خاطرات هاشمی ۲۹ آذر سال ۷۹ | انتقاد یک پزشک از وضعیت بیمارستان‌ها

انصاف نیوز: خاطرات روزنوشت آیت‌الله اکبر هاشمی در ۲۹ آذر سال ۱۳۷۹ را در ادامه می‌خوانید:

سه‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۷۹   |۲۲ رمضان ۱۴۲۱                        19 دسامبر ۲۰۰۰

آقای [جلیل] بشارتی، مسئول دفتر مناطق محروم [ریاست‌جمهوری] آمد؛ برای گزارش عملکرد سال جاری و برنامه‌ای که برای ایجاد اشتغال، در صورت دادن اعتبار دارد. آقای [رضا] امراللهی، [رییس دانشگاه خواجه نصیر] آمد و از فشارهایی که از سوی وزارت علوم به بهانه تقلب چند دانشجو، علیه او وارد می‌شود، شکایت داشت. آقایان [محمدرضا] عباسی‌فرد، [معاون اجرایی مجمع تشخیص مصلحت] و [حسن] دانایی‌فر، [معاون پشتیبانی دبیرخانه مجمع] آمدند. مطالبی در مورد اعتبارات مجمع در سال جاری و سال آینده داشتند. دکتر [هادی] منافی آمد. از وضع بهداشت و درمان و بیمارستان‌ها، انتقاد داشت.

عصر گروهی از مدیران و محققان دفتر تبلیغات [اسلامی] قم که برای برنامه‌های قرآنی بر محور یادداشت‌ها و تفسیر قرآن کار می‌کنند، آمدند و گفتند، کار تفسیر قرآن تا دو ماه دیگر تکمیل می‌شود. جلد ۱۲ [تفسیر راهنما] را که به تازگی چاپ شده، آوردند. در سال آینده، کار تنظیم نمایه‌ها تکمیل می‌شود و سه جلد دیگر فرهنگ قرآن، به زودی آماده می‌شود. چاپ دوم جلد اول فرهنگ قرآن هم در دست انجام است. در مورد دایره‌المعارف و تفسیر موضوعی قرآن که طرح‌های پیش‌نویس آنها را آورده بودند، مشورت کردند. افطار هم بودند. مذاکرات‌مان تا ساعت هفت شب طول کشید.

در مجلس، امروز آقای بهروز افخمی، در مورد آمریکا ستایش‌هایی‌ کرده که مورد اعتراض نمایندگان چپ و راست قرارگرفته است[۱]؛ چپ‌ها از ترس متهم‌شدن و راست‌ها طبق معمول.


[۱] – موضوع نطق آقای بهروز افخمی، نماینده تهران و سینماگر معروف، نقش گروه‌های فشار در پهنه فرهنگ و سیاست ایران بود، اما او در پایان نطق خود حکایتی آورد که بسیار سر و صدا کرد. وی صراحتاً از گرایش نسل جوان ایران به غرب و شکست برنامه‌های فرهنگی جمهوری اسلامی سخن گفت. در بخشی از این نطق آمده است: «چیزی که پهلوانان ما نمی‌دانستند و هیچ کس جرأت نداشت به آنها بگوید، این بود که در این ده سال اکثریت کودکان، نوجوانان و جوانان مملکت، یعنی نسلی‌ که بنا بود از تهاجم‌ فرهنگی در امان بماند و اولین محصول انقلاب باشد، اوقات‌فراغت را چگونه می‌گذراند.

اکنون من برای زیرساخت‌هایی که هیچ وقت به وجود نیامد، حسرت نمی‌خورم و حتی برای صدها هزار نفری که می‌توانستند در گوشه‌ای از فعالیت‌های مربوط به تولیدات فرهنگی و هنری کشور مشغول کار باشند و امروز بیکار به آینده‌ مبهم چشم دوخته‌اند و صدها هزار نفری که در سال‌های آینده به آنان اضافه خواهد شد، متأسف نیستم، ولی برای فرزندان خود که می‌باید نگران باشم. پسر دوازده ‌ساله‌ای دارم که از یکی دو سال پیش، پاپیچم شده که برویم آمریکا و در آنجا زندگی کنیم. اوایل به روی خودم نمی‌آوردم و به شوخی می‌گذراندم، اما به تدریج ملتفت شدم که همه‌ فرزندانم با او موافق هستند، الا اینکه جرأت ابراز ندارند. پسرم این روزها می‌گوید، چرا نماینده‌ مجلس شده‌ای که مجبور شویم، چهار سال دیگر در ایران بمانیم. چند روز پیش بی‌طاقت شدم و با لحنی جدی و کنجکاو از او پرسیدم، چرا می‌خواهی به آمریکا برویم؟ جواب داد، برای اینکه اصل همه چیز آنجاست.»

منبع: کتاب خاطرات هاشمی در سال ۱۳۷۹؛ «اصلاحات در بحران»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا