه های …. هستند و در چهره اپوزیسیون. و کارشون لمپن نشون دادن این جریان و منحرف کردن اونه.
وگرنه چه دلیلی داره مثل سیریش بیفتی دنبال مربی کشتی یا پرویز پرستویی؟
یا علیز که اصولگرای لندن نشینه یا غضنفرهای اصلاحات مثل زارع فومنی همین طور
حسین رونقی هم قاعدتا اگر درست باشه همینطوره یعنی جریان سازی می کنند و با استفاده از همین ها اون جریانی که میخوان رو تخریب میکنن و میگن ببینید وضعیت زندان گل و بلبله و…
وگرنه
اپوزیسیون یعنی کانون نویسندگان، یعنی جبهه ملی یعنی نهضت آزادی، یعنی ملی مذهبی ها، یعنی انجمن های صنفی و…
اصلاح طلبا هم که مشخصن کسی که به اسم اصلاح طلبی خاتمی رو میزنه قطعا یه جای کارش میلنگه
کسی رو هم که نمیتونن خراب کنن بهش انگ میزنن مثل حامد اسماعیلیون که توی سه سال معلومه سی سال پیر شده و کتابایی که اینجا نوشته کاملا گویای این هست که هیچ ربطی نمیتونه به مجاهدین داشته باشه
یا هر کیو که میخوان خراب کنن میگن این اوباشه، مزدوره، هم جنس بازه و از این دست
غم قفس به کنار، آنچه عقاب را پیر می کند، پرواز زاغهای بی سر و پاست…
جالب نیست این مطلب رو هم شما گذاشتین هم رجا نیوز هم فارس ، انصاف چیکار میکنی؟