خرید تور تابستان ایران بوم گردی

«داوری در دفاع از فلسفه شکست نخورده‌است»

محمدرضا هدایتی، دانشجوی دکتری فلسفه بعد از انتشار یادداشتی از رضا داوری اردکانی در مجله سیاست‌نامه، در کانال تلگرامی این مجله یادداشتی نوشت که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانید.

مجله سیاست‌نامه در شماره‌ی اخیر خود تصویری از رضا داوری اردکانی را روی جلد برده و با تیتر «فیلسوفِ بازنده» به استقبال نود سالگی این متفکر معاصر رفته است. داوری اردکانی در واکنش به این مجله با اشاره دو نوع شکست بیرونی و شکست درونی، نوشت: «من در درون شکست نخورده‌ام، زیرا تعلقم به تفکر را حفظ کرده‌ام.» او در ادامه این متن صراحتاً اعلام می‌کند که متن منتشر شده در مجلۀ سیاست‌نامه یادداشت‌های تنهایی او بوده که آن را برای چاپ و انتشار ننوشته است! اما چرا داوری در بیرون هم در دفاع از فلسفه شکست نخورده است؟

آنچه فلسفه و پی‌جویی دانایی را در خطر ضعف و سستی قرار می‌دهد، غفلت از نادانی بنیادین انسان است؛ غفلتی که تازگی پرسش آغازین را از بین می‌برد و علم را در امر روزمره مضمحل می‌کند. لحظۀ پرسش، لحظه‌ای است که انسان جهان را در تازگی خود دیدار می‌کند و خود در جهان حاضر است؛ اما علم با حکم‌کردن درباره جهان و در پی آن، فاصله‌گرفتن و غیبت از جهان ممکن می‌شود. به این ترتیب، علم که در لحظه آغاز با طرح پرسش ممکن می‌شد، در ذات خود تمایلی دارد به استقلال از لحظه آغاز و انتزاع از جهان.

آن چیزی که همواره دانایی را پیش می‌برد، همان تمنایی است که خود را در «نمی‌دانم» نشان می‌دهد. این تمنا همان پرسیدن است که اجازه نمی‌دهد هیچ مفهوم و دستگاه نظری، به‌صورت یک دانش ابدیِ تمامیت‌یافته دربیاید و تمنای دانایی را به خاموشی بسپارد. علم تنها تا هنگامی که پرسش آغازین خود را به یاد داشته باشد، می‌تواند انضمامیت خود را حفظ کند و کاری با جهان داشته باشد. آنجا که دانایی این تمنا را فراموش کرده و صرفاً به مفهوم‌سازی و نظریه‌پردازی تقلیل پیدا کند، همزمان انتزاعی شده و با شبکه‌ای از مفاهیم و نظریاتِ ازپیش‌مشخص، امکان تجربه و مواجهه با وجه نامنتظره جهان را از دست می‌دهد.

آنچه اینجا دربارۀ فلسفه گفته شد، تماماً تلاش دکتر داوری اردکانی برای طرح تازه‌ای از فلسفه برای ما باشد. توجه داوری به مسائل مختلف زندگیِ اینجا و اکنون ما، شاید بیش از هر چیز، تلاشی است برای اینکه فلسفه را به گوش ما آشنا کند و در نسبت با زندگی ما قرار دهد. داوری اگرچه به موضوعات مختلفی در آثارش پرداخته، اما به واقع، همه این‌ها تلاشی برای طرح فلسفه است. داوری تلاشش این بوده که با طرح فلسفی مسائل واقعی زندگی، راهی به فلسفه بیابد و به طرحی از فلسفه برای امروز ما نزدیک شود.

در روایت دکتر داوری از فلسفه‌ای که در جهان ما، جهان ایرانی-اسلامی، شکل گرفت نیز همین روایت غلبه دارد. مراجعه داوری به فلسفه اسلامی برای این بود که نشان دهد چگونه این فلسفه، از یک مسئلۀ نزدیک و انضمامی برای ما آغاز شده است. این روایت، طرحی تازه از فلسفه اسلامی بود که با رجوع به فارابی حاصل شد و بر اساس آن، تأسیس فلسفه در عالم اسلام، به معنای طرح تازۀ پرسش فلسفه، در عالمی است که با ظهور اسلام تحقق یافته بود. بر این اساس، اگر فیلسوفان مسلمان صرفاً به تکرار و شرح آراء فیلسوفان یونان می‌پرداختند، تأسیسی رخ نمی‌داد و فلسفه‌ای در این عالم شکل نمی‌گرفت. چه اینکه هم‌سخنی فیلسوفان مسلمان با فلاسفه یونانی نیز حاصل طرح و پاسخ تازه به پرسش وجود است.

آنچه بیش از همه این‌ها در آثار و آراء دکتر داوری آموختنی است، نقطه عزیمت او در مواجهه با متفکران و فیلسوفان و به‌خصوص متفکران گذشته خودمان است. در نگاه داوری، اگرچه «راه تفکر از هم‌زبانی با متفکران گذشته می‌گذرد،» اما این هم‌زبانی، به‌سادگی و با تکرار و پژوهشِ صرف در آراء متفکران حاصل نمی‌شود. داوری همواره به اکنون و آیندۀ ایران می‌اندیشد. تفکر او با پرسش از وضعِ امروزِ ایران آغاز می‌شود و از این آغاز، به دیگر متفکران و فیلسوفان راه می‌جوید. داوری تلاش کرد به‌مدد فارابی، بین فلسفه و زندگی نزدیکی ایجاد کند و این تلاشی است که در فارابی نیز رخ داده بود و همین تلاش منجر به تأسیس فلسفه در عالم اسلام (ایران) شد. بنابراین، نقطۀ عزیمت داوری در توجه به فارابی، نه صرف یک پژوهش فلسفی، بلکه توجه به زندگی اینجا و اکنون و ضرورت طرح پرسش فلسفی از جانب ما بوده است؛ چراکه بدون فلسفه و بدون تفکر، پیمودن راه آینده برای ما ممکن نخواهد بود. این توجه، خود را در لحن داوری حاضر می‌کند. اینکه لحن او با دیگران متفاوت است، ریشه در همین توجه به انضمامیت دارد.

داوری این پرسش را به ما یادآور می‌شود که آیا اهل‌فلسفه می‌توانند بدون درک و پذیرش مسئولیت انضمامیتی که امروز و اینجای ما را رقم می‌زند، با فیلسوفان و متفکران هم‌زبانی پیدا کنند؟ آیا طرح پرسش فلسفه، بی‌نسبت با انضمامیت ممکن خواهد بود؟ و مهم‌تر از همه آنکه آیا ما بدون تفکر، راهی به آینده خواهیم داشت؟

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا