خرید تور تابستان

نقدی به یادداشت مهاجرانی در نفی مطلق امكان معجزه از ائمه

«سپهر» از مخاطبان انصاف نیوز در کامنت نقدی به یادداشت اخیر سیدعطاءالله مهاجرانی [لینک] نوشت:

ضمن احترام به جناب دكتر مهاجرانى بايد گفت: بخش اول پاسختان كاملاً منطقى و متين است، ذيل اولين مقاله بودند خوانندگانى كه تقريباً همين پاسخ را با جملاتى متفاوت و استدلالاتى مشابه دادند، حتى حقير نيز در انتقاد از اولين مقاله از شاگردان آيه الله به پاسخ دهنده محترم اشكال كردم كه چرا از موضع كلامى و اعتقادى وارد جدل با جنابعالى شده؟! و باقى قضايا.

اما بزرگوار؛ در اين نوشته اخيرتان هم مطلبى را طرح و مورد ادعا قرار داده ايد كه به اعتقاد بنده نه تنها پاسخ جامع و مانعى براى آن نمى توانيد يافت بلكه باحتمال قوى منشاء مناقشات بسيارى خواهد شد، اينكه جنابعالى امكان معجزه را از ائمه مطلقاً نفى و تنها كرامت را براى آنها جايز ميدانيد ، گيريم همين باشد كه جنابعالى مى فرمائيد ! بقول عرب زبانها ثُم ماذا ؟! بعداً چه ؟! حضرتعالى قطعاً بهتر از بنده ميدانيد عقيده واحدى كه جامع ، مستدل و منطقى باشد در بين صاحبنظران وجود ندارد و يقين بدانيد كه جنابعالى نيز با تمام دانش، مهارت و منطق خود هيچگاه نخواهيد توانست پاسخى صد در صد صحيح و مورد قبول ارائه كنيد ! مضافاً باينكه اگر هم بتوانيد از نظر علمى و فلسفى اين دو مطلب – معجزه ، كرامت – را تفكيك كنيد ( كه هرگز نخواهيد توانست ) هيچ فائده اى بر آن مترتب نيست، توضيح آنكه حداقل تعريفى كه از معجزه يا كرامت مورد قبول ابناء بشر قرار گرفته عبارتست از : امر خارق العاده . كه معجزه نام بگيرد يا كرامت اساساً از حيطه توانائى بشر خارج است ! بنابراين همانگونه كه منطقيون معتقدند : منطقى را بحث از الفاظ نيست ، مهم اينست كه نبى يا امام براى اثبات حقانيت خود امر خارق العاده اى از خود بروز دهد! اينكه چه نام بگيرد واجد اهميت نيست ! در مورد آن قسمت از مقاله كه گفته ايد « معجزه فقط معدود و محدود به نصّ قرآن كريم است » بايد گفت : هذا شئٌ عجيب ! پس منابع معتبر تاريخى و روائى را چه ميكنيد ؟! وانگهى گمان نميكنم هيچيك از علماء شيعه در طول تاريخ ادعا كرده باشند وحى بعد از پيامبر هم ادامه داشته است ، لذا در خصوص حديث لوح و مطالبى كه يكى از فرشتگان به حضرت فاطمه مرضيه (ع) القاء نموده است بايد گفت هيچ منافاتى با اعتقاد به انقطاع وحى ندارد اما در مورد اين نكته كه وحى تنها بر پيامبران نازل ميشود و نه اشخاص ديگر ، بايد از جنابعالى پرسيد : پس با ديگر آيات قرآن كه به اين امر تصريح نموده است چه بايد كرد ؟! مثلاً وحى به مادران حضرات موسى و عيسى (ع) ؟ يا وحى به حواريون عيسى مسيح (ع) كه در آيه يازدهم سوره مائده تصريح شده ؟! اگر بگوئيد جنس و محتواى آن وحى كه به ديگر اشخاص ميشود با جنس و محتواى وحى مخصوص انبياء تفاوت دارد كه خود به خود قضيه حل شده است ! حقير با همه احترامى كه براى جنابعالى قائل است مطمئن نيست طرح موضوعات مناقشه برانگيز_خصوصاً از جانب حضرتعالى _ چندان مفيد فائده باشد. تا چه قبول ….

اندکی تامل در پاسخ سه مدرس حوزه علمیه قم | عطاءالله مهاجرانی

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. حوزه نت :
    سوال
    تفاوت ماهوی اعجاز و کرامت چیست با توجه به اینکه تحدی امری اعتباری و خارج از ماهیت اعجاز است؟
    پاسخ
    معجزه در اصل از عجز گرفته شده، به معنی عاجز کردن است، بنابراین کارهای خارق العاده‏ای که از اولیای بزرگ رخ می‏دهد و دیگران از انجام آن عاجز هستند، به آن معجزه می‏گویند، مانند زنده کردن مرده، شفادادن بیمار مبتلا به بیماری بی‏درمان و امثال آن.
    اصل معجزه از پیامبران است که برای صدق نبوّت خود، معجزه از خود نشان می‏دادند و موجب ایمان و اعتقاد مردم به توحید و نبوّت می‏شدند. چنان که قرآن از دو معجزه بزرگ موسی(ع) در برابر فرعونیان یعنی معجزه عصا و ید بیضاء، تعبیر به برهان کرده و می‏فرماید: «فذانک برهانان من ربّک ؛ این دو (عصا و ید بیضاء) دو برهان از طرف پروردگارت می‏باشند.»[1] و درباره ناقه صالح معجزه حضرت صالح پیامبر، می‏فرماید: «هذه ناقة اللّه لکم آیةٌ ؛این شتر الهی برای شما معجزه‏ای است.»[2]
    پیامبران به ویژه پیامبران اولواالعزم برای اثبات نبوت خود دارای معجزه بودند، و در قرآن مجید معجزات مختلفی از معجزات پیامبران مانند نه معجزه موسی(ع)[3] و مرده زنده کردن عیسی(ع)[4] ذکر شده، و از غیر پیامبران نیز در قرآن معجزاتی ذکر شده مانند معجزه عفریتی از جن و آصف برخیا[5] و…
    امّا واژه کرامت: در اصل به معنی بزرگواری و عظمت معنوی است، و در اصطلاح علم کلام، کارهای خارق العاده‏ای که از پیامبران برای اثبات نبوت صادر می‏گردد با نام معجزه خوانده می‏شود، و همین گونه کارها از غیر پیامبران، با نام کرامت ذکر می‏شود. بنابراین کرامت اصطلاحی در گفتار متکلمین به علم کلام، همان معجزه‏ای است که درباره امور خارق العاده غیر پیامبران، از اولیاء خداوند و امامان(ع) استعمال می‏شود. چرا که نشانه عظمت و بزرگواری آنها در پیشگاه خداوند است، بر همین اساس امام صادق(ع) فرمود: «المعجزة علامة اللّه لایعطیهاالّا انبیائه و رسله و حججه لیعرف به صدق الصّادق من کذب الکاذب ؛ معجزه نشانه‏ای برای خداست که خداوند آن‏را به کسی جز پیامبران و رسولان و حجّت هایش عطا نمی‏کند، و هدف از آن این است که به وسیله آن راستگویی راستگو از دروغگویی دروغگو شناخته شود.»[6]
    مطابق روایات بسیار، امامان معصوم (ع) نیز همچون پیامبران دارای معجزه بودند .که از آن به کرامت تعبیر می‏شود.و در واقع میان معجزه و کرامت فرق است.معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک ماموریت الهی صورت می‏گیرد و به اصطلاح مقرون به تحدی است، منظوری الهی از او در کار است، این است که محدود است به شرایط خاصی، اما کرامت‏یک امر خارق العاده است که صرفا اثر قوت روحی و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست.اینچنین امری فراوان رخ می‏دهد و حتی می‏توان گفت‏یک امر عادی است و مشروط به شرطی نیست.معجزه زبان خداست که شخصی را تایید می‏کند، ولی کرامت چنین زبانی نیست.[7]
    [1] سوره قصص، آیه 32 برهان به معنی روشن کردن است، از آنجا که معجزه روشن کننده صداقت پیامبران، و روشنی بخش راه راست است به آن برهان می‏گویند.
    [2] سوره اعراف، آیه 73، واژه آیه به معنی علامت و نشانه است، زیرا معجزه نشانه صداقت پیامبران می‏باشد.
    [3] و لقد آتینا موسی تسع آیاتٍ بیّناتٍ (سوره اسراء).
    [4] سوره آل عمران، آیه 49.
    [5] سوره نمل، آیه 39 و 40.
    [6] بحارالانوار، ج 12، ص 77.
    [7] مجموعه آثار جلد 2، مطهری، مرتضی

  2. توجه، این نقد را در ذیل یادداشت دکتر مهاجرانی نوشتم. ولی چون متاسفانه چاپ نشد در این جا دوباره ذکر می کنم. امید است که انصاف نیوز حرمت خوانندگان پر و پا قرص را مثل آقای سپر خوش شانس داشته باشد.)
    دو نکته: اول اینکه جناب مهاجرانی می فرمایند ” به گمانم یکی از تفاوت های شیوه پژوهش در این سوی دنیا با کشور ما، این نکته مهم است. ما معمولا در پیرامون موضوع سخن می گوییم. در این سو در باره موضوع سخن می گویند” این حرف اشتباه است زیرا که ما نیز در همین سوی دنیا و دانشگاه های کشور عزیزمان ایران دقیقا به همین شیوه “در باره موضوع ” پژوهش می کنیم، شاید منظور دکتر تفاوت پژوهش در دو سطح حوزه و دانشگاه می باشد. که من متاسفانه در مورد حوزه اطلاعی ندارم. از دکتر مهاجرانی بعید است ه به خاطر چند سال زندگی در فرنگ این گونه شیوه اکادمیک کشور را نقد نماید. اصلا نقد که نه مسخره نماید. مگر پژوهش جز در کانتس خود معنی دارد؟
    ۲- در مورد صحبت های آقای سپهر عزیز باید بگویم که نظر این حقیر به نظر دکتر مهاجرانی نزدیک تر است. متاسفانه ما در شیعه دچار تفکر غالی شده ایم. حتی بزر گان متاخر حوزه نیز دچار این بیماری مهلک و خطر ناک شده اند. به عنوان یک نکته، در قران عزیز در چند مورد گفته که ای پیامبر از تو معجزه می خواهند و بگو بی اجازه پروردگار نمی توانم. آقای سپهر عزیز یک سوال ؟ کجای قران کریم از معجزه پیامبرصحبت شده است؟(البته من منکر معجزه شخص رسول اکرم (ص) نمی شوم)

    1. بابك عزيز
      تا آنجائى كه من اطلاع دارم قرآن كريم لااقل به دو مورد از معجزات پيامبر تصريح نموده است : ١- معراج پيامبر سوره اسراء و نجم .٢- شقّ القمر، سوره سوره قمر.
      اما در مورد غلو ، دوست عزيز ، چنين نيست كه شما ( و يكى از دوستان، جناب ناظر ) پنداشته ايد، بنا بر نظر شما گويا تفكرات غالى از قرن چهارم ببعد وارد انديشه شيعى شده و لابد همينك نيز غالى گرى گرايش غالب علماست ! آرى گرايش غالب كلامى پس از غيبت ( شيخ مفيد و شاگردانش شيخ طوسى سيد مرتضى و نجاشى و ..) در باره علم امام/ و نه معجزات يا كرامات / گرايش اقلّى بوده ، يعنى آنچه را كه از علم بر امام (ع) واجب ميدانستند تنها علم به احكام شرعى بوده و اطلاع از برخى علوم نهانى يا باطن اشخاص يا وقوع برخى از حوادث را هم ممكن ميدانستند اما در مورد معجزات و امور خارق العاده هيچيك در صدد نفى برنيامده سهل است دليل هم بر آن اقامه كرده اند، مثل سيد مرتضى !
      اما همزمان با علماء مذكور علماء ديگرى هم بودند كه صراحتاً بر خلاف شيخ مفيد و شاگردانش مى انديشيدند و هيچ محدوديتى براى علوم ائمه قائل نبودند، مثل ابواسحق نوبختى كه معتقد بود علم به السنه ، حرف و صنايع هم از امتيازات ائمه است يا ابوالفتح كراجكى كه از قضا شاگرد مفيد بود كه بر خلاف شيخ دايره علم امام را وسيع تر و دائمى ترسيم ميكرد و تعبير صريحى هم در اين مورد دارد : ..انّهُم فى كمالِ العِلم و العِصمة مِن الانام ! بنابراين ملاحظه ميفرمائيد قدما همگى بر عقيده واحدى نبودند.

  3. بابک خان به گمان حقیر منظور آقای مهاجرانی احتمالاً پژوهش در مسائلیه که براشون خط قرمزی تعریف شده، نه در همه مسائل! یعنی شما نمی‌تونید پژوهشی در کشور ما انجام بدید که نتیجه‌اش برای مثال نفی معجزه باشه، ولی می‌تونید پژوهشی در صحت و سقم فلان روایات از معجزه و کرامات انجام بدهید …

  4. اگر پیامبران نیازبه آوردن معجزه داشتند تنها به خاطر این بود که پیامبر نبوت و رسالت از سوی خدا را به مردم ارائه می نمود و از آنان دعوت می کردند تا به دعوت آنان لبیک بگویند و گر نه از دایره ایمان بیرون خواهند بود. از این رو، گاهی برای اثبات نبوت و رسالت خود به کسانی که منکر رسالت آنان بودند و یا در خواست معجزه، جهت اثبات ادعای خود، از آنان می کردند، دست به اعجاز می زد. امامان شیعه اما، نه از مسلمانان می خواستند که به امامت آنان ایمان بیاورند و گر نه ایمانی نخواهند داشت و نه اکثریت قاطع مسلمانان آنان را به امامت می پذیرفتند و در عین حال هیچ تردیدی نیز در دینداری خود نداشتند تا برای اثبات ادعای امامت آنان از آنان معجزه بخواهند تا آنان نیز معجزه بیاورند . بنابراین از سویی نه هیچ دلیلی در دست است که امامان معجزه آورده اند و از دیگر سو، هیچ ضروزتی بر آوردن معجزه از سوی امامان به وقوع نپیوسته تا آنان نیز دست به آوردن معجزه بزنند.بنابراین، ادعای معجزه از امامان شیعه ادعای بدون دلیل است.

  5. ضمن سپاس از جناب سپهر توجه ایشان را به چند نکته جلب می کنم
    1-منطقی ترین، مستندترین و مستدل ترین رویکرد شیعی نسبت به ائمه اطهار، نظریه علمای ابرار است.
    2-قاعدتاً وقتی پیامبر اسلام (ص) معجزه ای جز قرآن نداشتند-تاکید می کنم که نداشتند و در جای جای قرآن هم تصریح شده- ائمه ی اطهار به طریق اولی بدون معجزه بوده اند.
    3-یک جای نهج البلاغه از سخنان حضرت علی (ع) نمی یابیم که اشاره ای به معجزات خویش نماید. با آنکه خطبه بدون الف و خطبه بدون نقطه از زبردستی ایشان در فن بیان حکایت دارد، حضرتشان بایستی حداقل اشارتی به معجزات خویش می نمودند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا