سقوط «شهرزاد» با همراهی قباد، بلقیس و فرهاد
روزنامه آسمان آبی در پرونده ویژه خود درباره سقوط سری دوم شهرزاد نوشت: سریال «شهرزاد» دوشنبه 17مهر با پخش آخرین قسمت به کار خود پایان داد؛ البته در حرکتی هوشمندانه بخش کوچکی از فصل سوم در پایان قسمت آخر با عنوان «بهزودی فصل سوم» پخش خواهد شد که به مخاطب یادآوری کند داستان ادامه خواهد داشت تا احتمالا همچنان او را روی هوا نگه دارد. درباره فصل دوم سریال «شهرزاد» میتوان حرفهای زیادی زد. در هفتههای گذشته که قسمتهای مختلف این فصل سریال «شهرزاد» پخش میشد، انتقادات فراوانی به این سریال وارد شد. فصل دوم سریال به اندازهای سردرگم بود که شاید بتوان گفت عوامل با رسیدن به ثبات تصمیم گرفتند بهجای 28 قسمت فصل اول، فصل دوم را تقریبا در زمانی نصف فصل اول روایت کنند و مقدمه فصل سوم را بچینند، اما آنگونه که از واکنشها برمیآید، فصل دوم سریال «شهرزاد» نتوانسته موفقیتهای فصل اول را تکرار کند.
بزرگآقا؛ مُرد
«آن کنشگر اصلی که در فصل یک وجود داشت، در این فصل غایب بوده و جای خالی آن احساس میشود.» این جملات علی نصیریان درباره فصل دوم سریال «شهرزاد» شاید درستترین انتقادی باشد که بتوان به این فصل وارد کرد. تصمیم نغمه ثمینی و حسن فتحی برای کشتن شخصیت بزرگآقا در پایان فصل اول سریال، یکی از مهیجترین اتفاقات آن فصل بود، اما حال که فصل دوم به پایان رسیده، باید گفت که این تصمیم هر اندازه مهیج و مناسب برای قسمت پایانی یک فصل 28قسمتی بود، اما بههیچوجه هوشمندانه نبوده است. سریال «شهرزاد» پر از شخصیتهایی است که هریک از آنها با توجه به بازیگرانی که این نقشها را ایفا میکنند میتوانند یک مجموعه را بهسمت موفقیت ببرند، اما شخصیت بزرگآقا با نقشآفرینی علی نصیریان، دقیقا کنشگر اصلی داستان بود. همه روایت بر محور او شکل میگرفت و بزرگآقا در مرکز داستان قرار داشت. به نظر میآمد در نوشتن شخصیت بزرگآقا و اتفاقاتی که این شخصیت در سریال رقم میزد، نویسندگان سریال تحتتاثیر فیلم سینمایی «پدرخوانده» قرار داشتند، اما پدرخوانده ایرانی بهطور دقیقی در مکانی مناسب قرار گرفته بود. سریالی که از روز 28 مرداد 1332 آغاز میشد و پدرخوانده برای نگهداشتن جریان سلطنت نقش ایفا میکرد. همه میدانستند طی قسمتهای بعدی این پدرخوانده میتواند اتفاقات بزرگی رقم را بزند. بزرگآقا بازیگر کلیدی «شهرزاد» بود و تصمیم نویسندگان برای کشتن او در پایان فصل یک، ستون اصلی فیلمنامه را فروریخت؛ اتفاقی که شاید باز هم براساس الگوی «پدرخوانده» رخ میداد، اما مسئله اینجاست که این سریال عنوانش «شهرزاد» است و قرار نیست همه اتفاقات درباره پدرخواندهها باشد. شخصیت قباد (با بازی شهاب حسینی) نیز چندان برای پرکردن خلأ بزرگآقا کار زیادی نتوانست انجام دهد. قسمتهای دوم و سوم «پدرخوانده» فورد کاپولا با زمینهسازی برای ظهور یک پدرخوانده جدید و قدرتنمایی او رخ میداد، اما کل فصل دوم، نویسندگان قباد دیوانسالار را بازی دادند تا سریال به فصل سوم کشیده شود؛ یک شخصیت توسریخور که یک فصل کامل تغییر چندانی نکرد و همان راه خویش را ادامه داد. او نتوانست کمکی باشد برای زمیننخوردن سریال، مرگ بزرگآقا بدون جایگزینی برای او، یک اشتباه استراتژیک ازسوی نویسندگان بود.
این تازهبهروایتآمدگان
شخصیتهای بلقیس (با بازی رؤیا نونهالی)، شاپور بهبودی (با بازی رضا کیانیان) و ثریا (با بازی آتنه فقیهنصیری) سه شخصیت مهمی بودند که از ابتدای این فصل به سریال اضافه شدند. بلقیس، خواهر بزرگآقا، با مرگ او به تهران آمد و زمینهساز بهقدرترسیدن قباد شد. شاپور بهبودی پس از مرگ برادر در فصل قبل، جایگزین او شد و اکنون قرار است نقش مهمی بازی کند. بهدلیل آنکه اتفاقات خانه شاپور بهبودی نیز برای نویسندگان مهم بوده، ثریا، همسر شاپور نیز صاحب نقشی مهم در روایت شده است؛ البته دوستی بلقیس و ثریا نیز در اینجا تعریف شده تا شخصیتهای اضافهشده بتوانند داستانی پرچالش را تدارک ببینند، اما شاید دقیقا از همین نقطه ضربه مهم دیگری به «شهرزاد» وارد میشود. یک لحظه مقایسه کنید پدرخواندههای سریال در فصل اول را با پدرخواندههای سریال در فصل دوم. ماجرا بر سر بازی شخصیتها در سریال نیست، بلکه نقطه مهمی که سریال با آن روبهرو است، نوع تعریف آن از مقوله پدرخوانده است. هرچه پدرخواندههای سریال در فصل اول مرموز، زهردار و پرقدرت از کار درآمده بودند، پدرخواندههای فصل دوم بیعرضه و واقعا کمتوان هستند. این یکی از مهمترین اشکالاتی است که فصل دوم با آن روبهروست؛ البته میتوان حدس زد در فصل سقوط شخصیتها، نویسندگان بنابر تغییر زمانه از دوران پایان پدرخواندهها خواهند گفت؛ اما ایده هرچه بوده، نتیجه شخصیتهایی خشن اما بیجربزه از آب درآمدهاند که هیچ تاثیری بر مخاطب ندارند. به همین سادگی، بلقیس به یک شخصیت نهچندان با قدرت تبدیل میشود که هوشیاریاش در قسمتهای پایانی چندان به کار سریال نمیآید. روشنکردن داستان عشق قدیمی او و هاشم (با بازی مهدی سلطانی) هم یکی دیگر از ایدههای داستان تاریخی – جنایی – عاشقانه «شهرزاد» است که کار خاصی از پیش نمیبرد. شخصیت رضا کیانیان هم با همه تلاش او برای درآوردن یک بازی متفاوت، چنگی به دل نمیزند. واکنشهای هیستریک و عصبی شاپور بهبودی بیش از یادآوری یک پدرخوانده مخوف، یادآور ناتوانی فیلمنامه در شخصیتپردازی اوست. ثریا نیز در میانه این دعوا، زنی ضعیف است که گیر ضحاک ماردوش افتاده و درنهایت، فقط بهعنوان یک کاتالیزور استفاده میشود. به نظر میرسد هیچیک از شخصیتهای تازه کمکی به جذابترشدن سریال نکردهاند.
یادگار فصل اول
نمیتوان از سریال «شهرزاد» نوشت و درباره نقش هاشم (با بازی مهدی سلطانی) حرف نزد. هاشم تنها شخصیت باصلابت بهجامانده از فصل اول است. در پایان فصل اول، حشمت (با بازی ابوالفضل پورعرب) میِمیرد و برادرش نصرت (با بازی پرویز فلاحیپور) جایگزین او میشود، اما این جایگزینی برای فصل دوم اصلا خوشایند نیست. شخصیت هاشم از فصل اول به فصل دوم آمده و یادآور فصل اول موفق سریال و تعریف درست داستان در آن است. از سوی دیگر، بازپرس جدیدی با بازی امیر جعفری به میدان میآید که تقریبا او نیز فدای گذار از فصل اول به سوم میشود و عملا تنها بازی کلیدیاش در قسمت آخر شکل میگیرد. از نخستینباری که جعفری بازی خود را آغاز میکند تا قسمت آخر با بازپرسی طرف هستیم که نویسندگان او را برای فصل سوم نگاه داشتهاند. همین بیتوجهی به فصل دوم سقوط آن را در پی دارد.
آن پسزمینه تاریخی فراموششده
مخاطب سریالی با نام «شهرزاد» توقع دارد که او حضوری پُررنگتر در مرکز روایت داشته باشد، اما زن قوی و متفاوت فصل اول در این فصل به گزینهای برای ردوبدلشدن حرفهای عاشقانه، خواننده بیانیههای بلندبالا و سنگ صبور این و آن شده است. داستان غریبی است شخصیتی که بخش مهمی از سریال براساس داستانهای او و عاشقانههای اطرافش شکل میگیرد، در یک فصل کامل مانند فردی عادی هیچ کنش خاصی ندارد. نهایت کنش او در دو قسمت پیرامون تصمیم به بازگشت او برای زندگی با قباد برمیگردد. در قسمتهای انتهایی، سطح حضورش آنقدر نازل میشود که تلاش برای حل و فصل مشکلات خواهرش مهمترین تاثیرگذاریاش است. شاید باید یادآوری کرد سریال «شهرزاد» از یک روز تاریخی در میانه حوادث روایتنشده در قاب تصویر آغاز شده است. با دغدغه آزادیخواهانه جوانی عاشق که بر سر عشق به شهرزاد و دکتر مصدق قرار بود تن به تیرباران بسپارد. تاریخ پر فرازونشیب در بستر داستان ایران، عاشقانههای آذر گلابدرهای، چپها و غصه اعدام حسین فاطمی جای خود را به شعارهای عجیب و خندهدار در پستوی انجمن شعر داده است. از روایت در بستر تاریخ در فصل اول، «شهرزاد» به استفاده از المانهای تاریخی برای رسیدن به سیاسیبازی یکی از شخصیتهایش افتاده است. این داشتهای تلخ برای سریالی است که تنها میتوان امیدوار بود فصل سوم بهتری در پیش داشته باشد.
«سجاد صداقت» در یادداشتی در این روزنامه نوشت:
فصل دوم سریال «شهرزاد» با همه داستانهایش، دوشنبه ۱۷ مهر به پایان رسید. سریالی که در فصل اول، ۲۸ قسمت را روانه شبکه نمایش خانگی کرده بود، فصل دوم خود را در ۱۵ قسمت تمام کرد و به مخاطبانش فصل سوم را وعده داد. احتمالا هیچ آمار مستندی ارائه نخواهد شد که بدانیم میزان مخاطبان سریال «شهرزاد» چه اندازه بوده، اما میتوان گفت یکی از پرطرفدارترین سریالهای سالهای اخیر در ایران بوده است؛ سریالی که از همان ابتدا نوید آغاز دورهای تازه در صنعت سریالسازی ایران میداد. در دوران افول و کممایگی سریالهای تلویزیونی و پس از یک دوره پر فراز و نشیب در تولید سریالهای شبکه نمایش خانگی، میتوان «شهرزاد» را نمونهای موفق خواند. این سریال کار خود را با کارگردانی شناختهشده و بازیگرانی پرمخاطب آغاز کرد. قسمتهای ابتدایی فصل اول آن، وعده بازگشتی شورانگیز به زمانهای نهچندان دور که تلویزیون سریالهای خوب و خاطرهانگیز تولید میکرد را میداد و به همین دلایل آمار مخاطبان «شهرزاد» اوج گرفت؛ اوجی که حالا و با پایان فصل دوم، سرنوشت آن چندان مشخص نیست.
2 صنعت سریالسازی در جهان امروز، یکی از بزرگترین صنعتهای تولید سرگرمی است. هر روز بخش گستردهای از مردم در جهان، بیننده سریالهای تلویزیونی میشوند. سریالسازی توسط شبکههای بزرگ آمریکایی و انگلیسی اکنون به یکی از بزرگترین اتفاقات هزاره سوم تبدیل شده است. تا همینجا هم سریالسازان، روزگاری بحرانی برای صنعت سینما رقم زدهاند. شبکههای تلویزیونی با حضور ستارگان بزرگ سینما در بخشهای مختلف چنان در کار تولید سریال وارد شدهاند که میتوان گفت سریالها جا پای فیلمهای سینمایی گذاشتهاند. سریالها به دلیل آنکه میتوانند برخی از موضوعات و طرحها را به شکل مفصلتری روایت کنند، به اولویتی تبدیل شدهاند که هر کارگردان یا بازیگری را به تجربهکردن آن ترغیب میکند. اینگونه است که در طول دو دهه اخیر شاهد ساخت سریالهای تلویزیونی با مشهورترین چهرههای هالیوود بودهایم. میزان بیننده رسمی این سریالها مشخص است و رتبهبندیای که از سوی منتقدان و مخاطبان نیز انجام میشود، در سرنوشت سریال بهشدت کارساز خواهد بود. چه بسیار سریالهایی که به دلیل نرسیدن به میزان مناسبی از مخاطب یا نمرههای پایین حاصل از ارزشیابیها در میانه راه و داستان، کنسل شدهاند و از یاد رفتهاند.
3 صنعت سریالسازی در جهان امروز، دیگر به سریالهای ساخت شبکههای آمریکایی و انگلیسی ختم نمیشود. امروز یکی از صادرات مهم کشور همسایه ما یعنی ترکیه، سریالهای تلویزیونیاش است؛ سریالهایی که مخاطبان ایرانی به واسطه شبکههای ماهوارهای با آنها آشنا شدهاند؛ هرچند که از دید بسیاری، سریالهای ترک، چندان سطح بالایی ندارند، اما گستره تولید سریال، انتخاب محتوای متفاوت و تشخیص ذائقه مخاطب تلویزیون در منطقه فرهنگی خاورمیانه باعث شده که صنعت سریالسازی در ترکیه به صنعتی بزرگ و پولساز بدل شود؛ البته ترکها هم خیلی زود به این نتیجه رسیدند که نمیشود با اندیشه ادامه و پایان سریالهای تلویزیونی به هر قیمتی، صنعتی بزرگ ایجاد کرد. بررسی هفتگی مخاطبان سریالها و در مجموع برنامههای تلویزیونی و تعارف نداشتن در تجارت باعث شده برنامههایی که امتیاز مناسبی در نظرسنجیها بهدست نمیآورند، دیگر ادامه پیدا نکنند. به همین سادگی است که سریالها و سازندگان آن، خود را در برابر کیفیت مسئول میدانند و در هر فصل پخش سریالها شاهد گرهافکنیها، جذابیتها و از همه مهمتر خلاقیتهای بیشماری هستیم که مخاطب را پای تلویزیون نگه دارد.
4 حال میتوان نگاهی دوباره به فصل دوم سریال «شهرزاد» انداخت. شبکه نمایش خانگی و سریالهایش در سالهای اخیر نشان داده که میتواند – با سطح دربرگیرندگی کمتر- رقیبی برای تلویزیون باشد. نبود سیستم رتبهبندی در تلویزیون و استفاده از انحصار شبکههای سیما باعث میشود یک سریال پس از رسیدن به پخش با هر کیفیتی راه خود را ادامه دهد و بعدا نیز درباره آن آمارهای عجیبوغریبی ارائه شود. این در حالی است که در شبکه نمایش خانگی با آنکه هیچ سیستم مشخص تعیین امتیاز، میزان مخاطب و رضایت از سریالها وجود ندارد، اما میزان فروش دیویدیها و لینکهای اینترنتی دانلود سریال میتواند تعیینکننده باشد. این آمار اکنون در دسترس ما قرار ندارد، چرا که معمولا از سوی تهیهکنندگان یک امر محرمانه تلقی میشود. دیگرانی هم که این آمار را در دسترس دارند از آن برای هر چیزی استفاده میکنند، جز بالا بردن کیفیت سریالها. به همین سادگی است که سریال «شهرزاد» در فصل دوم به دلیل با وجود کارگردانی معمولی و غیرخلاقانه، فیلمنامه ضعیف و شعاری، دیالوگهای تکراری و استفاده از کلیشههای تجربهشده فصل اول، بدون هیچ خلاقیتی و تنها به این دلیل که توانست داستانش را کش بدهد، 15هفته تماشاگر را بهسوی خویش خواند. سازندگان بیش از آنکه به چگونگی اتفاقات سریال و مخاطب آن فکر کنند، در فکر ساختن فصلهای دیگر هستند. سریالی که در پایان فصل یک در اوج تمام میشود، در فصل دوم بدون هیچ اتفاق تازهای از قسمت اول تا 15 دنبال میشود، چرا که سرمایهگذاری وجود دارد که هزینه را تأمین کرده، ستارگانی در سریال هستند که مورد توجه قرار دارند، کارگردانی در مجموعه حضور دارد که میتوان سریالهای بهتری از او را به یاد آورد و در نهایت رسانههایی هستند که تنور ماجراهای سریال را بهخوبی گرم میکنند. به همین سادگی، نه از رتبهبندی برای ارتقای کیفیت خبری هست و نه از صنعت سریالسازی. همین که به «شهرزاد» در سوپرمارکتها توجه شود، کافی است. این پایان تراژدی سریالسازی معاصر است. محمد امامی، تهیهکننده سریال «شهرزاد» افت کیفیت فصل دوم آن را با افت کیفیت سریالی چون «بازی تاجوتخت» در بعضی از فصلها مقایسه کرده است؛ البته از دیدگاه نگارنده، این مقایسه تهیهکننده سریال، چندان هم بیراه نیست. هر دوی این سریالها روزهای دوشنبه به دست مخاطب ایرانی میرسیدند! شاید همین نکته برای مقایسه صنعت سریالسازی در دنیا و ایران کافی باشد.
انتهای پیام
درسته که فصل دوم شهرزاد بی خود بود و در این مورد کاملا با هاتون موافقم اما شما اومدی از سطح پایین ترین سریال های دنیا داری تعریف می کنی و میگی به نظر یه عده سطح پایینن وخیلیم سریالهای پول سازین منظورم اون جایی بود که راجبه سریالهای ترکی حرف زدین نمی دونم واقعاسریالهای ترکی در حدی هست که حتی راجبش حرف زد اصلا چطور میشه… سریال شهرزاد هر چندیم که بی خود بوده باشه به هیچ عنوان قابل مقایسه با اراجیفه ترکیه ای نیست صنعت فیلم سازی ترکیه جوریه که انگار هیچ ادم هنرمند و روشن فکری توش وجود نداره و همین طور اخلاق؛ فیلم نامه نویسی که بماند… من این نظرو دارم زمانی می نویسم که فصل سوم شهرزاد هم تموم شده و متاسفانه باید بگم این فیلم به غیر از فصل اولش ادامش کاملا بی هدف و فوق العاده ضعیف بود و فقط به خاطر کسب درآمد نوشته شده بود ما تو این زمینه دقیقا داریم ادای آمریکایی هارو درمیاریم یه سریال و رو تا جایی ادامه میدن که دیگه مطمئن شن کسی نگاش نمی کنه همین فرار از زندان مایکل گند فرار از زندان رو درآورد مگه یه آدم چند بار میفته زندان آخه …..در مورد بازی تاجو تختم، که کلی ازش تعریف کردین باید گفت که با وجود جذابیتهای سریال به شدت سریالی بی بندو باره و هیم الکی دارن کشش میدن و خدا می دونه کی بخواد تموم شه متاسفانه آمریکایی ها هم با وجود هزینه های زیاد، فیلم نامه های ضعیفی دارن و خیلی خیلی کم پیش می یاد که کار با ارزشی ارائه بدن تو زمینه ی فیلم سازی انگلیسی ها و کره ای ها به شدت فیلم نامه های قوی دارن اما از اونجایی که استعمار آمریکایی روی ماهواره ها چیره هست شما فقط با کارایی که از اونجا پخش میشه آشنایید