کمونیسم رفت ؛ روایت ابرقدرتی که مغلوب پوشک شد
پیشنهاد کتاب برای نوروز (4)
علی نیلی، انصاف نیوز: «کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم»، روایتی است از زندگی زنان در اروپای شرقی در سالهای منتهی به انقلابهای ضدکمونیستی در بلوک شرق و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی.
اسلاونکا دراکولیچ، روزنامهنگار یوگوسلاو با این ایده مرکزی که کمونیسم یک موقعیت ذهنی هم هست، در سفرهای اروپایی خود در جستوجوی این پرسش است که کمونیسم چه بر سر آدمها و نگاهشان به زندگی آورد و چرا فروپاشید؟
او تجربههایی از سفر به زاگرب، ورشو، پراگ، برلین شرقی و بوداپست دارد و در هر کدام از این شهرها، دوستی، همکاری، آشنایی یا قوم و خویشی دور زندگی میکنند که لازم نیست در برابر پرسشهای مستقیم او قرار بگیرند؛ همین که چشم یکی از دیدن شکلاتهای خارجی برق میزند، همین که زنی نسبت به کیفیت جوراب پاریزین آمریکایی او ابراز شگفتی میکند، همین که در مرفهترین شهر اروپای شرقی کالاهای بهداشتی زنانه یافت نمیشود کافیست تا خانم روزنامهنگار بتواند زندگی آدمهای معمولی در روزهای معمولی در کشورهای جهان سرخ را روایت کند.
اولین و فوریترین نتیجهای که دراکولیچ گرفته، این است که گرچه فشار سیاسی کمونیسم برطرف شده اما نهادهایی که در دل خانواده و جامعه و فرهنگ و سیاست طی هفتدهه کاشته است، به سرعت و سادگی برکنده نمیشود و مدتها آثار آن دیکتاتوریهای مرتجع باقی خواهند ماند.
دراکولیچ در یوگسلاوی زاده شده و بالیده بود و آن ایام، کشورش در مقایسه با دیگر کشورهای عضو کلوپ سوسیالیسم ثروتمندتر و مرفهتر بود با این حال میگوید دیکتاتوری حزب کمونیسم این حس را در شهروندانش نهادینه کرده بود که حکومت بینقص است و هر مشکلی که هست ناشی از نقص و ناتوانی و کجفهمی شهروندان است. حسی که سبب میشد حرفزدن از واقعیتها به یک ترس فروخورده همگانی بدل شود. به گفته او، در زندگی تحت سیطره نظام سیاسیای که هرگونه حق انتخابی را از تو سلب کرده، حتی برای پخت غذا هم باید انرژی غیرمعمولی صرف کرد چون باید از گزینههای همیشگی در دست، چیزی مطبوعتر و دلچسبتر پدید آورد.
فقدان و کمبود، حس زیباییشناسی را هدف قرار میدهد و آن را به مسالهای «روبنا»یی تبدیل میکند. زیبایی میشود از «جعلیات بورژوازی» و بنابراین زنان باید به شکل دلخواه حزب/دولت درآیند. اینجا، آرایش، پاسخی به نیاز زیبادیدهشدن نیست، تاکیدی است بر فردیت و شخصیت که با مبانی حکومت تودهای در تضاد قرار میگیرد و بنابراین مردود و محکوم است.
خانم دراکولیچ تحولات جوامع کمونیستی را پی میگیرد و نشان میدهد تغییرات نسلی، چگونه به چالشی برای دولتهای حاکم تبدیل شد. نسلهای اول به سوسیالیسم امیدوار بودند و بعد هم که دیدند آن سیستم از پاسخ به نیازهای اولیه درمانده، آن را به حساب هزینههایی گذاشتند که مبارزه با امپریالیسم در پی دارد اما نسل جدید به آرمانهای کمونیستی باور نداشت و حاضر نبود برای ایدئولوژیای که در باورش راهگشا نیست، از استانداردهای حداقلی زندگی بگذرد. به این ترتیب طی چند نسل، مساله مردم در کوچه و خیابان دیگر نشاندن سفینه در ماه یا آزمایش اتمی در صحرای فلان نبود؛ مساله این بود که گوشت و پنیر، قهوه، شیر و شکلات، دستمال کاغذی، صابون و شامپو و خمیردندان، لباس زیر، کتوشلوار یا دامن با کیفیت قابل قبولی، در دسترس باشند.
روزنامهنگار به ما نشان میدهد همه دیکتاتوریهای سرخ تقریبا از یک الگو در سرکوب این نسل نوخاسته معترض و متفاوت پیروی میکنند؛ محدود کردن فضای اجتماعی و ترساندن دائمی آنان برای از دستدادن امتیازات یک زندگی معمولی و اگر افاقه نکرد و اعتراض کردند، اوباش خواندن آنان.
اما این سیاستها کار نکرد و نظامهای اروپای شرقی، در برابر خواست فزاینده رفاه و به موازات آن، احترام به حریم خصوصی قرار گرفتند. از نظر آن حکومتها حریم شخصی به معنای امکان و اجازه پنهانکاری و پنهانسازی بود و به هر ترتیب باید از بین میرفت اما جامعه، گرچه رنج میبرد راه خود را میگشود.
نویسنده کتاب کمونیسم رفت … یکی از این رنجهای جامعه، تقویت حس حسادت میداند و میگوید برخورداری عدهای معدود و نابرخورداری جماعت بزرگی از مردم، انگاره حسادت را تقویت کرده بود و به محض آنکه نظم مستقر شکاف برداشت، جامعه نسبت به مرفهین و برخوردارها واکنشهای هیستریک نشان داد. از این منظر کمونیسم رفت اما واقعا نرفت و در ناخودآگاه افراد، رفاه و ثروت، مذموم بود.
دراکولیچ از منظری زنانه به زندگی نگاه میکند و فروپاشی کمونیسم را هم از منظر زندگی روزمره زنان تحلیل میکند. او نشان میدهد ابر قدرت را نه موشکهای غربی، بلکه ناتوانی از تولید پوشک و پدهای بهداشتیِ ویژه زنان از پاانداخت. نشان میدهد ابرقدرت سرخ به این ناتوانی در تامین مایحتاج پیشپاافتاده زندگی باخت چون تقریبا همه مردم به این باور رسیدند که حکومت فرومانده از ساخت یک زندگی خیلی معمولی برای شهروندانش، نخواهد توانست بهشت موعودش از جامعه بیطبقه برابر را عرضه کند.
میگوید کمونیسم را بیاعتمادی و ترس از آینده به شکست کشاند؛ گنجهها و کمدهایی که پربودند از اجناس مصرفی قاعدتا دورریختنی، نشان میدادند که مردم هیچ باوری به حکومتهایشان نداشتند و همین، زوال آن حکومتها را در پی داشت.
کتاب کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم را رویا رضوانی به فارسی برگردانده و ناشر اثر، نشر گمان است. این کتاب با استقبال خوبی مواجه شد و اینک چاپ سیزدهم آن در بازار موجود است.
انتهای پیام
خانم مترجم، این ترجمه ربطی که به ما ندارد؟ این طور نیست؟ هر چند که کارکرد ما جاهایی مانند این ایدئولوژی شکست خورده بوده، ولی خود مردم مقصر بوده اند و ما تقصیری نداشتیم. شباهت ها یک جورایی به ما می خورد، اما خوشبختانه شعار ما نه شرقی، نه غربی است! و جوانان ما نه جهت شرق می روند و نه جهت غرب! آن ها مستقیم می روند شمال!
وجه اشتراکش در یک چیزه است حکومت کمونیستی و نارضایتی مردم و باور تاریخ که زورگو و معیوب چه زود چه زودتر محکوم به نابودی ست
احسن وجه اشتراک همین است و البته بنیان گذار نظام هم عین این جمله را گفت که زور و قدرت پوشالی کمونیست از هم پاشید
چپ گرایی شکست خورد بعلت اینکه پس از مدتی که سختی های حاصل از جنگ برطرف شد ، دلیلی برای فداکاری بین خودشان ندیدند ، عده ای خودشان را برادرتر از دیگران دانستند….
علت ، بی ایمانی و بی حاصل دیدن یا شک و تردید در قبال فداکاری بود….و مسلمانان بعنوان پیروان آخرین دین مقصرند…
أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ ﴿۱﴾ فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ ﴿۲﴾ وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴿۳﴾ فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ ﴿۴﴾
مسلمانان پس از رحلت پیامبر رحمت ، ابتدا خود باید قرآن را بعنوان معجزه می دیدند و نه تنها بر چپ گرایی حاصل شده در جامعه خود استمرار می بخشیدند بلکه با معجزه کلامی قرآن و الگوی داخل جامعه خود منادی برادری در کشورهای دیگر نیز میشدند….چپ گرایی در اقتصاد بعنوان رعایت رضایت و یاری یکدیگر به امر خدا و پاداش اخروی برای شخص خودشان…
اما منافقین قدرت و ثروت طلب از پتانسیل وحدت و قدرت مومنین برای کشورگشایی ها و کسب غنائم سوء استفاده کردند…
نه تنها خودشان فاسد شدند بلکه فساد و اختلاف بین خودشان را در لفافه تفسیرهای سفارشی و روایات ساختگی، مقدس نشان دادند…و این روند ادامه یافت…. تا قدرتمندان جهانی به سلاح های مخوف دست یافتند از جمله به دستگاههای تبلیغاتی گسترده…
تا جایی که اگر کشورهایی بخواهند با هم ملت متحد باشند و یار و یاور هم ، با انواع دسیسه و وسوسه و تحریم و جنگ مانع میشوند….چون استقرار برادری در هر سرزمینی میتواند به جوامع دیگر نیز سرایت کند…
آیا بهتر نبود مسلمانان ، چپ گرایی اجباری پیش آمده در دنیای غیر مسلمانان را با ندای قرآنی توان و غنا و عمق بیشتری میدادند و کمک عقیدتی و فکری به آنها می بخشیدند و خود نیز بهره مند میشدند؟
متاسفانه نه تنها چنین نشد بلکه منافقین قدرت و ثروت طلب جدید با سرمایه داری جهانی هم نوا شده و به بهانه غیر دینی بودن برادری چپ گرایان ، آنان را تکفیر و تضعیف کردند…اکنون خود و ملت های خود را در چنبره دسیسه های سرمایه داری جهانی بی قید و بند ، گرفتار و آلت دست نموده اند….
شوروی سوسیالیتی نه به موشک های غرب باخت نه به پوشک ، کمونیسم به رسانه ها و افراد نفوذی باخت . شوروی متوجه قدرت رسانه نبود که غرب در آن به خوبی مهارت داشت . شوروی متوجه خطرات نفوذی های دستگاه های اطلاعات غرب نبود که با زیرکی در لایه های قدرت ابر قدرت شرق مانند شطرنج چیده شده بود . درست همین خطر بسیاری از کشورها را به ورطه سقوط کشانده خطری که اکنون ایران را هم بشدت تهدید می کند و مسئولان ما متوجه این مهم نیستند . ۱۲۰ سال تاریخ اخیر ایران مملو از این دست نفوذیها و شایعات خانمان برانداز بوده صد البته با ظهور و فراگیری رسانه های اینترنتی این خطر عظیم تر شده . همه متوجه تورم هستند ولی انگشت اتهام را در پی جنگ نرم دشمن به سمت اشتباهی گرفته اند !
حیف که توانایی خرید کتاب را ندارم ولی در همین اندک نوشته متوجه شدم که ایدویولوگها فرقی هم نمیکند جنسش کمونیست یا هرچیزدیگری باشد برای انسان ارزشی قایل نیستند وهرانچه در توهم خودشان باشد بدیگران دیکته میکنند وبراشون فرقی هم نمیکند که ره بترکستان میرود یابقول ان دوست گرامی مستقیم روبشمال !!
ما به پوشک هم نمی بازیم بلکه به … و .. خواهیم باخت
اگر مخالف حجاب اجباری هستید حتما مستند ایکسونامی را ببینید تا ببینید بی حجابی چه بر سر جامعه می اورد
حکومت سرمایه داری آمریکا هم صدای رفتنش در اومده