اینجا مرکز اسناد است یا انباری؟!
پرستو فرهادی در گزارشی در باره ی تئاتر شهر در ایسنا نوشت:
در لحظهی ورود همه چیز را مرتب میبینی، قفسههایی در کنار هم و میز و صندلیهایی برای مطالعه اما کافی است به پشت این فضا بروید تا یادگاریهایی از تئاتر ایران را ببنید که در کمدها و کارتنها روی هم تلنبار شدهاند.
کتابخانه و مرکز اسناد هنرهای نمایشی در سال 1366 افتتاح شد و اگرچه این روزها رونقی بیش از گذشته دارد اما تمام متون قدیمی و دستنویسی که از هنرمندان تئاتر در آنجا به یادگار مانده در شرایط نامناسبی به لحاظ استاندارهای نگهداری و آرشیوی قرار دارند.
این کتابخانه که در طبقهی فوقانی ساختمان مدور تئاترشهر جای گرفته، در ظاهر سروشکلی مرتب دارد با قفسههایی که در کنار هم کتابهای زیادی را دربارهی تئاتر و هنرهای نمایشی در خود جای دادهاند.
این بخش از کتابخانه اگر چه از نظر منابع روز و لاتین کاستیهایی دارد اما مشکل اصلی جایی در پشت این قفسههاست؛ جایی که دیده نمیشود اما دور از دسترس هم نیست و دقیقا همان جاست که بخش زیادی از نمایشنامهها و پوسترها در کارتنها روی هم تلنبار شدهاند.
این طبقه از تئاترشهر که نام کتابخانه و مرکز اسناد را بر خود دارد، اگرچه در بخشهایی بیشتر به شکل یک انباری برای یادگاریها و آثار اهالی تئاتر میماند، اما از ابتدا با هدفی جدی و مشخص راهاندازی شده است.
منصور خلج اولین مدیر این کتابخانه به ایسنا میگوید: « در زمان وزارت آقای خاتمی در وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی، پیشنهاد راهاندازی یک کتابخانهی تخصصی تئاتر و مرکز اسناد را به مدیر مرکز هنرهای نمایشی آن زمان یعنی علی منتظری دادم. پیشنهاد هم به این دلیل مطرح شد که آن روزها در حال نگارش کتابی بودم که برای آن به منابعی احتیاج داشتم و با وجود آنکه به جاهای مختلفی مراجعه کردم به در بسته میخوردم چون منابع یا ناقص بود یا کلا چیزی پیدا نمیکردم.»
وی ادامه میدهد: «بنابراین طرحی نوشتم مبنی براینکه خوب است یک کتابخانهی تخصصی و مرکز اسناد برای تئاتر داشته باشیم، مخصوصا اینکه شنیده بودم یکسری نسخههای قدیمی مثل یک نسخهی تعزیه در خارج از ایران یعنی در موزهی واتیکان آرشیو شده و نگهداری میشود و ضرورت داشت خودمان هم آنچه را در ایران داریم حفظ کنیم.»
این پیشنهاد که با آن موافقت و به تاسیس چنین مرکزی منجر شد از همان ابتدا با یک دغدغه روبرو بود؛ اینکه چنین کتابخانهای را کجا راهاندازی کنند؟! که پس از بررسیهایی در نهایت به ساختمان تئاترشهر رسیدند.
خلج در اینباره توضیح میدهد: « در زمان رضاخان تئاترهای لالهزار به این شکل کار میکردند که نمایشنامههای خود را به شهربانی میفرستادند و مأموران آنها اجرای نمایش را تأیید میکردند. من طی پیگیریهایی سعی کردم، تمام این نمایشها را از آنچه باقیمانده بود، جمعآوری کنم و از تئاترهایی مثل “لالهزار” و “نصر” یکسری متن و پوستر توانستم جمع کنم. مثلا متنهایی از تئاتر نصر و دهقان جمع کردم که مربوط به دهههای 1320 و 1330 خورشیدی بود و سیدعلی نصر، کلنل وزیری و گرمسیری آنها را کار میکردند.»
خلج میگوید: « با پیشنهاد مدیر هنرهای نمایشی وقت، قرار شد جایی را برای کتابخانه و نگهداری این آثار در نظر بگیریم که یکی از گزینهها تالار رودکی بود؛ تالاری که پس از انقلاب به تالار وحدت تغییر نام پیدا کرد اما از آنجا که ورود و خروج به این محل کمی مشکل بود از این انتخاب صرفنظر شد. یک گزینهی دیگر هم تالار آبگینه در خیابان 30 تیر بود ولی سرانجام به این نتیجه رسیدیم که بهترین جا، طبقهی بالای تئاترشهر است که یک سالن بزرگ و در واقع محل تمرین “آربی آوانسیان” بود. به این ترتیب آمادهسازیهای اولیه انجام و آنجا به کتابخانه تبدیل شد که کتابهایی را هم به مرور برای کتابخانه جمعآوری کردیم.»
او اضافه میکند: «در آن مدت فقط نمایشنامههای اجرا شده برای نگهداری و آرشیو در این محل جمعآوری میشدند، اما کم کم جشنوارههای مختلف راهاندازی شدند و متنهایی که به دبیرخانهها میرسید، هم به کتابخانه داده میشد چون نمیدانستند باید آنها را چه کنند. به این ترتیب حجم این نمایشنامهها خیلی زیاد شد.»
البته خلج در کنار توضیحی که از چگونگی شروع به کار این کتابخانه میدهد، این موضوع را هم یادآور میشود که درآن زمان دانشگاه آزاد تازه تاسیس شده بود و کتابخانه نداشت، به همین دلیل کتابخانهای که در تئاترشهر راهاندازی شد، بهترین منابع را در اختیار دانشجویان و اهالی تئاتر میگذاشت و به این شکل کم کم عضوگیری برای کتابخانه آغاز شد و با خرید کتابهای بیشتر، رونق هم پیدا کرد.
با این توضیحات به نظر میسد با وجود از بین رفتن برخی منابع و اطلاعات قدیمی که یک زمان در سالنهای تئاتری به آتش کشیده شده بودند، همه چیز به شکلی درست پیش میرفت و لااقل تلاش خوبی برای حفظ متون و آثار باقیمانده و تامین کتابهای تئاتری تخصصی انجام میشد، اما گویا اولین دورهی بازسازی و تعمیر تئاترشهر شروع یکسری خرابیها و گم شدنها در این کتابخانه بوده است؛ دورهای که خیلی از اهالی تئاتر با ناراحتی ازآن یاد میکنند چون آن طور که میگویند با توجه به تعمیراتی که انجام میشد و نیز به دلیل کمبود جا نه تنها برخی متون هنرمندان آسیب دید و پوسترها و عکسهایی دور ریخته شدند بلکه حتی گفته میشود عروسکهای اهدایی یک نمایش قدیمی با بازی محمد علی کشاورز هم دور ریخته شد؛ عروسکهایی که به همت برخی تئاتریها از سطلهای زباله نجات پیدا کردند و الان احتمالا در خانههایشان و در گوشهای سالم ماندهاند.
خلج در اینباره میگوید: «آن سالهایی که ما حضور داشتیم با چنگ و دندان همه چیز را حفظ کردیم و فعالیتمان ادامه داشت تا سال 84 که دیگر بازنشسته شدم. مدتی بعد به دلیل تعمیراتی که در تئاترشهر انجام میشد آنجا را تعطیل کردند و یک روز وقتی تصادفی به ساختمان رفتم، دیدم کتابها را داخل کارتن گذاشتهاند و دارند نقاشی میکنند. نامهای به مدیر وقت (مهرداد رایانیمخصوص) نوشتم و گفتم که ما اینها را با خون دل جمع کردیم این چه وضعیتی است؟!»
او با اشاره به اینکه الان بیش از 30 سال از عمر کتابخانه میگذرد و تاکنون دوستانی برای حفظ کتابخانه و منابع آن تلاش کردهاند، یادآور میشود:«در آن زمان تمام اطلاعاتی که در کتابخانه وجود داشت در دفاتر مختلف براساس حروف الفبا ثبت شدند ولی با این حال حجم کار در آنجا بسیار زیاد و نیروی انسانی و بودجه بسیار کم است. این در حالی است که دولت انگلیس بیشترین بودجه را به کتابخانهی سلطنتی اختصاص داده چون کشورهای پیشرفته میدانند جهان امروز، جهان اطلاعات است اما متأسفانه در کشور ما هر کجا کم میآورند از بودجهی چنین جاهایی کسر میکنند.»
وی یاداور میشود: «این کتابخانه در گذشته جایگاه بالایی داشت، اما این روزها جایگاهش تنزل پیدا کرده چرا که با پیشرفت تکنولوژی، دسترسی به اطلاعات راحتتر شده و از آن طرف هم دانشجویان ما تنبل شدهاند. تنبلیای که یکی از نشانههای آن تبلیغاتی است که برای نوشتن پایاننامه بر دیوارها زده میشود.»
در این سالها کتابخانه و مرکز اسنادی که دیگر جایش در تئاترشهر تثبیت شده بود، مدیران متعددی را به خود دید و این روزها جواد تولمی مسئولیت آن را بر عهده دارد که طبق گفتهی خودش از بهمن ۸۷ در آنجا مشغول به کار شده است؛ زمانی که با وضعیت آشفتهای روبرو شده است، آنقدر آشفته که انگار بمب در کتابخانه منفجر شده است.
او که با استناد به نقل قولی از منصور خلج تاکید دارد که این محل، “کتابخانه و مرکز اسناد ادارهی کل هنرهای نمایشی” است نه تئاترشهر، میگوید: «اینجا همیشه مورد بیمهریهایی واقع شده و بخشی از این وضعیت به عدم شناخت ظرفیتهای موجود در این مجموعه برمیگردد و نیز به نگاهی که برخی دوستان دارند؛ نگاهی که شاید کوتهبینانه و کوته نظرانه باشد.»
وی که ترجیح میدهد از بخش اسناد، عکسی گرفته نشود،ادامه میدهد: «تئاترشهر به این عظمت، فقط از نظر اسمی بزرگ است و نگاهی هم که به کتابخانه میشود ریشهی فرهنگی دارد یعنی به تمام کتابخانههای کشور به عنوان مکانی نگاه میشود که کار خاص و بزرگی انجام نمیدهند و فقط آن را محلی برای نگهداری چند جلد کتاب میدانند. در حالی که اینجا برای کسانی است که کار پژوهشی انجام میدهند و این کتابخانه و مرکز اسناد میتواند به اندازهی خود تئاترشهر پررنگ باشد.»
تولمی با اشاره به اینکه پس از حضور پیمان شریعتی به عنوان مدیر جدید تئاترشهر بازدیدی به همراه مدیرکل هنرهای نمایشی از این کتابخانه شده و امیدواریهایی برای اتفاقات بهتر به وجود آمده است، اضافه میکند: «اینجا یکی از بزرگترین مراکز اسنادی تئاتر است و گنجینهای که اینجا وجود دارد در کتابخانهی ملی، مرکز اسناد ایران و مرکز اسناد مجلس هم پیدا نمیشود. من خودم آنها را دیدهام و به جرأت میتوانم بگویم غنیترین مجموعه را به لحاظ اطلاعات و منابع تئاتری در ایران و سطح خاورمیانه داریم.»
او در حالی از غنای اسناد موجود در این مجموعه صحبت میکند که شرایط فیزیکی کتابخانه و محل نگهداری برخی متون و پوسترها نه تنها مناسب نیست بلکه به گفتهی خود تولمی معلوم نیست “تا کی میشود کاغذهایی را که در کمدی شکسته و در شرایطی نامناسب روی هستند حفظ کرد؟!”
فضای این کتابخانه با قفسههایی منظم از کتاب پُر شده و در بخش انتهایی آن هم مخزن اسناد است که اگرچه کاملا در دسترس قرار دارد، اما برای عموم قابل دیدن نیست و چند قفسه مانع از دیدن بخش انتهایی سالن میشوند.
تولمی با تاکید بر اینکه «در نظر داشتیم مخازن متعددی در اینجا داشته باشیم و فضایی را هم برای بخش لاتین مجموعه در نظر داشتیم ولی وقتی بودجه نباشد حتی بخش فارسی را هم به اجبار میتوان تکمیل کرد»، اضافه میکند: «زمانی که به اینجا آمدم دورهی مدیریت آقای پارسایی بود. بارها و بارها رفتیم و آمدیم و دریغ از یک جواب که داده شود، یعنی از سال ۸۷ تا الان مدام با مدیران وقت مکاتبه کردهام اما چون اینجا زیر مجموعهی تئاترشهر قرار گرفته باید صحبتهایمان به مدیر کل رسانده شود و ما معمولا دستمان کوتاه بوده است.»
او یاداور میشود: «در دورهی اول بازسازی تئاترشهر برای مرکز اسناد و کتابخانه اتفاق ناخوشایندی رخ داد، چون به دلیل عدم مدیریت و برنامهریزی، بخشی از اسناد را در فضایی نامطلوب نگه داشتند و در حین تعمیرات بخشی از اسناد و دست نوشتههای برخی نویسندگان و کارگردانها دچار نقص و مشکل شد و از آنجا که همه چیز غیر اصولی انبار میشد، متاسفانه آمار دقیقی از اطلاعات و منابعی که اینجا موجود بوده در دست نیست که بدانیم چند پرونده تئاتری اینجا وجود داشته و چه تعداد از بین رفته است.»
وی با بیان اینکه «اینجا در تمام سالهای کاری خود اسم کتابخانه و مرکز اسناد داشته ولی به نظر میرسد در دورههای مختلف بیشتر یک انبار بوده است» دربارهی کارهایی که برای فهرست کردن اطلاعات و مدارک موجود انجام شده است، توضیح میدهد: « تا به حال از حدود پنج – شش هزار پوستر عکاسی کردهایم تا بتوانیم آنها را حفظ کنیم. مدتها هم هست که دنبال دو پوستر از سالهای ۷۵ و ۷۴ جشنوارهی تئاتر فجر هستیم و هیچ جا آنها را پیدا نمیکنیم حتی فراخوان هم دادهایم ولی هنوز کسی نیامده که بگوید لااقل یک عکس از این پوسترها دارد.»
به گفتهی تولمی تاکنون حدود 6 هزار پوستر به شکل دیجیتالی ثبت شده است، ولی هنوز مشخص نیست چه تعداد اثر (متون دستنویس) د ر این مرکز وجود دارد، «از نمایشنامهها هنوز آمار دقیقی نداریم چون این کار باید در قالب یک پروژه تعریف شود که هم نیروی کافی میخواهد، هم وسایل و تجهیزات مناسب و هم اعتبار مشخص. علاوه براینها باید جایی هم برای پوسترها، عکسها و حتی بریده جراید داشته باشیم که بتوانیم همه اطلاعات را به طور اصولی نگهداری کنیم.»
به گزارش ایسنا، کتابخانه و مرکز اسناد هنرهای نمایشی مستقر در تئاترشهر در حالی چنین وضعیتی دارد که برخی از اهالی تئاتر آن را در مقایسه با محل مشابهی که در اداره تئاتر وجود داشته خوب توصیف میکنند ولی با این حال ضروری است همانطور که در سینما نسخههای قدیمی فیلمها، پوسترها و عکسها با روشی اصولی در فیلمخانه ملی ایران نگهداری میشوند، آثار و اسناد قدیمی و همچنین جدید تئاتر هم چنین سرنوشتی داشته باشند.
انتهای پیام