رنج رهگشا از دیدگاه سروش دباغ
سروش دباغ، استاد دانشگاه در کانال تلگرامی خود مطلبی نوشتهاست که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
فقراتی دیگر از مقالهی «داستایفسکی؛ سالک مدرنِ رنج» که بناست تا آخر فروردین ماه منتشر شود:
«در ابتدا درد را از رنج تفکیک کنیم؛ در وهلۀ بعد «درد امحا پذیر» را از «درد امحا ناپذیر»؛ سپس به سروقت «رنج امحاءپذیر» و «رنج امحاءناپذیر» می روم و ذیل آن به دوگانۀ «رنج رهزن» و «رنج رهگشا می پردازم. در ادامه مصادیقی از رنج امحاءناپذیر را برمی شمارم.
درد را معادل pain به کار می برم و رنج را معادل suffering. درد جنبۀ جسمی و فیزیکال دارد. مثلاً دندان درد، پا درد و دستدرد. رنج جنبه روانی دارد و با روان و اگزیستانس و بودنِ ما بر روی این کره خاکی گره خورده است. ما وقتی راجع به درد سخن میگوییم، میتوانیم درد را اندازه بگیریم. به تعبیری درد جنبه ی جسمانی دارد؛ اما رنج، سویۀ غیر جسمانی پررنگی دارد…. مطابق با آنچه از دوگانۀ «درد امحاءپذیر» و « درد امحاءناپذیر» آوردم، میتوان حدس زد که در باب رنج هم قصه از همین قرار است. از «رنج رهزن» و «رنج رهگشا» آغاز کنیم.
رنج رهزن یعنی رنجهایی که می کشیم، اما با آن ها مواجه نمی شویم. ما در کارِ سرکوب، انکار و فرافکنی این رنجها هستیم. مثلا وقتی که به تعبیر کارن هورنای، تفاوت میان خود انگاره واقعی(self-image) و خودانگارۀ آرمانی ) idealize self image) من زیاد است و ناخوش احوالم؛ در عین حال، نمیخواهم با این حقیقت مواجه شوم؛ در انکارم و نمیخواهم بکوشم و به قدر وسع این فاصله را کمتر کنم، به تعبیر روان پژوهان در مرحلۀ «پیشا- تامل» و در چنبرۀ رنج رهزن گرفتارم.
در مقام تمثیل، گوییِ توپی را با فشار زیر آب نگه داشته ام، که خوش ندارم آنرا خودم یا دیگران ببینند. مادامی که توپ زیر آب است نه خودم و نه دیگران آن را نمیبینیم. اما روان من را خراش می دهد و رنجور میکند. درست است که من آن را سرکوب کرده ام، اما از بین نرفته است. نظیر توپ که من با فشارِ دست آن را نگه داشته ام و به شما لبخند می زنم. در عین حال نگرانم و نمیخواهم که شما بدانید آن توپ زیر آب است. از اینرو، این فشاررا تحمل می کنم و رنج می کشم. این رنج رهزن است و خراش دهندۀ روان.
اگر من عزت نفس پایینی دارم و نوازش خود ( self-love ) در من کم است و در عین حال نمی خواهم با آن مواجه شوم، دارم با رنج رهزن دست و پنجه نرم می کنم. در میان درمانجویان خود کم نداشته ام کسانی که از کمی عزت نفس ( lack of self esteem) رنج میبرند. آنها در وهله نخست نمیخواهند با آن مواجه شوند. اما وقتی که «من» تصمیم بگیرم با رنجهایم مواجه شوم و دستم را از روی توپ بردارم تا بالا بیاید و پیش چشمانم قرار گیرد، فرایندی که در جای خود تلخ و دردناک است، آن «رنجِ رهزن» بدل به «رنجِ رهگشا» میشود.
برخی از رنجهای رهزن می توانند امحاءناپذیر باشند. یعنی اگر سالیان متمادی با رنجهایی که اینچنین در روان من و تو لانه کرده اند، مواجه نشویم، باقی می مانند و احوالِ را هم ناخوش میکنند. این نوع رنج های رهزن، از جنس رنجهای امحاءناپذیر اند. اما اگر رنج رهزنِ من بدل به رنج رهگشا شود و فرد بتواند سمندروار از این آتش در گذرد، آن رنج رهزن که از جنس رنج امحاپذیراست، نهایتاً از میان رخت بربسته است.»
انتهای پیام