خرید تور تابستان

وزیرِ خودِ شـاه

روزنامه هم میهن نوشت:

یدالله عضدی معروف به امیراعظم یکی از نوادگان فتحعلیشاه قاجار بود که با ثروت افسانه‌ای که رانت‌های دوره پهلوی نیز به افزایش آن کمک می‌کرد، از نخستین مروجان مُد و تجملات برند نیز در ایران شد و البته دخترش پرنسس هاموش به‌طور تخصصی عرصه مُد را پیگیری کرد و به یکی از چهره‌های جهانی صنعت مُد بدل شد.عضدی که از هفده‌سالگی میراث‌دار املاک پدرش در تهران و شاهرود بود، در دوران رضاشاه با حمایت عبدالحسین تیمورتاش وارد دستگاه وزارت خارجه شد و پس از آن ماموریت‌های دیپلماتیک او از آلمان، آمریکا، برزیل، آرژانتین و عراق آغاز شد.

رجال و حتی شاهزاده‌های قاجاری تا پایان دولت پهلوی در دستگاه دولت صاحب‌منصب بودند. با وجود آنکه پهلوی دل خوشی از قاجاریه نداشت و همواره نگران بازگشت یا ادعای سلطنت از سوی این خاندان بود اما نمی‌توانست برای اداره کشور از رجال قاجاری اجتناب کند. چه اینکه بسیاری از این رجال دارای تحصیلات اروپایی و تجربه در اداره کشور بودند.

یدالله عضدی معروف به امیراعظم یکی از نوادگان فتحعلیشاه قاجار بود که با ثروت افسانه‌ای که رانت‌های دوره پهلوی نیز به افزایش آن کمک می‌کرد، از نخستین مروجان مُد و تجملات برند نیز در ایران شد و البته دخترش پرنسس هاموش به‌طور تخصصی عرصه مُد را پیگیری کرد و به یکی از چهره‌های جهانی صنعت مُد بدل شد.

البته خانواده‌ای که نصبش به طاووس سوگلی فتحعلیشاه قاجار برسد، باید هم پیرو مُدهای اشرافی باشند. یدالله عضدی که از هفده‌سالگی میراث‌دار املاک پدرش در تهران و شاهرود بود، در دوران رضاشاه با حمایت عبدالحسین تیمورتاش وارد دستگاه وزارت خارجه شد و پس از آن ماموریت‌های دیپلماتیک او از آلمان، آمریکا، برزیل، آرژانتین و عراق آغاز شد. در این میان مدتی وزیر راه در کابینه قوام و سهیلی شد و در نهایت در کابینه جعفر شریف‌امامی به وزارت امور خارجه برگزیده شد.

n00004235-r-b-010

او که علاوه بر نصب پدری داماد وثوق‌الدوله نیز بود بیش از آنکه به سیاست و درایت شهره باشد به خوش‌پوشی و برندپوشی علاقه داشت و مناصب دولتی‌اش نیز زمینه زندگی تجملی و اشرافی‌اش بود و در سیاست نیز ایده و تفکر ویژه‌ای را دنبال نمی‌کرد و به همین دلیل نیز بود که گزینه مناسبی برای وزارت امور خارجه در کابینه جعفر شریف‌امامی شد. شریف امامی که پس از منوچهر اقبال نخست‌وزیری را برعهده گرفته بود با وجود آنکه غلامعباس آرام به‌عنوان وزیر امور خارجه رضایت شاه را در کابینه اقبال جلب کرده بود، مایل بود وزیران خود را به شاه معرفی کند و به همین دلیل به‌دنبال گزینه مناسبی برای این موضوع می‌گشت و شاهزاده قاجاری که شهوتِ قدرت و نخست‌وزیری نداشت و بیشتر به ثروت خانوادگی‌اش تکیه داشت، گزینه مناسبی بود. عضدی نیز در عین حال دغدغه شریف‌امامی را درک می‌کرد و به او تعهد داد که از ارتباط ویژه وزیر خارجه با شاه علیه او استفاده نخواهد کرد و گزارش همه مکالمات با شاه را به او خواهد داد.

یدالله عضدی، فرزند نصرت‌الله میرزا ملقب به امیراعظم و نواده وجیه‌الله میرزا سپهسالار، در سال 1277 در تهران به دنیا آمد و پس از گذراندن تحصیلات عالیه در پانزده‌سالگى براى ادامه تحصیل به عثمانى سفر کرد و قریب دو سال در آن کشور تحصیل کرد. او به زبان‌های ‌فرانسوی، اسپانیولی و آلمانی مسلط بود. هنگام تولد یدالله میرزا در سال ۱۲۷۷، پدرش نصرت‌الله میرزا امیراعظم تفنگدارباشی مظفرالدین‌شاه و پدربزرگش وجیه‌الله میرزاسپهسالار وزیر جنگ ایران بود.

پدربزرگِ پدرِ او سلطان احمدمیرزا عضدالدوله نویسنده تاریخ عضدی فرزند فتحعلیشاه قاجار از زن سوگلی او طاووس خانم تاج‌الدوله بود که اهل گرجستان و زنی شاعر و ادیب و خطاط بود. فتحعلیشاه تخت طاووس را به نام او نامگذاری کرد. یدالله میرزا نیز بعدها که شناسنامه و نام‌خانوادگی در ایران رواج یافت، براساس لقب نیای پدری‌اش عضد‌الدوله نام‌خانوادگی عضدی را برگزید.

نصرت‌الله میرزا که از مشروطه‌خواهان بود، حکمران قومس بود و املاک وسیعی در آن داشت. در بحبوحه جنگ جهانی اول که قشون‌های روس و انگلیس وارد ایران شده و با آلمانی‌ها و عثمانی‌ها می‌جنگیدند، به خیال سلطنت افتاد و سپاهی فراهم کرد اما در سال ۱۲۹۵ خورشیدی در جنگ با نیروهای دولتی به فرماندهی اسماعیل‌خان شعاع لشکر کشته شد.

یدالله میرزا عضدی که در این زمان هفده سال داشت را به تهران احضار کردند. او به اتفاق عبدالمجیدمیرزا عین‌الدوله عموى پدرش، به ملاقات احمدشاه رفتند. شاه جوان قاجار به وى تسلیت گفت و او را مورد لطف قرار داد و لقب امیراعظم و حکمرانى شاهرود و سمنان و دامغان که هر دو لقب و شغل پدرش بود، به وى داد. عضدى چند سالى حکومت شاهرود و بسطام را داشت، سپس به حکومت استرآباد که آن هم از مشاغل پدرش بود منصوب شد.

جوان خوش‌پوش و وزارت امور خارجه

با پایان سلطنت قاجار و روی کارآمدن رضاشاه بود که یدالله عضدی به واسطه رفاقت با عبدالحسین تیمورتاش در سال 1306 به وزارت امور خارجه انتقال یافت و به اولین سمتش یعنی مستشارى ایران در برلن منصوب شد. ویژگی‌ای که یدالله عضدی را به وزیر دربار قدرتمند رضاشاه نزدیک می‌کرد شیک‌پوشی و پیروی هر دو از مُد روز اروپایی بود؛ ویژگی‌ای که تنها عده معدودی از اشراف و دولتمردان به آن دسترسی داشتند و البته همه مانند این دو در این زمینه پیرو مُد روز نبودند.

یدالله عضدی در جوانی با افسرخانم سومین دختر وثوق‌الدوله ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. حمیده و عزیزه عضدی هر دو در ایران معروف شدند. عزیزه عضدی با ترجمه بیش از ده کتاب درباره هنر و فرهنگ به فارسی، مترجم معروفی شد و حمیده نیز با لقب پرنسس هاموش به یکی از سرآمدان صنعت مُد در ایران بدل شد. دختران عضدی ابتدا در زمان ماموریت پدر در آلمان، در مدرسه معتبری در مونیخ با بسیاری از فرزندان اشراف و شاهزادگان آلمان و پروس از جمله با دو دخترخوانده مارشال هیندنبورگ، رئیس‌جمهور وقت آلمان هم‌درس شدند.

عضدی پس از بازگشت به تهران، به ریاست اداره‌ى کارگزینى منصوب شد که برای یدالله جوان پست مهمی بود. مدتى هم رئیس کابینه‌ى وزارتى و کارگزینى را توأماً بر عهده گرفت. در سال 1310، با سِمت شارژدافر ــ کاردار ــ به واشنگتن رفت و به مدّت دو سال طی سال‌های 1312- 1310، در آمریکا بود.  در تیرماه 1312، با سمت وزیر مختاری عازم ورشو، پایتخت لهستان شد و در دی‌ماه همان سال به ایران بازگشت. سپس ریاست اداره سجلات و تذکره و تابعیت را به دست آورد. در سال ۱۳۲۰ الله‌یار صالح، معاون مالی وزارت دارایی به‌عنوان سفیر رهسپار آمریکا شد و وزیر دارایی سرتیپ رضاقلی امیرخسروی به جای او، عضدی را برگزید و در هفتم اردیبهشت ۱۳۲۰ در این سمت معرفی کرد. 

یدالله عضدى در اسفند 1320 به مدد نصب اشرافی و ارتباط با محافل قدرت در چهارمین ترمیم کابینه‌ى ذکاءالملک فروغى، به سمت وزیر دارایى تعیین شد و مجلس با اکثریت ضعیفى به این کابینه راى اعتماد داد ولى فروغى از این عمل مجلس تکدر خاطر پیدا کرد و از نخست‌وزیرى استعفا داد. على سهیلى جانشین فروغى شد و در کابینه‌ى خود یدالله عضدى را به سمت وزیر راه تعیین نمود. در مردادماه 1321 میرزااحمدخان قوام‌السلطنه از طرف مجلس به نخست‌وزیرى انتخاب گردید و در کابینه‌ى خود پست وزارت راه را بر عهده‌ى عضدى قرار داد.

در سال 1322 عضدى به سمت وزیرمختار ایران در برزیل تعیین شد و سفارت را در آنجا بنیاد نهاد. این ماموریت قریبِ پنج سال به طول انجامید و عضدى علاوه بر وزیرمختارى در برزیل، وزیر مختار آکرودیته در آرژانتین بود و بالاخره وزیرمختار در اسپانیا گردید. عضدی قبل از رسیدن به منصب وزارت امور خارجه، از اردیبهشت تا شهریور 1339، سفیر ایران در عراق بود و دائماً از محل مأموریت خود و آب و هوای عراق شکایت داشت.

پیشنهاد غیرمنتظره وزارت امور خارجه

در شهریورماه 1339 عضدى به تهران احضار شد و جعفر شریف‌امامى، نخست‌وزیر وقت، او را به وزارت امور خارجه تعیین کرد و تا 20 اردیبهشت 1340 در آن سمت مستقر بود. شریف امامی در خاطرات خود می‌گوید: «راجع به وزیرخارجه مانده بودم تا اینکه روزی عضدی که سفیر ما بود در بغداد آمد به تهران تا گزارشاتی بدهد. من به این فکر افتادم که خوب است عضدی را برای وزارت‌خارجه تعیین بکنیم زیرا اگر تعیین وزیرخارجه بماند اسباب ناراحتی می‌شود و بالاخره وزیر خارجه کار مهمی است بایستی که کسی تصدی داشته باشد. جالب است یک روز اعلی‌حضرت گفتند که آخر وزیرخارجه چه شد؟ گفتم قربان هر که را که خدمت‌تان معرفی می‌کنم نمی‌پذیرید و نمی‌پسندید من فکر می‌کنم خود من وزیرخارجه باشم. گفتند «مهندس شریف امامی وزیرخارجه؟»

گفتم وقتی مهندس شریف‌امامی نخست‌وزیر می‌شود می‌تواند وزیرخارجه هم باشد. ولی به‌هرحال نسبت به وزارت‌خارجه حساسیت خاصی پیدا کرده بودند و میل داشتند که یک کسی باشد که کاملاً موردنظر خودشان باشد. تلفن کردم به اعلی‌حضرت که اگر موافقت دارید با عضدی صحبت بکنم که او وزیرخارجه بشود. گفتند «خیلی خوب است، او خیلی خوب است معرفیش بکنید.»

من فوراً فرستادم پی عضدی آمد و به او گفتم که شما وزیرخارجه هستید و به عرض رسیده و تصویب کرده‌اند. لباس ژاکت‌تان را بپوشید که همین امروز برویم که معرفی بشوید البته خیلی برایش غیرمترقبه بود برای اینکه آمده بود به تهران که زود برگردد. گفت «پس اجازه بدهید من بروم کارهایم را بکنم و برگردم» گفتم مانعی ندارد می‌روید و برمی‌گردید ولی معرفی می‌شوید آن وقت بروید. خلاصه او را معرفی کردم وقتی که رفتیم شرفیاب شدیم خدمت اعلی‌حضرت، اعلی‌حضرت دستوراتی به او دادند، من‌جمله گفتند که «توجه داشته باشید که شما وزیر من هستید». به ایشان عرض کردم که «قربان همه‌ی وزراء وزیر اعلی‌حضرت هستند چه تفاوتی در بین هست؟»

گفتند « نه نه نه باید گزارشات را به خودم بدهید» گفتم «البته هر موقع امری بفرمایید هر یک از وزراء گزارشی به عرض برسانند قطعاً به عرضتان می‌رسانند» گفتند «نه تو باید بدانی که هر روز گزارشات را به خود من بدهی». من دیگر چیزی نگفتم آمدیم بیرون بعد عضدی به من گفت «من می‌دانم که اعلی‌حضرت چه جور فکر می‌کنند و چی منظورشان بود ولی شما هم نگران نباشید من هر وقت که شرفیاب می‌شوم (در واقع هر روز وزیر خارجه شرفیابی داشت می‌رفت گزارشات تمام سفر را می‌برد آنجا می‌داد و دستور می‌گرفت و بعد روی آن اقدام می‌کرد.) می‌آیم پیش شما گزارشات مربوط به سفرا را هم به شما می‌دهم.»

من گفتم خیلی خوب من به شما اعتماد کامل دارم و هیچ نگرانی از این بابت ندارم. ولی این اظهار اعلی‌حضرت یک قدری اسباب تعجب من شد زیرا دیگران هم نسبت به اعلی‌حضرت صیق هستند و خدمت‌گزارند و تفاوتی بین وزراء از این بابت نمی‌تواند باشد. ولی به هر حال این اظهار را ایشان کردند تا قدری تسجیل بکنند به اینکه وزارت خارجه را خودشان زیرنظر دارند.»

از این گزارش بر می‌آید که عضدی بدون هیچ آمادگی و زمینه‌ای به وزارت امور خارجه برگزیده شد. هرچند عضدی قبلاً در کابینه قوام و سهیلی وزیر راه شده بود و حتی پیشتر از سوی محمدعلی فروغی به‌عنوان وزیر دارایی معرفی شده بود اما می‌توان حدس زد که او از مهارت‌های لازم برای وزارت امور خارجه آن هم زیر نظر مستقیم شاه برخوردار نبود و شاید همین موضوع علت دوران کوتاه وزارتش شد و البته مرگش در ماموریت بعدی نیز اجازه نداد تا شانس دوباره‌اش را برای وزارت امتحان کند.

البته عضدی در دوران وزارت امور خارجه خود حتماً با نظارت و هدایت خود محمدرضاشاه پیگیر دغدغه چندساله شاه یعنی تلاش برای بهبود روابط ایران و شوروی بود. از زمان پیوستن ایران به پیمان سنتو در سال 1334 روابط ایران و شوروی رو به وخامت گذاشته بود و تبلیغات رادیو مسکو علیه ایران موجب نگرانی شخصی شاه شده بود. او از زمان وزارت علی‌اصغرخان حکمت در کابینه منوچهر اقبال به دنبال حل این مشکل بود.

ابتدا پیشنهاد شکایت از شوروی به شورای امنیت را مطرح کرد که با پاسخ جلال عبده، وزیر پیشنهادی اقبال متوجه شد این امر سودی نخواهد داشت. غلامعباس آرام نیز تحت نظارت خود شاه ماموریت حل مشکل روابط با شوروی را پیگیری کرد و در نهایت این مهم به یدالله عضدی رسید. حل تنش‌ها در روابط با شوروی یک روند چندساله را طی کرده بود و دوران وزارت عضدی نیز در این میانه قرار گرفته است.

محمدرضاشاه سال 1335 در سفر به مسکو اطمینان داد که سِنتو یک پیمان دفاعی است و تهران هرگز در هیچ گروه و ائتلافی که ماهیت تهاجمی علیه شوروی داشته باشد، شرکت نمی‌کند و نخواهد کرد.  با ابتکار ایران، از آذر 1337 تا بهمن 1338 مذاکراتی برای معاهده دوستی و عدم تجاوز با اعتبار 20 ساله بین دو کشور انجام شد. تهران در این روند خواستار اصلاحیه در متن معاهده دوجانبه را داشت که ایران در صورت مشارکت در پیمان بغداد با تحریم‌هایی مواجه خواهد شد، اما شوروی از امضا امتناع کرد. مذاکرات متوقف شد و ایران«دکترین آیزنهاور» را به مرحله اجرا درآورد.

رئیس‌جمهوری وقت آمریکا در دکترین خود با اشاره به تهدید شوروی اعلام کرده بود که نیروهای آمریکایی برای «تامین و حفاظت از تمامیت ارضی و استقلال سیاسی کشورهای نیازمند به کمک در مقابل تجاوز نظامی کشورهای تحت کنترل کمونیسم بین‌الملل» آمادگی کامل دارد. در این راستا، تهران و واشنگتن 14 اسفند 1337 توافقنامه دوجانبه نظامی امضا کردند که نیروهای مسلح آمریکا این امکان را داشتند که از خاک ایران استفاده کنند.

این مسئله به یکی از بزرگترین دوران تشدید روابط ایران با همسایه شمالی منجر شد و امکان قطع کامل روابط را به مرز یک تار مو رساند. واکنش مسکو نسبت به پیمان ایران و آمریکا منفی بود. نیکیتا خروشچف، رهبر اتحاد جماهیر شوروی که از سیاست تهران بسیار خشمگین شده بود، با اشاره به فصل ششم پیمان 26 فوریه 1921 بین مسکو و تهران به شاه یادآور شد که «دولت شوروی حق دارد نیرو به خاک ایران اعزام کرده تا برای دفاع از خود اقدامات لازم را به عمل آورد.»

در نهایت در 15 سپتامبر 1341، یادداشت‌هایی بین دو کشور مبادله شد و ایران اطمینان داد که «به هیچ کشوری امکان ایجاد و استقرار هیچ نوع پایگاه موشکی در خاک خود را نمی‌دهد». دولت شوروی از این موضِع استقبال کرد و در مبادله یادداشت‌ها، طرف ایرانی با بیان شفاهی، رسماً اعلام کرد «هرگز اجازه نخواهد داد ایران به ابزاری جهت تجاوز به اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شود.» این وضعیت آغازگر بهبود روابط دوجانبه شد و در سال‌های 1342 تا 1355 بین اتحاد جماهیر شوروی و ایران مجموعه‌ای از توافق‌ها مانند اقتصادی، فناوری، نظامی- فنی، علمی، همکاری‌های فرهنگی و آموزش‌های صنعتی- فنی اجرا شد که در یکی از مهمترین آنها حمیده عضدی دختر یدالله عضدی حضوری پررنگ و با اهمیت داشت.

Yadollah_Azodi

عضدی پس از وزارت به‌عنوان سفیر کبیر ایران در آرژانتین معرفی شد ولى چند ماه بعد به علت سکته قبلى در همان‌جا درگذشت. وی یکی از مالکین عمده سمنان و شاهرود بود و یک کارخانه قند در آنجا بنیاد نهاد. امیریه شاهرود، باغ امیر سمنان و موقوفات عظیما که امروزه شامل شماری درمانگاه، خوابگاه و مدرسه در شاهرود می‌شود، یادگار پدر او و بیمارستان ۵۰۱ ارتش یا بیمارستان هاجر کنونی در تهران یادگار پدربزرگ اوست.

حمیده عضدی و قرارداد گازی با شوروی

خاندان عضدی از ثروت چیزی کم نداشت اما هزینه‌های گزاف زندگی اشرافی آنان منابع جدید درآمدی نیاز داشت. حمیده عضدی که در ماموریت پدرش در واشنگتن با صنعت مُد آمریکا پیوند خورد و خودش نیز مدتی مدل لباس بود، از معتبرترین مدرسه طراحی نیویورک – پرات – دیپلم طراحی داخلی گرفت و به‌صورت تخصصی این صنعت را در ایران پی گرفت. او مهمانی‌های مجللی را در تهران برگزار می‌کرد که محل ملاقات هنرمندان و دیپلمات‌های خارجی و رجال دولتی بود و بسیاری از زد و بندهای سیاسی در همین مهمانی‌ها شکل می‌گرفت؛ از جمله مهمترین این زد و بندها پروژه‌ای بود که به شوهر ایرلندی هاموش واگذار شد.  

حمید عضدی که در ماموریت‌های پدرش با زبان‌های آلمانی و انگلیسی و اسپانیایی آشنا شده بود، در نمایشنامه‌های معمولاً کمدی منظوم که در مهمانی‌ها اجرا می‌کرد، به همه این زبان‌ها شعر می‌گفت و شعر می‌خواند. اولین ازدواج هاموش، با همکلاس مونیخ خود کاوه فرمانفرمائیان هفت سالی بیشتر طول نکشید و نسرین فرمانفرمائیان حاصل این ازدواج بود.

او مدتی بعد با علیرضا هروی دیپلمات و قائم‌مقام وزارت خارجه ازدواج کرد و محمدرضا هروی حاصل این ازدواج بود. اما ازدواج سوم حمیده عضدی تا زمان مرگش در سال 1393 در لندن با مهندس ماجراجوی ایرلندی پایدار ماند. با مرگ پدر، ارث بزرگی از املاک وسیع شاهرود و ولی‌آباد تهران به حمیده و عزیزه رسید و حمیده در خانه مجلل پدری خود در تهران میزبان مهمانان ایرانی و خارجی خود بود. یان بوهلر، مهندس ایرلندی که جوانی خوش‌تیپ و ماجراجو بود و پروژه‌های مهندسی مختلفی را در جهان اجرا کرده بود به امید برخورداری از پروژه‌های هنگفت نفتی ایران عازم تهران شده بود که به مهمانی‌های حمیده وارد و دل او را ربود.

بوهلر که در تهران یک مؤسسه پیمانکاری مهندسی به ثبت رسانده بود از طریق او توانست قرارداد بزرگ احداث خط لوله گاز از اهواز به آستارا و فروش گاز به شوروی را به دست بیاورد. خط لوله‌ زودتر از موعد به پایان رسید و با حضور پادشاه ایران و پادگورنی صدر هیئت رئیسه شورای عالی شوروی در زمان برژنف افتتاح شد و در ازای آن نیز شوروی با ساخت کارخانه ذوب‌آهن آرزوی قدیمی ایرانیان را برآورده کرد. این پروژه که به خط لوله اول سراسری گاز ایران موسوم شد، از خطوط لوله سراسری انتقال گاز طبیعی در ایران  است که از چاه‌های مارون آغاجاری و اهواز به پالایشگاه بیدبلند در بهبهان آغاز شده و پس از عبور از آستارا، تا شهر حاجی‌قابول در کشور جمهوری آذربایجان با قطر ۴۲ اینچ و فشار ۱۰۰۰ پوند بر اینچ مربع امتداد یافت.

خط ‌لوله در سال ۱۹۶۵ میان ایران و شوروی مورد توافق قرار گرفت و در اکتبر ۱۹۷۰ در آستارا توسط محمدرضاپهلوی و نیکلای پادگورنی، رئیس هیئت‌رئیسه شوروی افتتاح شد. میان سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۹، گاز طبیعی جمهوری‌های قفقاز جنوبی شوروی توسط این خط‌لوله تأمین شد. در ازای آن شوروی متعهد شد که ذوب‌آهن اصفهان را احداث نماید و فناوری ماشین‌سازی صنایع سنگین را به ایران منتقل نماید که خود به تأسیس ماشین‌سازی اراک منجر شد. پس از انقلاب اسلامی، تأمین گاز توسط ایران متوقف شد.

این پروژه مهمترین قرارداد اقتصادی میان ایران و شوروی در زمان پهلوی بود و زمینه انتقال تجهیزات شوروی به ایران را فراهم کرد. شاه به دلایل سیاسی دستور داد قیمت کارشناسی‌شده که طرفین مذاکرات درباره آن به توافق رسیده بودند لغو و قیمت‌ گاز برای شوروی کاهش یابد. این طرح را می‌توان به لحاظ تاریخی و تکنولوژیک، پایه و اساس صنعت گاز ایران تلقی کرد. ایران با این پروژه صادرات سالانه ۱۰ میلیارد مترمکعب گاز به شوروی را از اوایل دهه ۵۰ خورشیدی به مدت ۷ سال آغاز کرد. با آغاز انقلاب، نه‌تنها این صادرات متوقف شد، بلکه برنامه ایران با اتحادیه جماهیر شوروی برای انتقال گاز به اروپا نیز متوقف شد.

آن زمان قرار بود گاز ایران به مدت ۲۰ سال از خاک اتحادیه جماهیر شوروی به اروپا منتقل شود. روزنامه ایندیپندنت در هنگام مرگ بوهلر از وی به‌عنوان یک مهندس معجزه‌گر و ماجراجو یاد کرد که پروژه هشتصد میلیون دلاری انتقال گاز را اداره کرد که ده کمپرسور در بین راه داشت تا آن را از ارتفاع ۱۴ هزار پایی کوه‌های زاگرس عبور دهد؛ کاری که پیش از آن هیچ‌کس در غرب و روسیه باور نداشت و کسی پیش از این ایرلندی در دوران جنگ سرد چنین پروژه‌ای را در سر نپرورانده بود.

به نوشته این روزنامه، یان بوهلر که از سال ۱۳۳۶ به جنوب ایران آمده و پیمانکار نفتی بود و همان جا هم با یک بلژیکی ازدواج کرده بود، بعد از چند سال اقامت در اهواز و شیراز سرانجام گذارش به تهران افتاد و از آنجا به مهمانی خانه هاموش راه برد و فردای آن روز بوهلر یک سبد گل سرخ همراه کارت خود برای صاحبخانه فرستاد و از آن زمان بود که موقعیت‌های مختلف برای او پیش آمد و آشنایی با طبقات بالای ایرانی و خارجیانی که به محفل هاموش راه داشتند گام‌های موفقیت وی را هموار کرد.

عکس: بهره‌برداری از پروژه انتقال گاز توسط محمدرضا پهلوی و نیکلای پادگورنی در آستارا

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا