نقد محسن کدیور به «پیامبر اقتدارگرا»ی عبدالکریم سروش
محسن کدیور، اسلام پژوه ایرانی و استاد دانشگاه دوک در آمریکا در کانال تلگرامی خود نوشت:
چالش اسلام و قدرت طی پانزده جلسه (دی ۱۳۹۹ تا مرداد ۱۴۰۰) برگزار و منتشر و چکیده بخشهای اول و دوم آن در اردیبهشت و مهر ۱۴۰۰ جداگانه منتشرشد.
اکنون هر دو چکیده را یکجا منتشر میکنم، به دو دلیل:
یکی اینکه افرادی که متن اصلی را به دلیل طولانی بودن نخواندهاند و مایلند به طور دقیق در جریان نقد قرارگیرند این چکیده را مطالعه کنند،
دیگر اینکه در معرکهگیری ضداخلاقی اخیر مدعی همگان بدانند که منتقد چه گفته و چرا بر سر نقد خویش استوار و محکم ایستاده است، ولا یخاف لومة لائم.
اقتدارگرایی در دنیای معاصر معادل مقتدر و قدرتمند نیست، بلکه به معنای کاملا منفی قدرتمداری، یا تقدم قدرت بر حقیقت است.
مدعی با غفلت از معنی اصطلاحی اقتدارگرایی، مقتدر و اقتدارگرا را به یک معنی به کار برده و پیامبر اسلام را به اقتدارگرایی متهم کرده است.
آنچه در طول تاریخ اتفاق افتاده معلول عوامل متعدد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، جغرافیایی و شخصیتی افراد است، نه تک عامل، آن هم شخصیت پیامبر.
لازمه پدیدارشناسی عدم داوری است و داوری خود فرد را در پرانتز گذاشتن.
ادعای پیامبر اقتدارگرا که در بنیاد آن داوری صریح نهفته است به هیچ وجه من الوجوه پدیدارشناسانه نیست.
سروش متقدم به عنوان «پژوهشگر فلسفه و عرفان» از یک سو و نواندیش دینی سرگرم «اصلاح معرفت دینی» از سوی دیگر در مستوای ایران کارنامه ای پربار، قابل دفاع بلکه قابل تقدیر و تشویق دارد.
کوششهای سروش متاخر بعد از قبض و بسط به تصریح خود وی فراتر از اصلاح معرفت دینی «اصلاح خود دین» است.
اینکه قرآن کلام الله نیست و کلام محمد بلکه رؤیاهای محمد است، یا اینکه قرآن و سنت و روایات قطعی محمد هیچ فرقی با هم ندارند و هر دو تألیف محمد هستند، یا اینکه محمد (و نه خدا) محور اسلام است، یا اینکه محمد اقتدارگرا بوده است، یا اینکه قرآن خوف نامه ای ناقص است و با عشق و طرب برگرفته از اشعار مولانا رفع نقص میشود؛ همه اینها «بحث مستقیم در خود دین» است.
مقایسه قرآن با «کتب مرجع!» (مثنوی و دیوان شمس) و نه برعکس، و آن را خوف نامه و ناقص، و ایندو را کامل و «طرب نامه» خواندن، سُرنا را از سر گشادش زدن و از مصادیق مقایسه کچلی طوطی با جولقی در مثنوی است: از قیاسش خنده آمد خلق را.
قرآن کتاب مرجع مولاناست نه برعکس. مولانا در دفتر اول مثنوی:
کردهای تاویلْ حرفِ بِکر را
خویش را تاویل کن، نی ذکر را.
بر هوا تاویل قرآن میکنُی
پَست و کژ شد از تو، معنیِّ سَنی.
اینها تغییر «معالم راه» است و «هندسه اسلام» را به کلی دگرگون میکند.
انتهای پیام
سورش چرت پرت زیاد میگه زیاد توجه نکنید