خرید تور نوروزی

اعتراض یک مترجم به نشر نی

محمدمهدی هاتف، مترجم، در صفحه‌‌ی اینستاگرام خود نوشت:

«هشت ماه از چاپ ترجمه‌ام از کتاب «پیشرفت علم و مسایل آن» نوشته لری لاودن می‌گذرد، بدون آنکه از حق مترجم خبری شود. با نشر نی تماس گرفتم که ببینم آیا اصلا پرداختی در کار هست یا نه! به توضیح امور مالی نشر، حق‌ مترجم این کتاب در چاپ اول حدود ۱۰ میلیون است، که ۱ تومان آن پای قرارداد پرداخت شده. ‌می‌ماند ۹ تومان. اما این مبلغ قرار نیست پرداخت شود.

به ادعای ناشر، ویراستاری کتاب حدود ۱۴ میلیون هزینه برداشته، یعنی بیشتر از حق‌ مترجم! شاید بپرسید خب اصلا حق ویراستار چه ربطی به مترجم دارد؟ در قراداد بندی هست که می‌گوید «در صورتی که هزینه ویرایش از حداکثر ۲ درصد مجموع قیمت تک‌فروشی در اولین نوبت نشر اثر تجاوز کند، مابه‌التفاوت هزینه ویرایش از حق‌ ترجمه کسر خواهد شد».

اینگونه است که مسئول مالی نشر می‌فرماید «شما الان به ناشر بدهکار هستید، که در چاپ دوم از حقوقتان کسر خواهد شد». دقت می‌فرمایید، کتابی را در حوزه تخصصی‌ام ترجمه کرده‌ام. مترجم نابلدی هم نیستم. به ناشر گمنامی هم نداده‌ام. ترجمه هم ارزیابی و پذیرفته شده.

با این حال در پایان چاپ اول نه تنها در سود کتاب شریک نیستم، که به ناشر بدهکارم. به این دلیل ساده که صلاح دیده پول ویراستاری ادعاشده را از جیب مترجم بدهد. فقط هم من نیستم، از دو دوست دیگرم هم پرسیدم؛ سهم آنها هم از فروش کتاب در چاپ اول همان ۱ میلیون تومان بوده، تازه اگر بدهکار نباشند!

در صحبت با مدیر نشر گفتم منت گذاشتید که پول کاغذ و صفحه‌بندی و چاپخانه را از حساب من کسر نکردید. این را لابلای تاکیدات مکرر ایشان بر قرارداد و فلسفه امضای آن به عنوان متنی مدنی گفتم.

این را هم گفتم که نه شما اولین ناشری هستید که با آن کار کرده‌ام، نه من تنها مترجمی هستم که حقش را خورده‌اید. بله، شما خوب بلدید چطور پشت کلمات کمین‌ کنید و دعاوی حقوقی را ببرید.

ایراد از من ناشی است که دسترنج چندین ماه کارم را که خودش ثمره سالها تحصیل و تحقیق است، بر پایه اعتماد و احترام به ناشری تحویل دادم که از نوجوانی می‌شناختمش. گفتم به مخیله‌ام هم خطور نمی‌کرد نشر نی همین شندرغاز حق مترجم را هم دریغ کند. حالا فهمیدم آن را دریغ می‌کند که هیچ، بدهکارت هم می‌کند (معادل است با اینکه «طلبکار هم است»).

پریروز به شوخی برای دوستی نوشتم شیطان در‌ جزییات است، و امروز جدی‌جدی گریبانم را گرفت. راستش، پیشتر تصور می‌کردم اگر از سد سانسورچی ارشاد رد شوم چیزکی از فروش کتاب نصیبم می‌شود. حالا معلومم شد پدیده‌ای به نام نشر نی‌ وجود دارد که برای همان چیزک هم […]»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا