معصومان و رفراندوم!
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
هر گاه خواست رهبران با خواست عمومی جامعه همراستا باشد، به طور طبیعی خواست جامعه اجرای خواست رهبران است و پشتیبانی عمومی آزادانه و عاشقانه حاصل میشود و نه تنها مشکلی نیست، بلکه جامعه رو به تعالی دارد. مشکل آنجا است که بین خواست و اراده جامعه با خواست و اراده رهبران تنافی و دوگانگی حاصل شده و به طور طبیعی اجرای خواست و اراده رهبران، مقبولیت عمومی نداشته و راهی جز تحمیل آن نباشد که تحمیل هم به یقین مورد نظر دین نیست.
وقتی رسول خدا(ص) در مکه و طائف مورد اقبال عمومی قرار نگرفت، با توجه به دعوت یثربیان، به مدینه هجرت کرد و با مشارکت دو قبیله اوس و خزرج و پیمان و قرار دادهای متعدد با یهود مدینه و متهودان عرب[اعراب گرویده به یهودیت] و دیگر قبایل اطراف مدینه، حکومت خود را شکل داد. با هجرت رسول خدا و مسلمانان مکه به مدینه، مشرکان قریش اموال مسلمانان مهاجر را غارت کردند و خانواده آنان را تحت فشار قرار دادند و رسول خدا به عنوان مقابله و برای وادار ساختن آنان به دست کشیدن از آزار خانواده مهاجران، حمله به کاروانهای تجاری قریش را در برنامه قرار داد. در سال دوم هجری، کاروان بزرگی حامل متاع اکثر اهل مکه راهی شام بود که توانست با تدبیر ابوسفیان از تصرف مسلمانان سالم به در رود و مسلمانان مترصّد، هنگام بازگشت کاروان از شام برای تصاحبش از مدینه خارج شدند. کاروان تجاری قریش باز هم با تدبیر ابوسفیان از دسترس مسلمانان خارج شد و مسلمانان ناخواسته با مشرکان قریش که برای دفاع از کاروان از مکه آمده بودند، مواجه شدند.
اینجا مسأله جدید و مهمی ناخواسته پیش آمده بود و پیامبر به عنوان حاکم مدبّر، در صدد اخذ تصمیمی عاقلانه و مورد قبول و حمایت اکثریت، راه را مراجعه به «رفراندوم» یا «آراء عمومی» دید. حضرت با یارانش به شور نشست و آنچه پیشآمده بود را بیان کرد و از همه آنان نظر خواست. ابتدا چند نفر از مهاجران برخاستند و نظر خود را بیان کردند ولی مهم نظر انصار بود زیرا مهاجران با جنگ چیزی را از دست نمیدادند و جنگ برای آنان بهتر بود ولی این انصار بودند که زندگی و زن و بچه خود را در معرض خطر و نابودی مییافتند و تصمیم آنان مهم بود، از این رو حضرت منتظر اعلام رأی آنان بود. سعد بن معاذ انصاری که بزرگ و صاحب رأی انصار و مطاع در بین آنان بود، برخاست و اعلام اطاعت بیقید و شرط از تصمیم رسول خدا مبنی بر جنگ کرد و رسول خدا با توجه به همراهی آزادانه و عاشقانه انصار، با قریش جنگید و به پیروزی بزرگی رسید(بحار الانوار 19/248)
امام علی(ع) در غدیر با پیشنهاد رسول خدا و با بیعت آزادانه و مختارانه مردم به ولایت و سرپرستی[حکومت] برگزیده شد ولی بعد از رسول خدا، علیه ایشان کودتا شد و با ترتیب دادن سقیفه، ایشان را کنار زدند و دیگر در مصدر قدرت و خلافت نبود و اراده قاهرهای نداشت تا خواست او مکروه مردم باشد و نوبت به «رفراندوم» برسد.
بعد از این که حضرت به خواست مردم بر مسند خلافت نشست، به خاطر طغیان معاویه و برداشتن علم مخالفت، حضرت با همه مدارایی کرد، بالاخره مجبور شد با او بجنگد و امور جنگ به خوبی پیش میرفت تا اینکه طولانی شدن جنگ و خسته شدن مجاهدان و حیلههای معاویه و عمروعاص و نهایتا قرآن به نیزه کردن، سپاه امام را به قبول حکمیت سوق داد و امام با توجه به خواست شدید و اصرار سپاهیان، حکمیت را پذیرفت. بعد از شهادت امام علی به خواست مردم، امام حسن متصدی امر خلافت شد و با توجه به ستمگریهای معاویه به جنگ با او مجبور شد ولی به دلایل مختلف سپاهیان او مایل به جنگ نبوده و حتی به قیمت واگذاری خلافت به معاویه، صلح را خواستار بودند.
امام حسن هم رجوع به خواست عمومی و رفراندم را چاره کار دید و در جمع سپاهیان خطبه خواند و فرمود: معاویه ما را به امری فراخوانده که عزّت و انصافی در آن نیست ولی تصمیم با شماست، اگر حاضرید در جنگ با معاویه عزیزانه بمیرید، پیشنهادش را رد کنیم ولی اگر طالب زندگی هستید، رضایت دهیم و بپذیریم. عموم سپاهیان حضرت فریاد زدند: «بقا و زندگی را خواهانیم» و با توجه به نتیجه این رفراندم، امام حسن صلح و واگذاری خلافت را پذیرفت.(نزهة الناظر و تنبیه الخاطر77)
در تاریخ حکومت معصومین(رسول خدا، امام علی و امام حسن علیهم السلام) موارد رجوع به نظر عموم و رفراندوم فراوان است که این فقط دو سه نمونه آن میباشد و تاریخ موردی سراغ ندارد که پیامبر، امام علی یا امام حسن در دوران حکومت تصمیمی بدون مشورت و نظرخواهی و همهپرسی و خلاف خواست اکثریت جامعه، گرفته باشند.
انتهای پیام
آیا این وقایع نشان نمیدهد که ایشان به معصومیت خود اعتقاد نداشته اند؟
معصومیتی که بعدها در تشیع برای اولی الامر در آیه اطاعت تئوریزه شده و امروزه برای جانشینان آنها ولایت مطلقه حاصل گردانده است…
یا باید طرفداران معصومیت دست از ولایت مطلقه بردارند و آنرا به امور اجتماعی تسری ندهند و یا باید آنرا با رفراندوم از قانون کنار بگذارند…
اسلام یعنی “تسلیم”…از تسلیم به پیوند بین پدیده های طبیعی آفریده خداوند واحد شروع میشود و از پیوند بین انسانها بعنوان پدیده ای والا از طبیعت میگذرد ، انسانهایی که استکبار و زیاده خواهی ندارند و کافرین پیوندها نیستند ، و به تسلیم در مقابل پیوند آیات کتاب الهی و اطاعت از آنها میرسد…
وجود احزاب دینی و غیر دینی با اعتقاد به پیوندهای اجتماعی و انتخابات زمانمند و رفراندوم ، در لسان امروز سوسیال دموکراسی ، بعنوان مظاهری از پیوند افراد جامعه و حداقلی از میثاق اجتماعی و نمونه شورای مومنین و در مسیر تایید پیام الهی است….
شما از تئوریزه میفرمایید، اکثر مأمومین شیعه به مرجعیت دینی رجوع میکنند، حتی در صورت اختلافات در نظرها…
آیا ایشان به معصومت مرجعیت پناه بردند؟ حتی در صورت اختلافات؟ یا اشکالات؟
جناب میدانید فقه جعفری چیست و مبنای کار چه کسانی قرار میگیرد؟
مراجعی که به آنها اشاره کردید به فقه جعفری استناد میکنند اما از آنجا که آن حضرات تخته بند زمان و مکان خود بوده اند این مراجع قادر به صدور حکم واحد از فقه آن حضرات نیستند و نخواهند بود…
این کتاب خداست که با ترسیم خطوط کلی و فلسفه و اهداف ما را قادر میسازد هر زمان به حکم واحد برسیم بشرط آنکه قرآن را متصل بخوانیم..
این شرایط فقط به نفع ثروتمندان متشرع است که میخواهند امروز هم به مقیاس 1000 سال قبل خمس و زکات بدهند و حرکت و تحول تاریخی را در اقتصاد کتمان میکنند…
این آقاین با بوق و کرنا معصومیت آن حضرات را طی دوران طولانی بر ما و فرزندان ما القاء کرده و میکنند و مراجع حوزه های علمیه را که بر این نهج هستند حمایت مینمایند…
مودت بین مومنین با رعایت اتصال قول الهی فراهم میشود قول کسی که همیشه زنده است….اما کسانیکه زیاده طلب هستند قول افراد درگذشته را (همچون بتان) مبنا میگیرند و مودت آنها را تبلیغ میکنند:
وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ ﴿۲۵﴾ عنکبوت
ظاهرا شمااز برادران اهل تسنن باشید. که مبانی تشیع رو قبول ندارید.
مسئله این است که عصمت در تشییع، قابل اثبات بوده و هست.اگر برای شما اثبات نشده باشد.
تحول اقتصادی هم سرجای خودش…
به قول شما، اتصال قرآن را رعایت کنیم!
اگر شما از ثروت متشرعین میفرمایید،
ثروت اندوزی در قرآن نهی شده، اما تولید ثروت که نهی نشده.
ضمنا شما آیه 25 سوره مبارکه عنکبوت رو چجوری مصداق گذاری میکنید؟
همینطوری به دلتون افتاد؟
آیه 25 سوره عنکبوت با کلمات مشترک اشاره عبرت آموزی به آیه ذیل از سوره شورا دارد:
ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ ﴿۲۳﴾ شورا
تشیع در یک اشتباه بزرگ تاریخی کلمه “القربی” را به خویشاوندان پیامبر تفسیر و تاویل میکند….و برای مودت آنها تبلیغات گسترده دارد…حال آنکه اتصال آیات سوره شورا بوضوح نشان میدهد “القربی” اشاره به قرب ایمانی مومنین دارد و منظور مودت و وحدت بین آنهاست…از جمله آیات ذیل در سوره شورا :
وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ ﴿۱۰﴾ شورا
اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِيبٌ ﴿۱۷﴾ شورا
وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿۳۸﴾ شورا
موید و گویای این نظر است…
در جایی که از میان آل ابراهیم و آل عمران امکان پیدا شدن مومن و منحرف بیان میشود:
أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا ﴿۵۴﴾ النساء
فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَكَفَى بِجَهَنَّمَ سَعِيرًا ﴿۵۵﴾ النساء
چگونه است که از میان آل محمد ، تا قیام قیامت ، بعضی تحت تکریم و حمایت اقتصادی و بعضی باید مقرب باشند و شریک القرآن!!…و روایات آنها معیاری برای فهم قرآن!!… منظور فهم تعالیم و ایده هایی است که طی زمان تحول دارند مانند اقتصاد و سیاست… و منظور جزئیات مناسک ثابت نیست که اختلاف در آنها عذر بدتر ازگناه است…
اهل تسنن به یک میزان و تشیع به میزانی دیگر قرآن را مهجور داشته اند …همگی باید اهل قرآن باشیم و جمع آوری نهایی آنرا (توسط هر کسی بوده ) تحت کنترل الهی و معتبر بدانیم و پس از رحلت رسول الله به اتصال قول الهی یعنی اتصال تمام اجزاء هر آیه و اتصال آیات هر سوره و کلیت قرآن استناد مدام داشته باشیم…نه اینکه هر وقت سازگار با ایده های فرقه ما بود بگوییم اتصال آیات معتبر است در غیر این صورت در جمع آوری قرآن پنهان و آشکار ابراز شک و تردید کنیم… شما با رعایت اتصال قول الهی با همین چیدمان ، نمی توانید نظریه عصمت در تشیع را نتیجه بگیرید…
در فهم اتصال قول الهی ، اتصال اجزاء هر آیه و اتصال آیات هر سوره و کلیت آن ، از تمام تلاش ها و تجارب عقلی و نقلی از گذشته و تلاش و همفکری خالصانه امروز و حال بهره برداری کنیم و سره و ناسره آنها را با محک گنجانده شدن در اتصال ، جدا کنیم…
وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿۵۱﴾ قصص
لطف بفرمایید سانسور نفرمایید!
داستان سرایی جناب آقای حیدری بدون جزئیات هست، و از قِبل خلاء جزئیات، مثمر هدف ایشون بوده تاحدودی.
اینکه چرا حضرات به سمت همه پرسی رفتند، و امر الهی را نادیده گرفتند، در مثال صفین و قرآن بر سر نیزه، راهکار اشتباهی بوده که حضرت را مجبور میکردند به این راهها…اما آیا در نگاه کلی، این راهکار درست بوده؟
یعنی شما میفرمایید حضرت جمهوری اسلامی رو زیر شمشیر ببریم بگویم زودباش نظر ما را اعلام کن مبنی بر رفراندوم!؟
بعدش اگر اشتباه کردیم، بایستی جمهوری اسلامی توبه کنی! چرا؟ چون چرا تبعیت از ما کردی؟
داستان ماجرای حکمیت و شروع جنگ نهروان.
حقیقتا انصاف رو قاضی قرار دهید. تاریخ نیاز به کنکاش عمیقتری دارد تا یک برداشت سلیقهایی…
سلام – سال ۵۸ برای رفراندوم جمهوری اسلامی – آری – نه – منهم شرکت کردم و مشخص بود که بیش از ۸۰٪ جامعه نمیداند که اصلآ جمهوری اسلامی چیست، ( یکیش خود من ) و تازه در آنزمان شاید نصف جمعیت کشور هم بیسواد بود- مع الوصف امام گفتند همه به پای صندوق رآی بیایند و رآی خویش را بدهند. حالا که جامعه بخوبی میداند چه میخواهد و چه نمیخواهد، به ما مردم میگویند شما قدرت تحلیل ندارید و رفراندم برایتان مناسب نیست !؟ عجب داستانی است این فهم مردم …
جناب رفراندوم در شکل بنیان حکومتی در کجای جهان بوده که ایران دومیش باشد؟
مثالهای ناقص نویسنده، دلیل بر برپایی چنین مسئلهایی، نیست.
98درصد مردم گفتند آری، شما میزدید خیر…دستت بسته بود؟
بهر حال همینکه این رفراندوم را بر زبانها جاری شد کاری بس مهم در جامعه میباشد بغیر از نهادهای وابسته کسی با رفراندوم مخالفتی ندارد و ضعیف ترینهاشون همشهریست که در هزینه آن مانده است.رفراندم چون کلمه ای هست که در روایات و احادیث نیامده مخالفت میکنند ولی بهتر بود نظرخواهی را میگفتند و نظر مردم هم شرط پذیرش باشد. نظرخواهی در همه امور کلید مهمی جهت فتح لجاجتها و بیخردیها هست که مرتب به مردم خسارت میزند. در قرآن هم نظر خواهی و شور و مشورت آمده و نمیگوید تحلیلگران بیایند نظر دهند چون خسارت این نظرخواهی نصیب همان مردم میشه که نخواستند راه بهتری برگزینند .نظرات فردی هم قانونی نیست چون از دریچه خود مینگرد .امام و پیامبر هم رجوع کردند به نظرات مردم و نگفتند ما امام و پیامبر هستیم که بهتر میدانیم. سرنوشت مردم با خود مردم هست نه با دریچه های دیگران.بعنوان یک موضوع گفتم که در روزنامه میشه استفاده کرد اگر لایق بود لطفاً اینجا چاپ نشود
مشورت در هر امری به نظر شما با مردم عادی، منطقی هست؟
کمی دقت بفرمایید.
لطفا به این دو سوال پاسخ دهید:
1-به نظر شما پیامبر (ص) بیشتر از رهبری فعلی و سابق حاکمیت فعلی می فهمید یا خیر؟
2- آیا مردم فعلی ایران با سوادتر هستند و قدرت درک وتحلیل بیشتری دارند یا مردمی که در عهد پیامبر(ص) حضور داشتند؟
به نظر خودم که پیامبر بیشتر از هر انسان دیگری که قبل و بعد از خودش حکومتی را در دست گرفته می فهمید و باز هم به نظر خودم درک و تحلیل عمومی مردم فعلی ایران از درک و تحلیل جماعتی که در 1400 سال قبل حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند و مطیع روسای قبایل خود بودند بیشتر هست.کما اینکه آیندگان درک و تحلیل بهتری نسبت به ما خواهند داشت. حضرت رسول(ص) با آن جماعت مشورت می کردند و به آنچه از این مشورت بیرون می آمد عمل می کردند.(خروج از شهر مدینه در غزوه احد و شکست در غزوه احد نتیجه یکی از مشورت های ایشان با مردم عادی بود) ولی هرگز مسولیت نتیجه مشورت را به دوش مردم خود نمی انداخت. در جامعه آن روز امری مهم تر از جنگ نبود زیرا بقای جامعه مشروط به پیروزی در جنگ بود. پیامبر(ص) امر مشورت را چنان میان مردمان آن روزگار نهادینه کرد که پس از رحلت ایشان، مردم در باره چیزی که به صراحت و در جمع همه مردم آن روزگار تکلیفش را (در محل خم غدیر)معلوم کرده بود شورا تشکیل دادند و کس دیگری را به جانشینی انتخاب کردند. حال به نظر شما چرا نباید حاکمان فعلی به رای و نظر قاطبه مردم عمل کنند؟
جامعه امروز نيازهايش بايستى منطبق بر واقعيت هائى باشد که به عين مى بيند و لمس مى کند. تغيير و تکامل يک اصل خدشه ناپذير است که انسان ها بايد از آن تبعيت کنند در غير اين محکوم به فنا هستند. درجا زدن و ماندن در اصولى که باعث رشد و ترقى و کمال و معرفت انسان نگردد بهتر که به تاريخ بپيوندد.
مثال امام حسن علیه السلام، به نظر مثالی ناگیراست…مثل اینکه چرا امام علی در مورد جنگ جمل و صفین و نهروان، همه پرسی نکردند!؟
و…
بایستی جناب آقای حیدری بایستی کمی دقت بفرمایند.
دوستان میفرمودند سانسورنیوز، همچین بیراه هم نگفتند!
سه الی چهار تا کامنت گذاشتم. همه رو حذف کردید؟