تناقضات ساختاری ایده آقای تاجزاده
عباس امینی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان “تناقضات ساختاری ایده آقای تاجزاده” نوشت:
پیرو مناظره مکتوب آقای علیاصغر شفیعیان و حجتالاسلام آقای احمد حیدری پیرامون سوالات آقای شفیعیان از آقای سیدمصطفی تاجزاده چند نکته را متذکر میشوم:
۱- باز کردن باب گفتگو با یک زندانی سیاسی به خودی خود پدیده مثبتی است. خصوصا اینکه زندانی مورد اشاره نه تنها یک زندانی منفعل نیست، بلکه در حد یک فعال سیاسی آزاد و رها فعال بوده و این به نوبه خود جای تقدیر و تشکر دارد. آقای تاجزاده ثابت کرده که اهل تعطیلی فضای سیاسی نیست و همین یادداشتها، مصاحبهها و تماسهای تلفنی ایشان نشانگر تلاش ایشان برای احیای امر سیاسی دارد و از هر جنبهای باید از شکلگیری چنین گفتگوهایی استقبال کرد.
۲- یکی از موارد مهم در طرح بحث با یک زندانی سیاسی، در نظر گرفتن شرایط وی و رعایت آداب مباحثه با یک زندانی دربند و رعایت اصول اخلاقی است که آقای شفیعیان به خوبی این امر را رعایت کرده است. در حقیقت بخش بزرگی از هجمههای وارد شده به آقای شفیعیان تلاشی اقتدارگرایانه در راستای خفه کردن صدای مخالف است. حملههای غیرمحترمانه به ایشان در حقیقت شیوه ورود تمامیتخواهان به بحث و منکوب کردن نظر مخالف، فارغ از در نظر گرفتن منطق گفتگو و مبانی ساختاری مطالب وارده دارد.
هواخواهان و هواداران آقای تاجزاده باید نیک بدانند که رویهای که در پیش گرفتهاند بسیار مشابه رویه گروههای فشار و گعدههاییست که پیشتر آنها را به نام «ارتش سایبری» میشناختیم و چنین حملاتی باب گفتگو را میبندد.
۳- یکی از اولین مسائلی که باید در این بحث به آن توجه داشت، فاصله گرفتن آقای تاجزاده از اصول سابق خود و اتخاذ شیوهای متفاوت از ساختار گفتمانیشان در سالهای اخیر است. بحث آقای تاجزاده پیرامون «رای ندادن» نه تنها بر منطق خاص و ویژه و تحلیل جدیدی استوار نیست، بلکه تکرار مکررات صحبتهای گروههای سیاسی قدیمی است که ۴۵ سال است بر این حرف پافشاری میکنند. در حقیقت اگر آقای تاجزاده فعالیت در جبهه جدیدی را برای خود تعریف کرده، باید نیک بداند که در انتهای این صف طولانی «رای ندادن» ایستاده و افراد بسیاری پیش از ایشان زنبیل خود را گذاشتهاند. شاید بهتر بود که ایشان نظریه خود را بر مبانی تازه و متفاوتی بنا میکرد تا خریداران تازهای هم پیدا کند.
۴- مورد مهم بعدی بررسی دو پایه اصلی بحث ایشان و استخراج تعارضات و تناقضات در نتیجهگیریهایشان است:
الف) پایه اول بحث ایشان تاکید بر «بیانیه گام دوم انقلاب» است و ایشان معتقدند که این بیانیه سند راهبردی جمهوری اسلامی برای سالهای پیش رو است و حاکمیت تصمیم خود را گرفته و بنابراین نباید در این زمین وارد شد. در اینجا میتوان به دو مورد اشاره کرد: نخست اینکه بیانیه مذکور بیشتر از اینکه کارکرد اجرایی داشته باشد، کارکرد رسانهای داشته و به بیان بهتر آنانی که خود را حامل گفتمان بیانیه میدانند بیش از اینکه به دنبال اجرایی کردن آن باشند، از آن برای مسائل و حذفهای درونجریانی استفاده میکنند و اصولا مجموعه نیروهای حاضر در جناح اصولگرا توان تحقق بخشیدن آن بیانیه را چه به لحاظ نیروی انسانی و چه به لحاظ تخصصی و اجرایی ندارند. بنابراین تا حدود بسیاری آن بیانیه از دستور کارشان خارج شده و تنها کارکرد رسانهای خود را حفظ کرده، البته با درجه حساسیت به مراتب پایینتری نسبت به زمان صدورش. گویی آقای تاجزاده و حامیانش بیشتر به دنبال بیانیه گام دوم انقلاب بودهاند و حساسیت بیشتری بر اجرای آن دارند تا کسانی که خود را مومن به بیانیه مذکور میدانند!
دوم اینکه این بیانیه در ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ صادر شده است، یعنی دقیقا پنج سال پیش. تقریبا ۱۰ ماه بعد از صدور این بیانیه حوادث آبان ۱۳۹۸ در اعتراض به افزایش قیمت بنزین اتفاق افتاد و پیامدهای ناخوشایند و خونباری برای کشور داشت. یک ماه بعد از آن حوادث، مهلت ثبتنام انتخابات مجلس یازدهم آغاز شد و دوستان و مریدان آقای تاجزاده برای نامنویسی در انتخابات اقدام کردند! یعنی به بیان بهتر هم بیانیه گام دوم صادر شده بود و هم تعداد زیادی از مردم در اعتراضات یک ماه قبلش کشته شدند. با کدام منطق چنین ثبتنامی صورت گرفت؟! در پاسخ میتوان گفت آن عزیزان تصمیم خود را گرفتند و تصمیم آن روزشان و تناقض با رفتارهای امروزشان ربطی به آقای تاجزاده ندارد. سلمنا. دو سال و چند ماه بعد از صدور بیانیهای که آقای تاجزاده معتقد است با انتشارش دیگر فعالیت سیاسی ناظر بر مبارزه انتخاباتی بیمعنا شده، خود ایشان در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم ثبتنام کردند! نگارنده در همان زمان هم پیشنهاد داد تا شورای نگهبان صلاحیت ایشان را تایید کند. اما تصمیمگیرندگان فراشورای نگهبانی ترجیح دادند که انتخاباتی با ضریب خطای صفر برگزار کرده و از درون صندوقهای رای ابراهیم رئیسی را بر کرسی ریاست دولت بنشانند.
اگر آقای تاجزاده در آن انتخابات تاییدصلاحیت میشد، تکلیف تحلیلش نسبت به بیانیه گام دوم انقلاب چه میشد؟ و پرسش مهمتر اینکه چگونه ایشان چنین تحلیلی از بیانیه گام دوم انقلاب داشته و باز هم در انتخابات ثبتنام کرده؟! اگر پاسخ استفاده از فرصت انتخابات برای صحبت کردن با مردم و بیان مطالبات و دیدگاهها باشد، چرا ایشان امروز مخالف استفاده از چنین فرصتی است؟
ب) پایه دوم تحلیل آقای تاجزاده بر نیاز حاکمیت به «مشارکت بالا» در انتخابات پیش رو است. بر همین اساس ایشان معتقد است که اصلاحطلبان نباید وارد بازی انتخابات شده و این خواسته حاکمیت را برآورده کنند. هرچند در این زمینه میتوان به تفاوت تحلیلها اشاره کرد و از کنار ماجرا گذشت، اما شواهدی وجود دارد که از قضا خلاف نظرات آقای تاجزاده را تایید میکند. ردصلاحیت همه نامزدهای شناخته شده و صاحب رای در تهران و بسیاری از نامزدهای حوزههای انتخابیه شهرستانی که بدنه رای مناسبی داشته و توان ایجاد افزایش مشارکت در انتخابات را دارند، و همچنین ردصلاحیت آقای حسن روحانی برای انتخابات مجلس خبرگان، نشان میدهد که برخلاف نظر آقای تاجزاده، کسانی که امروز قدرت را قبضه کردهاند اصلا به دنبال کسب مشروعیت از طریق رای مردم و افزایش مشارکت از طریق حضور کاندیداهای متنوع نیستند و به بیان بهتر موضوع مشروعیت مردمی نظام سیاسی از نظر جریان خالصساز از دستور کار خارج شده و از قضا یک انتخابات حداقلی اما با نتایج اطمینانبخش و تحکیم قدرت خودیها تبدیل به استراتژی اصلی شده است. پس بنا بر شواهد موجود -و نه تحلیلهای فضایی- هرچه انتخابات کمرونقتر و غیررقابتیتر، برای خالصسازان و اقتدارگرایان بهتر. از این زاویه تلاش آقای تاجزاده را حتی میتوان در راستای اهداف جریان اقتدارگرای داخلی تبیین کرد. هرچند این اتفاق به صورت ناخواسته اتفاق افتاده اما با توجه به اینکه منطقا اطلاعات و اخباری که به ایشان میرسد محدود است، این محدودیت در ایجاد این خطای تحلیلی نقش ویژهای داشته و از این بابت حرجی بر آقای تاجزاده نیست.
۵- مورد دیگری که در بند دوم به آن اشاره شد متاسفانه از جانب خود آقای تاجزاده نیز به کار رفته و در اینجا یک واقعه غیراخلاقی رخ داده و آن انگزنی و برچسبزنی است. آقای تاجزاده به افراد و گروههایی که قصد حضور در انتخابات دارند برچسب «ظلمشو» زده و اقدام آنان را به «ظلم شویی» تعبیر کردهاند. هرچند که استفاده از چنین برچسبهایی که در حوزه تخصصی اقتدارگرایان و براندازان بوده از جناب تاجزاده بعید بود و از قضا خود ایشان هم بارها از هر دو سوی ماجرا چنین ضربههایی را دریافت کرده، این مدل برچسبزنی نه تنها اخلاقا صحیح نیست، بلکه عملی به غایت غیراخلاقی است. تحلیل آقای تاجزاده در چهارچوب علوم انسانی مطرح میشود نه علوم تجربی و طبعا میتواند صادق یا کاذب باشد. ایشان اخلاقا این اجازه را ندارد تا به کسانی که تحلیلی خلاف تحلیل ایشان دارند چنین برچسبهایی بزند. مگر اینکه بخواهد با استفاده از برچسبزنی هزینه حضور نیروها در انتخابات را افزایش دهد که از قضا این هم عملی غیراخلاقی است. ایشان از زندان بدون اینکه در جایگاه خاصی قرار داشته باشند به اصلاحطلبان فرمان میدهند و معتقدند هرکسی که مخالف ایشان فکر کرد در حال «ظلم شویی» است. منطقی آشنا که حتی همین الآن هم نیروهای بسیاری در حاکمیت از همین منطق استفاده میکنند! طبیعتا حامیان و حواریون ایشان میتوانند براساس نظر مرشد و مراد خود عمل کنند و چشم بر تناقضات تحلیلی ببندند، اما برچسبزنیهای بیپایان در نهایت یکجایی تبدیل به بومرنگ شده و سمت پرتاب کنندهاش برمیگردد.
۶- غیرحرفهایترین کار در عالم سیاست، فاکتور کردن کارِ نکرده است. اگر احیاناً آقای تاجزاده به دنبال این است که درصد عدم مشارکت در انتخابات را به نام خود بزند و خود را در جایگاه رهبری این گروه بنشاند، از حالا باید بداند که کاری بیهوده را کلید زده. اصولا صاحبان اصلی عدم مشارکت جریانهای رنگارنگ براندازی هستند که از قضا در سالهایی که آقای تاجزاده به فکر کاندیداتوری انتخابات ریاستجمهوری بود، اینها در حال قدرت گرفتن و افزایش دامنه نفوذشان بودند. جنگطلبان، براندازان، سلطنتطلبان، تجزیهطلبان و … سالهاست که بر طبل تحریم انتخابات میزنند و عدم مشارکت را ترویج میکنند، طبعا حق بیشتری از این سبد دارند تا آقای تاجزاده که در خرداد ۱۴۰۰ و پس از صدور بیانیه گام دوم انقلاب و کشتههای اتفاقات آبان ۹۸ برای حضور در عرصه انتخابات ثبت نام کرده است. در حقیقت شاید هواداران چنین امری را القا کنند اما در واقعیت مورد تمسخر مردم مشارکتگریز قرار خواهد گرفت و باورپذیر نیست.
انتهای پیام
با سلام شما همگی از سر یه کرباس هستید این حرف هاهم فقط برای بی راهی بردن افکار عمومی است شما اصلاح طلبان نزدیک به سه ماه است ۲۴ ساعته در سایت ها شبکههای اجتماعی روزنامه ها و شبکههای ماهواری معاند یه ریز یا حرف میزنید یا می نویسد یکی از شما ها از مقام معظم رهبری نام نبردن که ایشان فرمودند در انتخابات شرکت کنید و دیگران هم برای مشارکت تشویق نمایید فقط حرف شماها این بوده تزریق ناامیدی یاس و تاجزاده خاتمی روحانی آذر منصوری چریک پیرمرد وغیره شرف هم جیزی خوب هست اگر باشد
جناب نویسنده مطلب و
جناب جانباز عزیز دفاع مقدس
آنچه که در انبوه تحلیل های منتقد و مخالف و موافق انتخابات مغفول مانده ،آثار انتخابات در سرنوشت زندگی مردم است .از طرفی قاطبه ملت به این نتیجه رسیده اند که صندوق انتخابات، تحولی در سرنوشت اجتماعی آنان و زندگی و آینده اشان ندارد. ۳۰ سال در موسم انتخابات در حال درجا زدن هستیم .شیب صعودی تورم ۵۵ درصدی ،کوچک شدن روزبروز سفره های مردم دیگر جایی برای مانور دادن عدالت اجتماعی و استقلال و عزت باقی نگذاشته ،آمار افزایش طلاق و از هم پاشیدن خانواده ها، کاهش بی سابقه ازدواج و…..همگی دلالت دارند بر اینکه ،مردم قدرت تحلیل و انتخاب کردن ندارند.انتخابات را برای ویترین مشروعیت یا مردم سالاری خواستن ،عین نفاق و دورویی است .انتخابات حاصل جمهوریت است و جمهوریت یعنی جاری شدن اراده مردم در سرنوشت اجتماعی خویش ،حال اگر مردم را می خواهیم برای آمدن در پای صندوق ، ولی فکر آنان را به رسمیت نمی شناسیم .این یعنی سیاست یک بام و دو هوا که به منزله تهی کردن برگزاری انتخابات از کارکرد اصلی آن و به معنای قدرت نمایی و لشکر کشی و رو کم کنی در برابر منتقدان یا مخالفان است .تا پای صندوق بیایند.خوب بعد از آن چی ،راه دادن مردم تا درب اتاق تصمیم گیری ،می توان انتخاب نامید .؟ انتخاب آنجا معنا می یابد که پس از انتخاب ،نماینده واقعی مردم ،وارد اطاق تصمیم گیری شده و قدرت تغییر در سرنوشت اجتماعی مردم را عملا به نمایش بگذارد و آثار عینی و ملموس آن بعد از پایان انتخابات در پهنه زندگی هر ایرانی، مشاهده گردد.
جبهه اصلاحات و اتحاد ملت اعلام انحلال کنه
درست است که خالص سازان مخالف شرکت گسترده مردم در انتخابات هستند ولی موافق شرکت حداقل بخشی از مردم هستند تا از آبرو ریزی کامل جلوگیری شود، نمایندگان آنها این روزها به شدت نگران هستند و از لزوم شرکت مردم در انتخابات می گویند، عدم شرکت در انتخابات به تنها شدن خالص سازان می انجامد و به گفته حجاریان می تواند آنها را به سر عقل بیاورد در غیر این صورت آنها همچنان در این توهم باقی می مانند که راهی که میروند درست است.