خرید تور تابستان

نبرد آگاهی و گمراهی: جای خالی عسگراولادی

«عباس آخوندی» وزیر راه در یادداشتی تلگرامی با عنوان «نبرد آگاهی و گمراهی: جای خالی عسگراولادی» در دقایق پایانی انتخابات ریاست جمهوری نوشت:

🔹هرچند انتخابات این دوره ساعات پایانی خود را طی می‌کند و باد صبا خبرهای خوش می‌آورد و دیگر نوشتن چندان معنی نمی‌دهد، با این وجود دریغم آمد که یادی از مرحوم عسگراولادی نکنم. جای خالی او در این انتخابات که آشکارا نبرد بین آگاهی و گمراهی است کاملا مشهود است.

🔹او سیاستمداری ثابت‌قدم، مؤمن به مرامِ خود و میهن‌پرست بود و آن موقع که لازم بود قد علم کند و یک تنه در صحنه #سیاست، جهت اصلاحِ امرِ ملی به اظهار رای خود بپردازد، دریغ نمی‌کرد. این گوهری است بسیار کمیاب و پرارزش که در کمتر سیاستمداری در این روزگاران می‌توان سراغ گرفت. هرچند من نه تنها هیچ‌گاه هیچ تعلقی به گفتمان ایشان نداشتم و ندارم بلکه، در بسیاری از موارد در برابر آن قرار داشتم. با این وجود، این مانع آن نمی‌شود که نقش مؤثر وی در تاریخ سیاسی ایران در 5 دهه گذشته و بنیان‌گذاری یکی از ریشه‌‌دارترین احزاب ایران که از قضا وی را قربانی کرد را نبینیم.

🔹اظهار نظر منصفانه و تاریخی وی بلا فاصله پس از انتخابات و درست 5 روز پس از اعلام پیروزی نامزد مورد حمایتش که از او تحت عنوان خیرالموجودین یاد می‌کرد، و خارج از بندگی خدا خواندن همان کس که مردمان را خس و خاشاک خطاب کرد، در عالم سیاست به‌غایت دلیرانه بود. او هیچ‌گاه اسیر فضای حاکم نشد و هتک حرمت شهروندان از سوی وی را دید و در همان زمان و در همان سخنان، از سماحت کسانی که بزرگوارانه از کنار توهین‌ها گذشتند، تقدیر کرد. او به‌موقع گسل‌های تازه اجتماعی که در پس انتخابات 88 ایجاد شده بود را دید و گفت: “در چنین شرایطی جامعه نیازمند هدایت‌های فراجناحی و ولایت‌محوری است و حقیر احساس کردم که ضرورت دارد آبروی خدادادی را در جلوگیری از جنگ افروزی و ایجاد فتنه و انحراف جدید بکار گیرم.
♦️ از امام راحل آموخته‌ایم که فرمودند: « من فکر کردم آبرویی که خدا داده است در راه خدا مصرف کنم و در راه دین خدا».

🔹اوج تلاش‌های او در این ارتباط، باز می‌گردد به نامه‌هایی که بین او و دبیر کل حزب رقیب مبادله شد و باعث شد که وی از سوی دوستان خود مورد ملامت قرار گیرد. دقیقا در بحبوحه همین نامه نگاری‌ها بود که باوی ملاقاتی داشتم. از قضا، آقای دکتر نهاوندیان هم حضور داشتند. از وی پرسیدم که چه شد به این فکر افتادید؟ ایشان مطلبی به این مضمون گفت که افتاب من بر لب بام است. من شتاب دارم تا آنچه را می‌دانم برای اصلاح جامعه بیان کنم و می‌ترسم که عمرم تمام شود و از ادای این وظیفه باز بمانم. سپس به آموزه‌ای از دائیش مرحوم توسلی پرداخت.

🔹ایشان اظهار داشت که دائیم می‌گفت که هر وقت درمانده شدی، دو رکعت نماز کن و به اباعبدالله متوسل شو. زیارت بخوان و آنگاه آنچه فهمیدی درست است به همان عمل و در راه آن پایمردی کن. ایشان گفت من هم، همین کار را کردم. به این نتیجه رسیدم که این کاری که می‌کنم مرضی خداوندم متعال است و بزرگترین ذخیره‌ی آخرت من خواهدبود، هرچند، تمام اعضای شورای مرکزی حزبی که خودم تاسیسش کردم و پروبالش دادم مرا استیضاح کنند و بسیار خوشحال خواهم بود که بر این عقیده بمیرم.

🔹بعدها همین مطالب را در نشریات به نقل از ایشان خطاب به شورای مرکزی حزبش خواندم. «عمر من مثل آفتاب لب بام است و دیری نخواهد پایید و همه این چیزها را با خودم به زیر خاک می‌برم و کل شما اعضای شورای مرکزی هم نمی‌توانید جواب قیامتی مرا بدهید. من باید خودم برای قیامتم جواب داشته باش. فکر کردم خدا مختصر آبرویی به من داده است و همراه من به زیر خاک می‌رود. آن را کجا مصرف کنم؟ فکر کردم باید در راه دین خدا مصرف کنم… جمهوری اسلامی بر اساس جمهوریت و اسلام سامان گرفته است و ما باید کاری کنیم که جمهوریت یعنی حضور قاطبه مردم امکان داشته باشد. اگر عده‌ای را طوری سیاه کنیم که از حالا به بعد نتوانند شرکت کنند، معنای جمهوریت متزلزل می‌شود. بنده در این پایه دوم عرض کردم برای اینکه جمهوریت سامان بگیرد، باید جلوی تخریب و سیاه‌نمایی همدیگر را بگیریم. نباید همدیگر را سیاه کنیم.

🔹در جای دیگری ایشان می‌گویند به اعضای شورای مرکزی گفتم: من آمده‌ام که در حضورم از من تبری بجویید که بدانم آبرویم را تقدیم کرده‌ام تا از اینجا بلند شوم و بروم. راه بی‌خطر نیست. وظیفه‌ای که بنده دارم، وظیفه یک انسان رفتنی است با بار سنگین.در هر صورت، آن موجِ هرزگیِ معنی در سال 84 بنیانِ بیش از 50 سال تفکر اصول‌گرایی را برانداخت. این به‌ ‌دلیل پنهان‌کاری و عدم موضع‌گیری صحیح و به‌موقع و همراهی نکردن سایر اعضای حزب و هم‌چنین سایر گروه‌های اصول‌گرا بود. مرحوم عسگراولادی هم‌چنان که در پی برقرای مجدد گفتگوی ملی بین گروه‌های رقیب بود، در پیِ بازسازی و بازآفرینی حزبِ خود و جریان اصول‌گرا نیز بود. او بخوبی درک کرده‌بود که جریان اصول‌گرایی دچار پریشانی و بی‌سامانی شده‌ و باید چاره‌ای می‌اندیشید. لیکن، با دیوار سخت مقاومت هسته‌های ذینفع در اینجا و آنجا در درون اردوگاه متلاشی شده‌ی خود مواجه شد و عمر به وی وفا نکرد، هر چند هیچ نشانی از توفیق هم از ابتدا با وی قرین نبود.

🔹در این ارتباط، مرحوم عسگراولادی در گفتگوی با خبرآنلاین در ۱۳۹۲/۴/۲۱ می‌گوید: در دولت آقای احمدی‌نژاد برخی قانون‌گریزی‌ها باعث شد شکاف قوا و نیز شکاف نخبگان دامن زده شود. این یک مسیر افراطی بود…بنده دو سال پیش از انتخابات موضوع پوست‌اندازی سیاسی در حزب موتلفه و جبهه خط امام و رهبری را مطرح کردم. همچنین بحث وحدت و همگرایی در جبهه اصول‌گرایان را مورد تاکید قرار دادم. این دو مورد بی‌مهری قرار گرفت و برخی آن را برنتابیدند. قطعا ما باید یک تجدید نظر در راهبردها و برنامه‌های خود داشته باشیم. فکر می‌کنم نتیجه این انتخابات [دوره یازدهم] به اندازه کافی برای ما این پیام را داشت که در مسیری که یاد کردم حرکت کنیم.

🔸با توجه به شرح فوق، وقتی دیدم که اقای مهندس میرسلیم قرص و محکم می‌گوید من کاندیدای حزب هستم و هزینه تبلیغات مرا حزب می‌دهد و تا پایان می‌مانم خیلی خوشحال شدم. گفتم گویا خواسته‌ی آن پیرمرد تحقق پیدا کرده‌است و یکی از احزاب قدیمی ایران توانسته خود را بازسازی نماید و از فرصت این انتخابات برای بیان نقطه نظرات خود و مانور حزبی استفاده کند تا بعدها قدرتِ عمل و انسجام تشکیلاتی بیشتری بیابد. ولی، دریغ و افسوس که نه اقای مهندس میرسلیم گفتمان منسجم و مستقلی را ارائه کرد و نه شورای مرکزی حزب وی تا پایان وی را همراهی کرد. آنها در میانه راه وی را رها کردند و به رقیب وی که متحد و ادامه دهنده تفکر وراه همان کسی بود که به تشخیص مرحوم عسگراولادی سنگِ بنای انحراف در جبهه اصول‌گرایی را گذاشته بود پیوستند و نشان دادند که میلشان به قدرت بسیار بیش از آن است که بتوانند حوصله کنند و این گفتمان را بازآفرینی نمایند. بی‌گمان نتیجه این رفتار، جز شکست درونی جبهه اصول‌گرایی و ایجاد هزینه اجتماعی برای ملت ایران نیست.

💢در هرصورت، به نظر می‌رسد که بزرگترین دستاورد این #انتخابات تا کنون گسترش آگاهی عمومی است که موجب تشخیص گفتارهای گمراه‌کننده از آگاهی‌بخش و راه از چاه شد، می‌باشد. در کنار آن، دستاورد بزرگ دیگر این انتخابات، شکل‌گیری شبکه حسی #جوانان است که بزرگترین سرمایه اجتماعی است که پس از مدت‌ها برای شکل‌دهی آینده ایران شکل گرفته و به تدریج انباشته شده‌است و باید قدر آن دانسته شود.

 

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. احسنت جناب آخوندى، تحليل جالبى بود فقط يك نكته ناگفته باقى ماند و آن جانشينان آن مرحوم و امثال وى – مرحوم مهدوى كنى و .. – امروزه چه كسانى هستند ؟! نوابغى چون مهرداد بذرپاش و مهدى محمدى و حميد رسائى كه جناح اصول گرا را با سر به زمين زدند !

    17
  2. خانه از پای بست ویران است . مشکل مملکت ما خیلی بیشتر از این حرفاست . هیچ چیز سر جای خودش نیست . خدا هیچ خونه ای را بی پدر و بزرگتر نکنه .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا