ناگفتههایی از داستان محکمهی گالیله
امروزه که ما اطلاعات بیشتری در مورد حادثه تاریخی گالیله داریم، میفهمیم آن داستان یکسویه مطرح شده بود. اول اینکه تلسکوپ او شفاف نبود و چیزی را نشان نمیداد و ثابتکننده حرف او نبود، توجیه گالیله مبتنی بر علم نبود بلکه تئوری خاصی از موج آبها داشت و براساس آن میخواست گردش زمین را توجیه کند.
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نوشت: «سومین نشست علمی در راستای همایش ملی «مطالعات نظری-دینی علوم زیستی و زیست فناوری» با موضوع «رابطه دین و علوم زیستی معاصر» یکشنبه ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۲، توسط هسته مطالعات دینی زیست فناوری و مهندسی ژنتیک مرکز رشد و خانه خلاق و نوآوری پژوهشگاه با همکاری مرکز تعاملات علم و فناوری ریاست جمهوری برگزار شد.
این نشست علمی با ارائۀ سیدحسن اخلاق، استاد فلسفه و دین در دانشگاه جورج واشنگتن و دانشگاه مریمونت و با دبیری علمی لیلا نیکوئی نژاد، دانشآموخته دکتری فلسفه و کلام دنبال شد.
سیدحسن اخلاق با بیان اینکه رابطه علم و دین بحث تازهای نیست و به درازای تاریخ بشری سابقه دارد ولی امروزه این بحث با پرسشهای بیشتری مواجه است، گفت: قبلاً در بحث رابطه علم و دین، بازیگران عمدتاً نخبگان بودند و نظر میدادند ولی در دنیای امروز، این بازیگری به دست تودهها افتاده و ممکن است در جامعه ما کمتر باشد ولی در جامعه آمریکا و غرب، این مردم هستند که در مورد رابطه علم و دین تصمیم میگیرند و نقش بازی میکنند.
او با اشاره به محکمه گالیله در قرن ۱۹ با بیان اینکه روایت جعلی از داستان و یا تکروایت این گزاره را در اذهان ایجاد کرد که علم و دین در تناقض با همدیگر هستند، اظهار کرد: امروزه که ما اطلاعات بیشتری در مورد حادثه تاریخی گالیله داریم، میفهمیم آن داستان یکسویه مطرح شده بود. گالیله نگاه علمی را در مقابل نگاه جزمی دینی درباره محوریت زمین مطرح کرد؛ او تلسکوپ آورده بود و میگفت که زمین به دور خورشید میچرخد ولی اصحاب کلیسا در برابر او ایستادند و تفکر جزمی خود را بر تفکر تجربهگرایانه گالیله تحمیل کردند. این نگاه تکروایتی مدرنیستها در قرون بعد هم غلبه یافت ولی تحقیقات تاریخی امروز نشان میدهد که چند عیب در رویکرد گالیله وجود داشت که سبب شد تا کلیسا در این زمینه موضع بگیرد.
روایتی دیگر از داستان گالیله
اخلاق بیان کرد: اول اینکه تلسکوپ او شفاف نبود و چیزی را نشان نمیداد و ثابتکننده حرف او نبود، توجیه گالیله مبتنی بر علم نبود بلکه تئوری خاصی از موج آبها داشت و براساس آن میخواست گردش زمین را توجیه کند. به علاوه زمانه او یعنی قرن هفدهم، اوج رشد پروتستانها بود و کاتولیکها در بین جنگ مذهبی فرقهای با پروتستانها نگران از بین رفته سلطه مذهبی خودشان بودند. مضاف بر اینکه گالیله در عیان و نهان، احساسات مذهبی را تحریک میکرد و به دوست خود نیشخند میزد. لذا این مسئله پیچیده بود؛ اسقف اعظم کلیسایی که گالیله را به دار کشید، اسقفی لیبرال و هرمنوتیست بود و به راحتی حاضر بود کتاب مقدس را طوری تفسیر کند که با نگاه کوپرنیک و گالیله سازگار باشد؛ لذا اگر فضای سیاسی اجتماعی جامعه مساعد بود و منطق گالیله هم اثبات میشد و تنش مذهبی بین کاتولیکها و پروتستانها نبود و گالیله هم زبان تحقیرآمیزی نسبت به مخالفانش نداشت این اقدام هم رخ نمیداد؛ البته این سخن به معنای غلط بودن دیدگاه گالیله نیست.
او با بیان اینکه همه میدانیم رفتار کلیسا در برابر گالیله درست نبود، افزود: این تحلیل میخواهد به پیچیدگی رابطه علم و دین اشاره کند نه اینکه خطا را به گالیله نسبت دهد؛ به تعبیر دیگر، در قرن ۱۹ دو اندیشمند بزرگ کتب مفصلی نوشتند و تئوری تنازع علم و دین را مطرح کردند. مثلاً وایت برای دفاع از هویت دانشگاه خود این بحث را پررنگتر کرد و قصد داشت دانشگاه را از جزمانگاری متکلمان دور کند. باربور که فیزیکدان و متأله بود ۴ نوع رابطه در عرصه علم و دین مطرح کرد (تکامل، تنازع و …)؛ بعد از باربور دوباره این بحث تداوم یافت و مورخان که مهمترین آنها بروکز است باربور را هم به نقد کشیدند و گفتند که تقسیمبندی باربور نه جامع است نه مانع و سادهانگارانه است.
اخلاق با بیان اینکه این طیف گفتند برای درک رابطه علم و دین نیازی نیست ببینیم متألهان چه گفتهاند زیرا خود آنان هم در یک موضوع سخنان متفاوتی دارند و حتی یک نویسنده در آثار مختلف خود نظرات مختلف میدهد، تصریح کرد: از دید این مورخان رابطه علم و دین را نه در کتابخانهها و عالمان بلکه در زندگی مردم آن هم در زمانها و فرهنگهای مختلف ببینیم.
رابطه علم و دین یا علم و مسیحیت
استاد دانشگاه جورج واشنگتن با بیان اینکه رابطه علم و دین در مسیحیت مطرح شده است زیرا علم مدرن در عالم مسیحیت رشد کرد، اضافه کرد: به نظر بنده فروکاستن رابطه علم و دین به رابطه مسیحیت و علم، خطای بزرگی است که خیلی اوقات صورت میگیرد و ما مجاز نیستیم وقتی رابطه علم و دین را مطرح میکنیم صرفاً به رابطه مسیحیت با علم مدرن بپردازیم و حتی وقتی به مسیحیت نگاه میکنیم باید قبل از علم مدرن را در نظر بگیریم و در عالم اسلام هم این مسئله وجود دارد و رابطه علم و دین در قبل از دوره مدرن در نزد مسلمین با بعد از دوره مدرن تفاوت زیادی کرده است.
او افزود: در عالم پیشامدرن، علم و دین دو وجه از یک حقیقت هستند ولی در عالم مدرن، مسلمین به جای رویکرد خلاقانه، گرفتار رویکردی واکنشی به رابطه علم و دین شدند و بعدها هم که رویکرد خلاقانه پیش گرفتند بیشتر به خلقت و فیزیک و زیستشناسی در برابر داروین پرداختند ولی خیلی پرورش یافته نبود و در مجموع مسلمین در برابر نگاه مادیگرایانه به علم ایستادند.
رویکرد متفاوت کنفسیوس و شینتو به علوم مدرن
اخلاق افزود: اگر به ادیان شرقی مانند چین بنگریم رویکردی کاملاً متفاوتی را خواهیم دید. مثلاً تائوئیسم در تشخیص بیماریها کار کردند و آئین کنفسیوس به شعائر فوقالعاده اهمیت داد لذا این نگاه در مورد علم هم اثرگذار بود و به نجوم جدید و برخی علوم دیگر بها دادند. در توسعه علوم ریاضی برای کنترل امور مالی و … بها دادند ولی همین چینی که با تائوئیسم و کنفسیوس تاریخ خود را گذرانده است بعد از غلبه کمونیستها، با این آئین مقابله شده و آن را ضد علم میدانستند. بعد از ۱۹۵۰ مخالفتهایی با علم جدید و نظریه نسبیت انیشتین صورت گرفت. در ژاپن از علم جدید استقبال شد. امروزه هوش مصنوعی و رباتها مطرح است و شینتو این نوع علوم را مایه برکت و وسیله برای انتقال تجربه معنوی میداند و حتی بحث از امکان بودا شدن رباتها است. دالایی لاما بوداییبودن را حرکت در جهت علم میداند.
استاد دانشگاه مرمونت با بیان اینکه هندوئیسم کمی متفاوت است، گفت: نکته مهم برای هندوئیسم در رابطه علم و دین بحث این است که بنابر آئین هندو، سرپرست خانواده، پسر خانواده است و فرزند پسر دو کار میکند و هم عضو خانواده است که خانواده را ادامه میدهد و سرپرست خانواده و کسی است که باید تشریفات مراسم مرگ پدر و مادر را انجام دهد. لذا اگر کسی فرزند پسر ندارد در دنیا بدبخت و در آخرت هم سعادتمند نیست. بنابراین توجه به علوم زیستی و طبی جدید که میتواند به افراد برای تعیین جنسیت کمک کند و اینکه فرزند آنان پسر یا دختر باشد در این آئین مهم است به خصوص درمان ناباروری و حتی اینکه سقط جنین دختر توجیه مذهبی دارد.
نگاه یهودیت به علوم جدید
او با اشاره به اینکه در یهودیت مسئله متفاوت است، گفت: یهودیان نقش زیادی در رشد علم جدید داشتند و ۱۸ درصد از دارندگان رتبههای علمی در جهان یهودیان هستند؛ اینها براساس کتاب مقدس آی وی اف را توجیه کرده و میکنند ولی در مقابل اصلاح ژنتیک و مهندسی ژنتیک به خصوص غنیسازی ژنتیک ایستادگی زیادی کردند. این گوناگونی ارتباطات علم و دین نشان میدهد سخن از این رابطه و فروکاستن آن به رابطه علم و مسیحیت نادرست است و باید با آن مقابله کرد.
اخلاق افزود: اگر به رابطه علم و دین مسیحی برگردیم دو دوره در آن مشهود است؛ اول از قرن ۱۶ تا ۱۸ و بعد هم قرن ۱۸ به بعد؛ کسانی مانند نیوتن که جزء دوره اول هستند، افرادی دینمدار بودند و توسعه علم را رسالت دینی خود میدانستند. لذا نباید علم آنان را با فهم امروزی از علم یکی بدانیم. نیوتن بیش از آنکه در مورد علوم تجربی مطلب بنویسد در مورد دین مسیحی نوشته است. اینها به علومی باور داشتند که امروزه شبه علم شناخته میشود؛ کوپرنیک عضو طریقه مقدس کاتولیک و اهل کلیسا بود و نوع نگاهشان در توجیه دیانت، همان توجیه خدای کلیدساز بوده است.
او با اشاره به دوره دوم مدرنتیه، گفت: در این دوره وضعیت عالمان به خصوص در بحث زیستفناوری خیلی متفاوت از دوره اول نبوده است؛ بیکن، نگاهی برخاسته از کتاب مقدس داشت و علم را برای رستگار بشر ضروری میدانست. در نگاه او انبیاء نیازی به این علوم نداشتند زیرا چشمان او قبل از آن گناه همه چیز را میدید و نیازی به ابزار علم نداشت ولی بعد از هبوط بود که نیاز به این ابزارها پیدا شد. لذا این افراد علم مدرن را موهبت خدا برای ایجاد بهشتی تازه بر روی زمین میدانستند که به ما کمک میکند تا بر دجال غالب شویم و ظهور مسیح را به دنبال داشته باشد.
ادعای توسعه صنعتی و زمینهسازی برای ظهور عیسی (ع)
استاد دانشگاه جرجواشنگتن افزود: در قرن ۱۹ و ۲۰ در آمریکا با توجه به فضای مذهبی این رویکرد توسعه یافت؛ دیوید ناول در کتابی تاریخی و مفصل استدلال کرده است که الهیات مسیحی موجب توسعه علمی جهان جدید شده است؛ به خصوص توسعه فضایی، هوش مصنوعی و مهندسی ژنتیک. لذا از دید اینها کشف آمریکا توسط عدهای مهاجر زمینه توسعه مسیحیت و توسعه صنعتی را طرحی الهی برای زمینهسازی ظهور مسیح میدانند.
او با اشاره به ترابشریت که رویکردی جدید به حوزه الهیات است، اظهار کرد: در این رویکرد همه تلاش برای آن است که با بیماری، ضعف و ناتوانی مبارزه شود و آدمی از طریق مهندسی ژنتیک به جایی برسد که در دنیا به جاودانگی و بهشت زندگی برسد و درد و رنج و بیماری او کم شود. لذا هوش مصنوعی آخرالزمانی مدنظر آنان است و از دید آنان، جایگزینی اندام آدمی، درمان پارکیسنون و آلزایمر برای ابدیکردن آدمی و غلبه بر محدودیتهای او صورت تازهای از آخرالزمان مسیحیت است که در صحنه عمل هم جنجالها و جاذبههایی برای مسیحیت ایجاد کرده است.
اخلاق در پایان گفت: مثلاً مسیحیت با صنعت سلولهای بنیادی مخالفت کردند ولی وقتی این صنعت توسعه یافت مسیحیان شروع به پذیرش و توجیه آن کردند و انجمنی هم در این باره شکل گرفت. بنابراین گاهی رویکرد دینی با عنوان دین تکنولوژی بر سر زبانها میافتد که هدف آن کمک به ابدی بودن انسان است. همچنین بحث سقط جنین از موضوعات به روزی است که مجوز آن با فشار متدینین برداشته شد لذا امروز نقش مردم از نخبگان در رابطه علم و دین بیشتر شده است.»
انتهای پیام