آش خاله | ابوالفضل نجیب
ابوالفضل نجیب، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
خاطرات نسل نوعی من اغلب در پیوند با اوضاع جاری زمانه تداعی میشود. از جمله همین اوضاع نابسامان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و صدالبته جهت گیری های سیاست خارجی و به همان نسبت رقابت جریانهای سیاسی و انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و … که مستقیم و غیر مستقیم تاثیرش را از همان فردای بالا رفتن از سفارت امریکا و تا امروز بجا و حفظ کرده است.
آنچه شاید بیشتر بتوان به شکل نمادین بر پیوند گذشته و حال به آن ارجاع داد، هر چند در صورت ظاهر به داوری نسلهای بعد مضحک و خنده آور به نظر برسد، دیگهای آش رشتهای بود که از همان فردای اشغال سفارت آمریکا در طول خیابان طالقانی بر پا کردند. بعلاوه انواع هله هوله های گرم در کنار بساط کتابهای گروههای سیاسی و بیانیهها و تراکتهای تند و تیز در حمایت از اقدام دانشجویان پیرو خط امام. در فضایی آنچنان مه آلود برخاسته از بخار دیگهای آش رشته و باقلا و … و شعارهای داغ با مضمون هل من مبارز برای آمریکا و تبدیل ایران به ویتنامی دیگر و شعارهای پیوسته افشاکن افشاکن.
آن فضا آنچنان داغ و هیجانی و ماجراجویانه بود که اجازه نمیداد تبعات ویرانگر ناشی از این اقدام به چشم بیاید. حتی به چشم آدمهای واقع بین آن زمان که یا از ترس انگ ترسو بودن یا همسویی با امپریالیسم یا محافظه کاری ناشی از گرایشات لیبرالی و یا انگ جهل و نادانی نه تنها دم بر نیاوردند که تن به خوردن اشی دادند که به مصداق اش خاله خورده و نخورده به پایشان نوشته میشد. آشی که نه میدانستند کی و با چه نیتی برای آن جماعت انقلابی تدارک دیده.
نگارنده در این میان به عنوان نوجوانی آرمانگرا و تحت تأثیر تب و تابهای ناشی از شور مبارزه با امپریالیسم، نقش پادوی بی جیره و مواجب خود را در این غائله کتمان نمیکنم. حالا که پس از چهل و اندی سالان غوغای خیابان طالقانی را مرور میکنم بیش از هر چیز آن دیگهای آش رشته به شکل پررنگ و البته معنی دار تداعی میشود.
امروز برای من نوعی مهم نیست آن دیگهای آش را چه کسانی سرپا کردند. چه بسا کسانی بودند با نیتهای خیر و وجدانهای هر چند خام انقلابی که بعدها بسیاریشان پشیمان شدند و ابراز ندامت کردند. اما مهم این است که عدهای بعد از آن و تا هنوز مشغول هم زدن همان دیگ آش خاله و صد البته نعمات آن هستند. در کنار آنهایی که ندانسته و ناخواسته تبعات غائلهای را متحمل شدند که به مصداق ضرب المثل معروف ایرانی، به پای خورده و نخورده آن نوشته شد.
انتهای پیام