تریدینگ فایندر

مرثیه‌ای برای اندیشه

/ کیهان و لایحه مقابله با محتوای خلاف واقع /



میثم سلمانی‌پور، وکیل پایه یک دادگستری، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:


یادداشت اخیر حسین شریعتمداری در روزنامه‌ی کیهان درباره‌ی لایحه‌ی «مقابله با انتشار محتوای خلاف واقع» فرصتی‌ست برای بازخوانی رابطه‌ی میان قدرت، نخبگی و آزادی اندیشه.

این یادداشت با نگاهی انتقادی، تلاش دارد زوایای پنهان آن روایت را آشکار کند؛ روایتی که به‌جای گفت‌وگو، گاهی در پی حذف است. هر چند این لایحه نیز همچون لایحه عفاف و حجاب از همان ابتدا معلوم بود، با واکنش و سد کنشگران و فعالان سیاسی و افکار جمعی روبرو خواهد شد، با این حال نقد این لایحه به دلیل تبعات و هزینه هایی که بر جامعه تحمیل می کند، اجتناب ناپذیر و در راستای تبیین عواقب و تاثیرات آن ضروری است.


یادداشت حسین شریعتمداری ظاهراً پاسخی به دغدغه‌های مربوط به شیوع اخبار جعلی در فضای مجازی بود. اما با نگاهی دقیق‌تر، آن‌چه بیشتر از همه به چشم می‌آمد، نه دفاع از حقیقت، که واکنش مغرضانه و کینه توزانه به منتقدانی بود که از منظرهای متفاوت به لایحه‌ی فوق واکنش نشان دادند.


در این یادداشت، طیف متنوعی از منتقدان، اعم از اساتید دانشگاه، فعالان رسانه‌ای و کارشناسان حقوقی، با برچسب‌هایی چون «نخبگان جعلی» یا حتی «مخالفان نظام» معرفی شده‌اند. چنین زبانی، نه‌تنها به تضارب آرا کمکی نمی‌کند، بلکه یادآور نوعی نخبه‌سازی سیاسی‌ست؛ الگویی که نخبگی را نه در پژوهش و خرد، بلکه در هم‌صدایی با ساختار رسمی جست‌وجو می‌کند.

نخبگی، اطاعت یا اندیشه؟


در عصر حاضر، نخبگی را نمی‌توان به سکوت در برابر قدرت یا تایید سیاست‌های رسمی تقلیل داد. نخبه کسی است که دانش، اخلاق، مسئولیت اجتماعی و قدرت تحلیل انتقادی را با هم دارد. نخبه کسی‌ست که در بزنگاه‌های تاریخی، به‌جای خاموش ماندن، نقد می‌کند و هشدار می‌دهد—even اگر آن نقد برای حاکمیت ناخوشایند باشد.


اگر نخبه صرفاً «وفادار» تعریف شود، چه تفاوتی میان عالم مستقل و کارمند سیاسی باقی می‌ماند؟ آیا نخبگی، بدون امکان نقد قدرت، معنای خود را از دست نمی‌دهد؟

حذف پرسش، مرثیه‌ای برای اندیشه


یکی از نگرانی‌های جدی درباره‌ی این لایحه، محدود شدن آزادی بیان و بستری‌ست که می‌تواند منتقدان را به‌راحتی در معرض برخوردهای امنیتی قرار دهد. اما یادداشت کیهان، به‌جای ورود به این دغدغه‌ها، صورت‌مسئله را پاک کرده و از اساس مشروعیت پرسشگری را زیر سوال می‌برد.


با زدن برچسب‌هایی چون «جعلی» به منتقدان، نه‌تنها راه گفت‌وگو بسته می‌شود، بلکه امکان اصلاح و بهبود نیز از میان می‌رود. این همان جایی‌ست که جامعه به سمت اندیشیدن در سکوت، و تکرار در بی‌خبری سوق داده می‌شود.

وقتی تاریخ، آینه می‌شود


برای فهم بهتر این موقعیت، بد نیست به چند نمونه‌ی تاریخی اشاره کنیم؛ تجربه‌هایی که نشان می‌دهند هرگاه قدرت، تفکر مستقل را تهدیدی تلقی کرده، در بلندمدت، خودش متضرر شده است:


۱. کلیسا و گالیله:
در قرن هفدهم، گالیله نظریه‌ی گردش زمین به دور خورشید را مطرح کرد. کلیسا این دیدگاه را تهدیدی علیه نظم فکری مسیحی دانست و او را به دادگاه کشاند. گالیله مجبور به سکوت شد، اما علم در نهایت راه خود را رفت. حقیقت، هرچند دیر، از زیر خاکستر تعصب بیرون آمد.

۲. دوران استالینیسم:
در اتحاد جماهیر شوروی، نخبگان علمی، فلسفی و فرهنگی تنها در صورتی مجاز به فعالیت بودند که با روایت رسمی همسو باشند. اندیشه‌ی مستقل، به سرعت به «انحراف فکری» تعبیر می‌شد و حذف می‌گردید. نتیجه؟ سیستمی که خودش را از مهم‌ترین موتورهای تحول، یعنی نقد و بازاندیشی، محروم کرد.


رسانه‌ای که می‌نالد، اما می‌تازد

روزنامه کیهان، در ظاهر، از مرگ تفکر و گسترش دروغ در فضای مجازی نگران است. اما همین رسانه، سال‌هاست که در عمل، با هجمه‌های تند، سانسور و برچسب‌زنی به منتقدان، عملاً به تضعیف زیربنای «تفکر آزاد» کمک کرده است.

نمی‌توان هم از اندیشه گفت و هم با قلم، پرسش را مجرم دانست. نمی‌توان هم مرثیه‌خوان آزادی بود و هم شریک در دفن آن. این تناقض، نه تازه است و نه محدود به کیهان؛ اما امروز، با گسترش ابزارهای ارتباطی و آگاهی عمومی، بیش از هر زمان دیگری نمایان شده است.


آینده‌ای بدون پرسش؟

در نهایت باید این پرسش ساده اما حیاتی را مطرح کرد:
جامعه‌ای که نخبگانش را نه با معیار علم، اخلاق و استقلال، بلکه بر پایه‌ی وفاداری سیاسی می‌سنجد، چگونه می‌خواهد آینده‌ای روشن، متنوع و پرامید را رقم بزند؟
آیا زمان آن نرسیده که به‌جای تنگ‌ کردن دایره نخبگان، امکان گفت‌وگو، نقد و تضارب آرا را افزایش دهیم؟
آیا وقت آن نرسیده که به جای هراس از پرسش، آن را به رسمیت بشناسیم؟
اگر نه، باید پذیرفت که مرثیه‌ای که امروز می‌شنویم، نه برای فضای مجازی، که برای «اندیشیدن» است؛
اندیشیدنی که پیش از زاده شدن، خفه می‌شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا