عباس عبدی: یک اصلاحطلب حتی به بازجو هم دروغ نمیگوید
عباس عبدی تحلیلگر و فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتگو با روزنامه ی «شرق» گفت: نباید کنشهای رادیکال و انقلابی را به اسم اصلاحطلبی جا زد یا در پیش گرفت.
بخش هایی از این مصاحبه را در ادامه بخوانید؛
بسياري معتقدند كشور در شرايطي يكسره متفاوت به لحاظ سياسي وارد سال ٩٦ ميشود. به گمان شما اصلاحطلبان در سال پيشرو براي روبهروشدن با اين شرايط تازه بايد چه راهبردي براي تحقق اهداف اصلاحات در پيش بگيرند؟
ابتدا بايد به اين نکته توجه کنيم که ميان اصلاحطلبي و اصلاحطلبان تمايز قائل شد، اصلاحطلبي يک گرايش، فرايند و برنامه عام است که ممکن است به هر دليل به دست اصلاحطلبان يا نيرويي ديگر پيش برود؛ هرچند اصلاحطلبان بيشتر از بقيه و ضمنا آگاهانه تمايل دارند که اين برنامهها را جلو ببرند. البته گاه ممکن است کارهاي غير اصلاحطلبانه هم به دست اينها رخ دهد. درهرحال اين دو يکي نيستند که ما بگوييم اصلاحطلبي و اصلاحطلبان کاملا با هم منطبق هستند. اصلاحطلبان تلاش ميکنند اين ايده را نمايندگي، عملياتي و به اجرا در بياورند؛ ولي اينها تنها نيروهاي موجود براي پيشبردن پروژه اصلاحطلبي نيستند. خيلي از نيروهاي ديگر شايد بتوانند خواسته يا ناخواسته به هر دليل، اين فرايند را پيش ببرند. ضمن اينکه وقتي گفته ميشود اصلاحطلبان تنها نيروي ممكن براي پيشبردن پروژه اصلاحطلبي نيستند، به اين معني است که قطعيتي وجود ندارد كه لزوما همه کارهايي که اصلاحطلبان انجام ميدهند، به اين نتيجه ادعايي آنان منجر شود؛ چراكه مواردي در عملكرد اصلاحطلبان بوده که اين فرايند را تضعيف کرده است… .
منظور شما اين است كه ممکن است برخي مواقع از اصلاحطلبان عملي سر بزند که منطبق بر پارادايم اصلاحطلبي نباشد. ممکن است اين را بيشتر بشکافيد؟
ابتدا بايد شاخصهاي اصلاحطلبي را مشخص کنيم. در چنين حالتي بايد ببينيم که تکتک عملكردها و تاكتيكهاي ما با اين شاخصها انطباق داشته يا نه؟ اصلاحطلب، هيچ سياستي را اتخاذ نميکند که نتواند از آن برگردد؛ يعني نبايد اسير سياست خودش شود و اصطلاحا قضايا را ناموسي نميکند. مهمترين ويژگي ناموسيكردن مسائل اين است كه شرايطي پيش ميآيد كه در آن به طور همزمان منافع احتمالي و البته هزينه قطعي زياد متصور است. براي مثال يک نفر در يك كار اقتصادي درگير ميشود كه در صورت موفقيت در آن ممكن است ۲۰۰ درصد سود ببرد؛ در مقابل احتمال بيشتري دارد که صددرصد هم زيان ببيند. اين كار بسيار پرريسك است و خطر ازبينرفتن كل سرمايهاش وجود دارد. اين سياست اصلاحطلبانه نيست. شايد ريسکپذيري در رفتار فردي ايراد نداشته باشد؛ اما يك اصلاحطلب، در مقام پيشبرد اهداف اجتماعي هيچوقت به صورت ريسكي سياستورزي نميكند. حتي در اقتصاد و بازار كسبوكار نيز ريسككردن كه در آن هزينه و منافع زياد براي يك عمل متصور است، کار افراد استثنائي است، نه افراد عادي. اصلاحطلب هميشه بايد اساس كارش بر اين باشد که مشارکت عمومي را بالا ببرد. مشارکت عمومي در گامهايی با منافع کوچک و هزينههاي کم شكل ميگيرد؛ اما چون اين منافع کم، در تعداد بسيار زيادي ضرب ميشود و در زمان طولاني تداوم دارد، برايند كلي نتيجه كار بالا ميرود؛ بنابراين اصلاحطلبان هيچوقت نبايد خود را در شرايطي غير از اين درگير كنند. ميتوانيد از همين زاويه ۸۸ را نقد کنيد. ۸۸ يک عمل ريسکي بود که نتيجه آن حداقل از نظر برخي از ابتدا مشخص و قطعي بود. بله! ممکن بود به نتيجه هم برسند؛ اما ريسك آن بسيار بالا بود. اصلاحطلب هيچوقت کاري نميکند که فضا امنيتي شود؛ چراكه هميشه يک عده دنبال ايجاد محدوديت و امنيتيکردن شرايط براي تنگكردن فضاي فعاليت اصلاحطلبان هستند… .
به گمان شما محدود و امنيتيشدن فضا، به اين طرف بستگي دارد؟
بله، به اين طرف هم بستگي دارد. اين به آن معنا نيست که مسئوليت آن طرف را رفع ميکند؛ چراكه همانطوركه گفتم، هميشه يک عده دنبال امنيتيکردن هستند. قبل از سال ٤٩ (آغاز مبارزه مسلحانه با رژيم شاه) اگر يک دانشجو را در تظاهرات دستگير ميکردند يا کتابي از او ميگرفتند، حداكثر سه ماه او را زنداني ميکردند و بعد آزاد ميشد و ممکن بود در دوره دانشجويي چند بار به زندان بيفتد؛ اما بعد از سال ٤٩ ديگر اين اتفاق نميافتاد. اگر کسي دستگير ميشد، معمولا كارش تمام بود و ديگر به بار دوم نميکشيد. فرض آنها اين بود که اين فرد جزء چريکهاست؛ مگر خلاف آن ثابت شود. در آن سالها اگر از کسي کتابي ميگرفتند، ممکن بود ۱۰ سال در زندان باشد. اين به معناي توجيه عمل آنها نيست؛ بلکه به این معناست که وقتي شيوه مبارزه قهرآميز در پيش گرفته ميشود، در آن طرف اين انديشه و اين نوع رفتار را تقويت ميکنيد و در اولويت قرار ميدهيد. براي شيوههاي اصلاحطلبانه، هيچ چيز خطرناکتر از يک جامعه امنيتي نيست. بزرگترين ضربه به سياستورزي اصلاحطلبانه و مسالمتآميز در اين مملکت را عمليات نفوذ مجاهدین خلق زد. آنها همه چيز را امنيتي کردند. در اين شرايط امنيتي، افرادي داشتيم که حتي از برادر خود هم حمايت نميکردند. نه به دليل اينکه بترسند؛ بلكه به آن دليل كه بياعتماد شده بودند و اصلا نميدانستند واقعيت مسائل چگونه است؛ بنابراين هيچوقت يک اصلاحطلب فضا را امنيتي نميکند. من دو بار تابهحال زندان رفته و چندين پرونده داشتم كه از نظر خودم هيچکدام هم جرم نبوده و پروندهها عموما سياسي بوده است و در نهايت هم معمولا تبرئه ميشدم. اما به عنوان يك اصلاحطلب همين سيستم و دستگاه قضائي را که هست- با همه انتقاداتی که به آن وارد است- ميپذيرم و در قالب آن عمل ميکنم. امروز من و شما داريم فعاليت ميکنيم و حرف ميزنيم ولي سعيد مرتضوي کجاست؟ يك اصلاحطلب بايد اساس حركت خود را روي چارچوب قانون قرار دهد. اگر قانون را رعايت نکنيم، نميتوانيم بگوييم که سياست ما اصلاحطلبانه است حتي هنگامي که به اين قانون اعتراض جدي داريم. من خيلي از زاويه اخلاق فردي به موضوع نگاه نميکنم بلكه معتقدم اخلاق سياسي بسيار اهميت دارد. اخلاق سياسي اصلاحطلبانه هيچگاه مبتني بر ايجاد درگيري و دشمني نيست. اصلاحطلب حتي در بازجويي، به هيچ وجه چيزي براي مخفيکردن ندارد. هيچ معنايي ندارد که ما چيزهايي را که امضا کرده يا بيانیهاي را که دادهايم و مردم هم در جريان هستند، مخفي کنيم. مشکل بنده اينجاست که چه فضايي ايجاد شده که به اينگونه رفتارها اعتراض نميشود؟ چون مجموعه كنشها و اعمال يك اصلاحطلب همگي در مدار قانون است، او چيزي براي مخفينكردن ندارد و حتي به بازجو هم دروغ نميگويد. مگر کار خلاف طرف مقابل بنده مجوزي است که من کار خلاف انجام دهم؟ من با کار درست خودم قضيه را حل ميکنم ولو اينکه کامل هم حل نشود. نبايد كنشهاي راديكال و انقلابي را به اسم اصلاحطلبي جا زد يا در پيش گرفت. اين ويژگيها در چارچوب ۹۲ وجود دارد و به عنوان يک برنامه؛ کوشش براي ازبينرفتن محدوديتهاي رئيس دولت اصلاحات ميتواند يک گام خيلي مؤثر براي تحقق اين هدف باشد.
انتهای پیام