صدای گفتوگو در میانه جنگ و ایمان

مهدی یزدانیان در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «صدای گفتوگو در میانه جنگ و ایمان» نوشت:
در روزگاری که سیاست، میدان جدل و نفی بود، محمدجواد تندگویان صدای دیگری داشت؛ صدای گفتوگو، انصاف و انسانیت.
او نه فقط وزیر نفتِ دوران جنگ بود، بلکه انسانی بود که باور داشت اختلاف نظر، دشمنی نمیآورد و حقیقت در انحصار کسی نیست. تندگویان در جلسات کاری، پیش از آنکه سخن بگوید، گوش میداد. از جوانترین همکار تا کارکشتهترین مدیر، همه از او یاد گرفته بودند که شنیدن، اولین قدم عدالت است.
انصاف برایش فقط یک صفت اخلاقی نبود، بلکه روشی برای زیستن بود؛ او در داوری میان افراد و دیدگاهها به خود یادآور میشد که “انسان بودن مهمتر از موافق یا مخالف بودن است.”
در روزهای سخت جنگ و بحران، وقتی بسیاری در موضع خشم و قهر بودند، تندگویان هنوز به گفتوگو و اصلاح میاندیشید. حتی دشمن را نیز انسان میدید؛ انسانی که میتوان امید داشت روزی حقیقت را دریابد.
روایتها از دوران اسارتش نیز گواه همین روحیه است؛ در بازجوییها، با آرامش و احترام پاسخ میداد، بیکینه و بدون توهین. او محبت را سلاح ایمانش کرده بود. تندگویان نشان داد که شهید شدن تنها در میدان جنگ نیست؛ گاهی انسان در میدان اخلاق، در نبرد با تعصب و نفرت، به شهادت میرسد.
میراث او برای زمانه ما شاید همین باشد: اینکه عدالت بدون انصاف، ایمان بدون مدارا و سیاست بدون گفتوگو آیندهای ندارد. انصاف در مدیریت روزی در جلسهای میان دو مدیر باسابقه و یک کارمند جوان درباره بودجهی طرحی اختلاف افتاد. دیگران جانب مدیران را میگرفتند، اما تندگویان با دقت حرفهای همه را گوش داد، و در پایان گفت: «گاهی تجربه باعث میشود صدای تازهترها را نشنویم؛ ادبیات عدالت، سکوت در برابر رفیق بیصداست.»
پیشنهاد همان کارمند جوان بعداً به طرحی ملی در صرفهجویی انرژی انجامید. این روحیهی انصاف و فرصت دادن به همه برای اظهار نظر، جو اعتماد را در وزارتخانهای بحرانی زنده کرد.
مدارا در میان بحرانها تندگویان بارها قربانی سیاستهای تند زمانه شد. وقتی برخی چهرهها به او انتقاد میکردند که چرا با نیروهای فنی پیشین (از دوران قبل از انقلاب) همکاری میکند، پاسخ میداد: «اگر آنها امروز برای مردم کار میکنند و به استقلال کشور باور دارند، گناه گذشتهشان را خدا میبخشد، نه ما.»
او باور داشت جامعهای که در آن کینه و حذف بر گفتگو و اصلاح غلبه کند، دیر یا زود حقیقت را گم میکند. گفتوگو حتی در اسارت در سال ۱۳۵۹، وقتی در جبهه به اسارت نیروهای بعثی درآمد، بسیاری انتظار داشتند که نفرت در چهرهاش بنشیند. اما همراهانش بعدها نقل کردند که تندگویان با سربازان عراقی با احترام انسانی صحبت میکرد؛ حتی آنها را از دشنام دادن به اسیران ایرانی بازمیداشت.
یکی از اسیران آزادشده میگوید: «او میگفت اگر با کینه جواب کینه دهیم، دیگر فرقی با دشمن نداریم. ایمان یعنی بتوانی در تاریکی هم منصف بمانی.»
این نگاه عارفانه و آرام، زندان را به مدرسهای از گفتوگو بدل کرد. رفتار انسانیاش چنان اثری داشت که برخی بازجویان عراقی بعدها در خاطرات خود نوشتند که از شخصیت و ادب تندگویان شگفتزده بودند. میراثی برای امروز شهید تندگویان تنها مدیر و وزیر نبود؛ او نماد اخلاق در قدرت بود.
در زمانهای که سیاستها آتشافروز اختلافاند، یاد او به ما میآموزد که مدارا ضعف نیست، بلکه اوج شجاعت است. اینکه انصاف، شالوده ایمان است، و گفتوگو پلی است از دل انسان به سوی حقیقت.
محمدجواد تندگویان در سکوت و با لبخند رفت، امّا صدای آرام و مؤمنانهاش هنوز در گوش تاریخ میپیچد: «بیایید پیش از داوری، همدیگر را بشنویم.»
منابع: کتاب شهید غریب، کتاب حکایت آن مرد غریب، کتاب زندهٔ عشق
انتهای پیام




