خرید تور نوروزی

جوابیه‌ی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به پاسخ مفصل دکتر مصباحیان

متن کامل جوابیه‌ی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، به پاسخ مفصل دکتر حسین مصباحیان، که در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته است در پی می‌آید:

ندارد کسی با تو ناگفته کار

ولیکن چو گفتی دلیلش بیار

جناب آقای دکتر مصباحیان!

شما 9181 کلمه نوشتید تا در پاسخ مصاحبه کوتاه ریاست دانشکده ادبیات با انصاف‌نیوز، به مخاطب‌تان القاء کنید که با 16 سال سابقه تدریس در دانشکده ادبیات، حالا با ترفیع و تبدیل و تمدید قرارداد شما از سوی ریاست دانشکده مخالفت شده است. متن‌تان را هم طوری نوشتید که مخاطب فکر کند بخاطر مخالفت‌های شما با ارزشهای کنونی جامعه است که چنین برخوردی با شما شده. البته قضاوت اینکه آیا شما در حال تهیه مقدمات بازگشت‌تان به تورنتو هستید، با ما نیست؛ ولی شما در متن ملال‌آور 9000 کلمه‌ای‌تان 5 بار این موضوع را که با 16 سال سابقه عضویت هیات علمی دانشگاه تهران با استخدام رسمی شما مخالفت میشود، مطرح کردید تا با استفاده از شگرد تکرار، مخاطب‌تان باور کند که شما 16 سال سابقه تدریس رسمی در دانشکده ادبیات داشته‌اید. ابتدا تکرارهای مکرر شما را درباره سابقه 16 ساله‌تان در دانشگاه تهران را ببینیم:

«اخلاقاً درست نیست که پرونده یک عضو هیئت علمی پس از ۱۶ سال تدریس دچار مشکل شود»

« اینجانب به‌رغم ۱۶ سال سابقه خدمت، فقط در سال هفتم قرارداد پیمانی هستم» 

« چنین مواجهه‌ای با معلمی که صبورانه و مسئولانه ۱۶ سال دم بر نیاورده است»

« انتساب درخواست استخدام به معلمی که ۱۶ سال سابقه خدمت دارد، توهین آمیز است»

« و در پایان ۱۶ سال همکاری عذاب آور، مسئولانه اعلام کرده است»

البته بجز این 5 مورد شما در موارد دیگر هم سعی در القای این پیام به مخاطب‌تان دارید که «اینجانب تا شهریور ۱۴۰۱ رسماً به‌عنوان عضو هیئت علمی گروه فلسفه در استخدام دانشگاه تهران بوده‌ام»؛ اما خودتان هم می‌دانید که حقیقت موضوع چیز دیگری است.

نوشته‌اید: «دور باد از من دروغ» و در همان حال 5 بار در متن مفصل ملال‌آورتان بر 16 سال سابقه عضویت هیات علمی خودتان اشاره می‌کنید؛ درحالیکه خودتان میدانید که این  دروغ محض است؛ چرا که:

۱. اولین قرارداد موجود در پرونده شما با شماره پست سازمانی  8162128  به تاریخ اول بهمن 1387 است و حتی اگر این قرارداد را تاکنون ساری وجاری بدانیم(که چنین نیست و توضیح داده خواهد شد) باز سابقه شما 14 سال است نه 16 سال.

۲. در متن قرارداد مورد اشاره چنین آمده است:«به پیشنهاد شماره  185154 مورخ 19/8/87 دانشکده ادبیات و علوم انسانی و بر اساس مصوبه مورخ  6/9/87 هیات اجرایی جذب اعضای هیات علمی وزارت علوم با استخدام جنابعالی بصورت پیمانی دائم و با وضعیت تمام وقت در دانشکده مذکور موافقت میگردد.»

می‌بینید که در متن حکم شما عبارت «پیمانی دائم» آمده است که البته دلیل آن سن شما در زمان استخدام بوده که با 47 سال سن در زمان استخدام امکان استخدام پیمانی شما بصورت عادی وجود نداشته و شما میدانید که کسی که «پیمانی دائم» است، نمیتواند انتظار رسمی شدن داشته باشد؛ درحالیکه شما بارها به ریاست دانشکده ادبیات اتهام زده‌اید که ایشان مانع ترفیع، تغییر وضعیت و تمدید قرارداد شما شده است.

۳. قرارداد مورد اشاره یعنی همین قرارداد پیمانی دائم که قانونی هم بوده، دو سال بعد یعنی در اول بهمن 1389 به استناد رای  شماره 21496 مورخ 1/9/89 وزارت علوم باطل شده است و حکم قطع رابطه استخدامی شما دو سال پس از استخدام پیمانی‌تان صادر شده است. درباره دلایل ابطال این قرارداد خودتان ادعای امضای نامه ساختارشکنانه علیه جمهوری اسلامی را در فتنه 88 مطرح کرده‌اید که بررسیهای ما نشان میدهد دلایل اصلی آن موضوعات دیگری بوده که اخلاقا از ذکر آنها معذوریم.

۴. پس از اخراج شما از دانشگاه که با رای وزارت علوم بوده، شما به استناد پرونده‌تان بدون هیچگونه قراردادی با وزارت علوم و حتی بدون هیچ قرارداد داخلی با دانشکده و البته با بهره‌گیری از ارتباطات خود، بصورت جسته-گریخته تا سال 1396 در دانشکده حضور داشته و به گفته خودتان بصورت حق‌التدریس، دروسی را تدریس هم کرده‌اید که باید بررسی شود که آیا قانونا استاد اخراجی از یک دانشگاه میتواند درحالیکه اخراجی محسوب میشود، بصورت حق‌التدریس و بدون هیچ قراردادی در همان دانشگاه به تدریس ادامه دهد؟ البته این موضوع مربوط به دوره مدیریت پیشین دانشگاه است.

۵. اولین قرارداد موجود در پرونده شما بعد از اخراج از دانشگاه به تاریخ سوم خرداد 1396 است که برخلاف مقررات، مستند به تایید وزارت علوم نیست و صرفا در آن به موافقت دانشگاه استناد شده. شما میدانید که قرارداد پیمانی با استاد در دانشگاههای دولتی حتما باید به استناد موافقت وزارت علوم باشد؛ در حالیکه در متن قرارداد شما چنین استنادی نیست و وزارت علوم هم اساسا آن را تایید نمیکند و اگر شما صد حکم کارگزینی هم از دانشگاه‌های دولتی داشته باشید که به تایید وزارت علوم نرسیده باشد و صد بار هم آنها را منتشر کنید، باز هم از منظر مقررات نمیتوانید خودتان را «عضو رسمی هیات علمی دانشگاه دولتی بدانید». طبعا قراردادی که بعد از حکم اخراج از سوی وزارت علوم بدون تایید مرجع اخراج کننده منعقد گردد، تخلف اداری محسوب می‌شود و قابل پیگیری است. البته این اتفاق هم در دوره مدیریت پیشین دانشگاه رخ داده که نیازمند بررسی دقیق روند آن است.  به هرتقدیر نکته این است که شما خوب میدانید که چنین قراردادی نمیتواند مبنای ترفیع، تغییر وضعیت و تمدیدتان باشد و شما با استناد به این قرارداد هم نمیتوانید ریاست دانشکده را متهم به متوقف کردن روند استخدام رسمی‌تان کنید.

۶. با این حساب شما یک قرارداد قانونی دو ساله در بدو استخدام در سال 87 داشته‌اید که با اخراج شما در سال 89 باطل شده و درآن قرارداد هم شما بدلیل کِبَرِ سن، پیمانیِ دائم بوده‌اید و با استناد به آن نمیتوانید درخواست رسمی شدن داشته باشید. بعد از آن هم یک قرارداد غیرقانونی بدون تایید وزارت علوم از سال 96 با دانشگاه داشته‌اید که آن قرارداد هم با وجود آنکه پیمانی بوده، اما بدلیل غیرقانونی بودن نمیتواند مبنای تبدیل وضعیت شما به استخدام رسمی باشد. تصدیق میکنید وقتی ریاست دانشکده ادبیات گفته‌ که «شما در حالی ادعای داشتن پرونده تمدید، تبدیل و تغییر وضعیت قرارداد را مطرح می‌کنید که اساساً هیچ پرونده‌ای نداشته‌اید که ایشان بخواهد برای متوقف کردن هر یک از آن‌ها پیگیری مصرانه انجام بدهد»، درست گفته است.

همچنین در مورد مدت سابقه 16 ساله‌ای که 5 بار به آن اشاره کرده‌اید، نهایتا اگر قرارداد غیرقانونی سال 96 را هم جزو سوابق‌تان محسوب کنید(که قانونا چنین امری امکان‌پذیر نیست) جمع سوابق قراردادی شما در دانشگاه تهران به 7 سال میرسد و تکرار عبارت 16 سال در متن مفصل و ملال‌آور شما نمیتواند سابقه‌ قانونی شما را واقعا به 16 سال برساند. البته شما خودتان هم به این 7 سال سابقه که 5 سالش غیرقانونی است اشاره کرده و نوشته‌اید:«این معلم حتی آنگاه که کناره گیری ناگزیر خود را اعلام کرده است، نگفته است که در طی شانزده سال همکاری تمام وقت با دانشگاه، فقط هفت سال آن را از حقوق و مزایای یک عضو هیئت علمی پیمانی برخوردار بوده است» که البته در این زمینه در محور شماره 11 توضیح داده شده است.

۷. نوشته‌اید :«دور باد از من دروغ» و در همان حال نوشته‌اید: «اخراجی در کار بوده است و اعتراضی و پذیرش اعتراض و در نتیجه ضرورت حقوقی و قانونی تمدید و تداوم قرارداد.» اگر آنطور که مدعی هستید پس از اخراج شما، اعتراض‌تان از سوی وزارت علوم که مرجع این امر است، پذیرفته شده بود، چرا خودتان در سندی که مثلا برای تایید خودتان آورده‌اید، اعلام کرده‌اید:«مرکز جذب وزارت علوم در تاریخ ۰۱/۰۹/۱۳۸۹ به سبب عدم تأیید صلاحیت عمومی، استخدام را ممنوع نمود» و در جای دیگر استناد کرده‌اید:«مرکز جذب وزارت علوم پس از تأخیر طولانی بیش از یک سال، در تاریخ ۳۰/۰۴/۱۳۹۹ مکاتبه‌ای مبنی بر لزوم شرکت مشارالیه در فراخوان به دانشگاه ارسال می‌کند» برادر عزیز همه آنچه شما درباره حل مشکل استخدامی‌تان و بی‌نیازی از فراخوان جذب به آنها استناد می‌کنید، همه مربوط به مراجع داخلی دانشگاه در دوره مدیریت قبلی است و وزارت علوم که قانونا متولی این امر است، حتی در همان دوره که همفکران شما سکان مدیریت آن را در دست داشتند، استنادات شما را تایید نکرده است. شما مدرس فلسفه‌اید؛ اما حرفی که می‌زنید مثل این است که یک معلم که وزارت آموزش و پرورش با استخدامش موافقت نکرده، برود به هر ترتیبی در یک مدرسه بسیار مهم درس بدهد و بعد بگوید چون من در مدرسه درس میدهم، پس استخدام رسمی هستم! شما خودتان می‌دانید که ادعای حل مشکل استخدامی شما تا زمانی که صرفا مستند به مراجع داخلی دانشگاه و دانشکده در دوره مدیریت پیشین باشد، قانونی نیست و عجیب است از چون شمایی که به نامه‌های مراجع داخلی دانشگاه ودانشکده در دوره مدیریت قبل برای محق جلوه دادن خودتان استناد می‌کنید؛ درحالیکه در متن همان نامه‌هایی که منتشر کرده‌اید، مراجع داخلی از وزارت علوم درخواست حل مشکل شما را کرده‌اند و پاسخ وزارت، دعوت شما به فراخوان جذب بوده است. اگر حل مشکل استخدامی شما به این مستندات متعیّن بود، چرا همان مراجع داخلی دانشگاه در دوره قبل راسا اعلام نکردند که مشکل شما حل شده و شما استخدام هستید و چنین روندی را از وزارت علوم درخواست کردند؟ شگفتی از این است که شما همه این موارد را می‌دانید و با این حال با استناد به نامه‌های داخلی و مکاتبات درخواستی مراجع داخل دانشگاه از وزارت علوم، می‌گویید من عضو رسمی هیات علمی دانشگاه هستم!

۸. نوشته‌اید: «دور باد از من دروغ» و در همان حال نوشته‌اید: «صلاحیتم برای  تبدیل وضعیت از قرارداد پیمانی به رسمی ـ آزمایشی در وزارت علوم تایید شده» اگر راست می‌گویید بجای انتشار مستندات بی‌اعتبار، فقط همین یک برگ سند را که شما بعنوان عضو هیات علمی برای تبدیل قرارداد به رسمی- آزمایشی از سوی وزارت علوم تایید شده‌اید، منتشر کنید و اگر چنین سندی ندارید، بدانید و می‌دانید که همه مکاتبات داخلی دانشگاه در دوره مدیریت قبل درباره شما اگر هزار صفحه هم باشد، از نظر قوانین و مقررات، ارزش همین یک برگ را ندارد.

۹. نوشته‌اید:«دور باد از من دروغ» و در همان حال نوشته‌اید: «نام من به‌عنوان عضو هیئت علمی در سامانه نور رضوی ثبت شده است» شما می‌دانید که سامانه نور رضوی، برای مراجعان، فرایندی خوداظهاری دارد و آنچه را که مراجعان اعلام می‌کنند، ثبت می‌کند تا پس از آن مورد بررسی و راستی آزمایی قرار گیرد؛ بنابرین ثبت اسم شما بعنوان عضو هیات علمی در سامانه نور رضوی سندی دال بر عضویت رسمی شما بعنوان هیات علمی نیست و عجیب است که شما به هر دروغی متوسل میشوید تا به مخاطب‌تان بگویید عضو رسمی هیات علمی هستید و عجیب‌تر اینکه برای باوراندن این دروغ به مخاطبان، ریاست دانشکده ادبیات را مورد عتاب و خطاب قرار می‌دهید که «پرسش این است که شما منطبق با کدام ماده قانونی، زمانی که عضو هیئت علمی دارای قرارداد استخدامی است، مانع ارتقاء او شدید؟» و یا در ادامه مطلب، طلبکارانه می‌پرسید:«آقای رئیس، چگونه، با چه بهانه و منطبق با کدام قانون توانستید پرونده‌ای که در مرحله تبدیل وضعیت از پیمانی به رسمی – آزمایشی است، آن هم پرونده یک عضو هیئت علمی با شانزده سال سابقه را به کارگروه جذب دانشکده بکشانید؟»

۱۰. نوشته‌اید: «دور باد از من دروغ» و در همان حال درحالیکه خودتان تاکید کرده‌اید که سال 1389 از دانشگاه اخراج شده‌اید، نوشته‌اید:«آیا تا قبل از انتصاب شما به ریاست دانشکده تمام مشکلات استخدامی پرونده اینجانب در مسیر درست حل قرار نگرفته بود؟» برادر عزیز شما به گفته خودتان سال 1389 اخراج شده‌اید و باز به تایید خودتان ریاست دانشکده ادبیات سال گذشته مسئولیت ریاست دانشگاه را متقبل شده‌؛ یعنی 11 سال تمام پرونده شما در مسیر حل شدن بوده؟! این گزاره درهیچ ادبیات اداری قابل پذیرش هست؟ وقتی شما خودتان ذکر کرده‌اید که وزارت علوم هر بار با استخدام شما مخالفت کرده، چطور ادعا می‌کنید که پرونده‌تان 11 سال در مسیر حل قرار داشته است؟

۱۱. نوشته‌اید: «دور باد از من دروغ» و در همان حال با ژست مظلوم‌نمایی نوشته‌اید: «این معلم حتی آنگاه که کناره گیری ناگزیر خود را اعلام کرده است، نگفته است که در طی شانزده سال همکاری تمام وقت با دانشگاه، فقط هفت سال آن را از حقوق و مزایای یک عضو هیئت علمی پیمانی برخوردار بوده است و چون چنین است طلبی دارد…» برادر عزیز شما فقط دو سال با دانشگاه قرارداد قانونی بعنوان عضو هیات علمی پیمانی داشتید و مابقی آن پس از اخراج شما از سال 1396 تا 1401 قرارداد داخلی دانشگاه در دوره مدیریت پیشین بوده که بدلیل تایید نشدن ازسوی وزارت علوم نمی‌توانسته وجهه قانونی داشته باشد. بنابراین شما 5 سال هم اضافه بعنوان عضو هیات علمی پیمانی حقوق گرفته‌اید و از این جهت به دانشگاه بدهکارید. البته آنطور که از متن مظلومانه شما برمی‌آیید، برای بقیه سال‌ها رایگان خدمت نکرده‌اید و مبالغ مربوط به حق‌التدریس همه مدتی را که تدریس کرده‌اید، تمام و کمال ستانده‌اید و جالب اینجاست که شما هنوز هم با وساطت ریاست دانشکده که اینهمه اتهامات دروغ به وی زده‌اید، حقوق می‌گیرید و این را در همان مطلب هم اقرار کرده‌اید:«از آن تاریخ به بعد اینجانب فاقد قرارداد استخدامی هستم. ولی به دلیل یا طریقی که بر من پوشیده است، حقوق من همچنان واریز می‌شود.» طریقی که بر شما پوشیده است، وساطت ریاست دانشکده است.

۱۲. نوشته‌اید: «دور باد از من دروغ» و در همان حال در پاسخ به گلایه ریاست دانشکده ادبیات برای کشاندن موضوع داخلی دانشگاه به رسانه‌های بیگانه نوشته‌اید:«دشمنان شما نیاز به اعلام وضعیت یک معلم ندارند که آن را دستمایه سوءاستفاده خود سازند.» البته اینکه خودتان را از دشمنی دشمنان ایران مستثنی کردید و نوشتید:«دشمنان شما» کار بسیار درستی کردید؛ چراکه شما، هم بصورت حضوری و هم بصورت معنایی در خدمت کسانی بوده‌اید که با ملت ایران دشمنی می‌ورزند؛ اما اینکه نوشتید دشمنان ملت نیازی به اعلام وضعیت یک معلم ندارند تا آن را دستمایه سوءاستفاده خود سازند، به استناد رسانه‌های رسوایی چون «ایران وایر»، «ایران اینترنشنال»، «رادیو فردا» و… که اطلاعیه اول شما را بازنشر کردند، ادعایی کاملا مردود است.

۱۳. نکته دیگری که در مطلب شما جالب است، درخواستی است که از ریاست محترم دانشگاه، جناب آقای دکتر مقیمی کرده‌اید:«درخواست می‌کنم دستور فرمایید اظهارات ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی با اصل مدارک پرونده استخدامی اینجانب تطبیق داده شود و اگر تشخیص داده شد که ایشان به روش‌های مختلف فراقانونی در رسیدگی به پرونده‌های اداری اینجانب کارشکنی کرده‌اند و اتهامات ایشان به اینجانب خلاف واقع است، به هر طریقی که شما و ایشان صلاح می‌دانید از اینجانب بابت اتهام دروغ‌گویی اعاده حیثیت شود» برادر عزیز با آنکه به اقتضای آموزه‌های ادبی از تکرار گریزانم، اما به استناد تکرار مکرر دروغ در مطلب شما باید بار دیگر عرض کنم که شما پس از اخراج‌تان از دانشگاه در 11 سال پیش تا امروز هیچ پرونده استخدامی قانونی در وزارت علوم ندارید و پرونده داخلی شما در دانشگاه که صرفا مربوط به سال 1396 به بعد است، بدون تایید وزارت علوم فاقد اعتبار قانونی است. شما بهتر است بجای کنایه زدن به ریاست محترم دانشگاه درباره ستم و ستمگری، با توجه به اینکه هیچیک از مطالب شما درباره پرونده استخدامی‌تان صحیح نبوده است، به پیشنهاد خودتان که گفته‌اید:«اگر کلمه‌ای خلاف واقع در آن وجود داشت، مورد پیگرد قانونی قرار گیرم.» اندیشه کنید.

۱۴. البته عمیقا بر این باورم که شما 9181 کلمه نوشتید تا در خلال آن حرفهای اصلی‌تان را بزنید. شما از این مطلب برای تحریک دانشجویان در وضعیتی که حتی دشمنان هم از سناریوی اغتشاش در دانشگاهها ناامید شده‌اند، بهره بردید و موضوع اعتراض تعدادی از دانشجویان به مدیر گروه را بعنوان «تحصن دانشجویان» مطرح کردید و نوشتید:« آقای رئیس، شما شاید ندانید که دو تن از نمایندگان دانشجویان متحصن از محل تحصن با من تماس گرفتند…» و یا به بهانه تشکر از دانشجویان با نوشتن جمله «صمیمانه از دانشجویانی که این پلاکارد نافذ در قلب و روح را به دست گرفتند که استادم کجاست؟ و این اعلان سمبلیک و اعتراضی را بر در گروه فلسفه چسباندند که گروه فلسفه تا اطلاع ثانوی تعطیل است…» آنها را تحریک به تعطیلی کلاس‌ها کردید. ضمن آنکه اگر قرار بود با رفتن یک استاد، یک گروه دانشکده تعطیل شود، تا بحال نباید اثری از هیچیک از گروه‌های دانشکده باقی می‌ماند که در این مکان بزرگان بی‌بدیلی چون «بدیع‌الزمان فروزانفر»، «جلال‌الدین همایی» و… طلوع و غروب کرده‌اند و گروه‌های دانشکده همچنان پابرجاست. البته طرح انتظار تعطیل شدن گروه فلسفه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران با رفتن مدرسی چون شما با تلاشی که جهت تواضع‌نمایی کرده‌اید، مغایرت دارد. شما از این مطلب برای تحریک دانشجویان بهره بردید و با نوشتن جمله‌هایی نظیر «650 دانشجوی آزاده در زندان به سر می‌برند» به آمار سازی و شایعه‌پراکنی به قصد تحریک دانشجویان پرداختید و نوشتید:«کار من اعتراض به تضییع حقوق دانشجویان، اعم از تعلیق، بازداشت و ارعاب آنان است.» شما نوشتید:«در شرایطی که داستانهای پر‌آب چشم یکی در پی‌ دیگری روایت می‌شوند» یا «گفتگویی که این روزها ما را به آن می‌خوانند از جنس این گزاره است که آنچه ما می‌گوییم شما هم بگوئید» و هدف شما از این جملات بر اهل نظر پوشیده نیست. شما در لوای تشکر از همفکرانتان برای انتشار اطلاعیه حمایت از شما، انصراف‌تان را از تدریس در دانشکده ادبیات که انتخاب خودتان بوده، طوری جلوه دادید که منتشرکنندگان اطلاعیه خیال کنند شما اخراج شده‌اید و بعد با همه تواضعی که در این مطلب بعنوان یک «معلم 61 ساله» بروز می‌دهید، همان خبر جعلی اخراج‌تان را به نقل از اطلاعیه حامیان خود «عمیقاً بهت‌آور و خشم انگیز» قلمداد کردید و مغرورانه آن را «سبب افزایش خشم و یاس این روزهای دانشگاهیان و اهل علم» دانستید تا اهداف‌ خاص‌تان را دنبال کنید.

۱۵. شما واقعا متناقض هستید و این تناقض در جای جای مطلب‌تان آشکار است. ازسویی گفته‌اید:«باید به اطلاع برسانم که اینجانب هرگز به معنای روزمره‌اش اظهارنظر سیاسی نکرده‌ام» و از سوی دیگر در همین مطلب 9 هزار کلمه‌ای بارها و بارها اظهارات ساختارشکنانه مطرح کرده و درست چند سطر قبل از همین ادعا با صادر کردن یک حکم ظالمانه علیه تمامیت ایران عزیز آنهم در مقطعی که دشمنان وطن برای پاره پاره کردن پیکره یکپارچه آن نقشه‌ها کشیده و ترفندها اجرا کرده‌ و البته شکست خورده‌اند، ایران را «سرزمین انکار کرامت آدمی» قلمداد کرده‌اید و نوشته‌اید: «در سرزمین حذف و رد و انکار کرامت آدمی، چه جای تعجب دارد اگر صلاحیت عمومی معلمی که آشکارا و بی‌پرده پوشی مانند شما نمی‌اندیشد، برای تبدیل وضعیت از پیمانی به رسمی ـآزمایشی رد شود؟» شما ادبیات دشمنان ایران عزیز را که امور حقوق بشری را مزوّرانه دستاویز خصومت‌های خود با ملت قرار می‌دهند، صریحا بکاربرده و نوشته‌اید: «اینجانب هیچ بیانیه سیاسی‌ای را امضاء نکرده‌ام، ولی هر بیانیه حقوق بشری‌ را  که به دستم رسیده است با افتخار ولی همراه با درد امضاء کرده‌ام و امضاء می‌کنم.» و در ادامه کشور را ظالمانه متهم به سرکوب دانشجویان و ضرب و شتم آنها کردید و با افتخار نوشتید که «علت اخراج من در سال ۱۳۸۹ اعتراض به سرکوب دانشجویان و متن کوتاهی بود که در دفاع از دانشجویان و محکوم کردن ضرب و شتم آنان نوشته بودم.» به این ترتیب البته معنای حضور دراز مدت شما در تورنتو و انجام تحقیقاتی با موضوع افکار دانشجویان ایران (شاید به سفارش آنها) روشن‌تر می‌شود؛ همان که در مطلب‌تان از آن چنین یاد کردید:«کارمن نقد بنیادین سیاست دشمنی در سطح ملی و جهانی و درافکندن طرح سیاست دوستی و اخلاقی در سطح نظری است»

به هر تقدیر تصویر دو حکم رسمی شما که به تایید وزارت علوم رسیده، یعنی حکم استخدام «پیمانی دائم» شما در سال 1387 (بدلیل کِبَرِ سن) و حکم قطع همکاری دانشگاه با شما دو سال پس از آن و نیز دو حکمی که پس از سال 96 بطور غیرقانونی و بدون تایید وزارت علوم در دوره مدیریت پیشین دانشگاه برای شما صادر شده، قابل انتشار است که در صورت اصرار شما همراه با سایر مدارک منتشر خواهد شد تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

در پایان اذعان می‌شود عجیب است که شما نوشته‌اید: «کسی که اهل گفتگو است این جمله فرانسیس بیکن را هم جدی می‌گیرد و به کار می‌بندد که درباره خودمان، ما خاموش می‌مانیم» و بعد درباره خودتان 9181 کلمه می‌نویسید که تعداد دروغ‌های آن حیرت‌انگیز است!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. عزیزم شما که راستگو هستی حالا اصلا ۱۰ سال ماجرای دکتر دهقان راهم ایشان بوجود نیاورد
    بعد تعداد کلمات ۹۱۸۶ درست است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا