همایش ملی «خرقه تزویر سابق»!
یادداشت «رضا بابایی» پژوهشگر فرهنگی در نقد همایشی با عنوان اولین همایش ملی تصوف، شاخصهها و نقدها»، به گزارش انصاف نیوز در پی میآید:
برخی نهادهای دینی در قم و تهران، دوباره تصمیم گرفتهاند که همایشی علیه عرفان و تصوف برگزار کنند. از عنوان پیشین همایش (خرقۀ تزویر) و مدیران آن و موضوع مقالات، پیدا است که سمتوسو و بلکه انگیزۀ همایش، دامن زدن بر موج تصوفستیزی در میان متشرعان است. پیشتر در یادداشتی [لینک] نوشته بودم که این نقدها به نفع عرفان و تصوف است؛ اگرچه اکنون مردم ایران به همگرایی و کاستن از منازعات و یافتن محورهای مشترک میان همۀ طبقات فرهنگی کشور، نیازمندترند تا جنگ و ستیز. کسی هم باور نمیکند که انگیزۀ برگزارکنندگان این گونه همایشها، نقد علمی است، نه زمینهسازی برای حذف یکی دیگر از گرایشها و جریانهای ریشهدار در ایران. اگر انگیزه، نقد علمی بود، باید به طرفداران عرفان و تصوف هم اجازه میدادند که با استفاده از بودجۀ عمومی کشور، همایشها و برنامههای مشابه برگزار کنند؛ یا دستکم به اندازۀ منتقدان خود از آزادی و امنیت برخوردار باشند.
قصد من اکنون نقد همایش مذکور نیست. اما میخواهم نکتهای را دربارۀ پوستر این همایش بگویم:
پوستر پیشین و جدید همایش، درویشی را به تصویر میکشد که در حال سماع و چرخیدن است. تکرار این تصویر در هر دو پوستر و نیز عنوان مقالات همایش، تصوف را در حد مراسمی در قونیه و برخی خانقاههای سنتی فرومیکاهد. برگزارکنندکان همایش، خود میدانند که عرفان و تصوف، مجموعهای از معرفتهای خُرد و کلان در هستیشناسی، اخلاق، معنویت و الهیات است و در خدمات اجتماعی نیز کارنامهای درخشان دارد. اما دوست میدارند که سطرهایی تاریک و مبهم و جزئی و برخی ناراستیها در کارنامۀ تصوف را در بوق و کرنا کنند تا این رقیب را هم از پای درآورند. آنان میدانند که هیچ مذهب و آیین و نحله و مرام و گرایشی در جهان نیست که نتوان در نامۀ اعمال و افکار پیروانش، سیاهیهایی یافت؛ اما چون همه را به چشم رقیب میبینند، ذرهبین همایش برداشته، بر روی عیبها و زخمها میگذارند. پوستر همایش میخواهد بگوید تصوف یعنی سماع و موسیقی و خوشباشی و برنامههایی که چند درویش واقعی یا اجارهای در آذرماه هر سال در قونیه برگزار میکنند. اما این گونه نیست. عرفان و تصوف، قرائتی از دین است که تا امروز کمترین زیان و خسارت را برای جهان و مسلمانان داشته است.
آنان روایات و سخنان امامان (ع) را در ذم تصوف برمیکشند و جلو چشم پیر و جوان میآورند تا آن تصوفستیزی را پشتوانۀ شرعی و تاریخی این تصوفسوزی کنند؛ اما نمیگویند که در روایات اسلامی، بیش از تصوف، «منطق» و «فلسفه» و «اجتهاد» نهی و نفرین شده است. اگر آن اجتهاد همین اجتهاد است که ما امروز میشناسیم و به آن افتخار میکنیم، آن تصوف نیز همین تصوف است که شما به جنگ آن آمدهاید! گروه موسوم به متصوفه در روزگار امامان(ع)، مرتاضانی بودند که نیرنجات میدانستند و مردم را سرگرم خوارق عادات میکردند.
اگر میان این دو تصوف، نسبت اینهمانی است، صوفیانی همچون ابوعبدالرحمن سلمی، معروف کرخی، بشر حافی، سری سقطی و فضیل عیاض در میان اصحاب و دوستداران ائمه (ع) چه میکنند؟ (معانی متفاوت تصوف را در متون و تاریخ فرهنگ اسلامی، بنگرید در کتاب «سرّالفتوح» نوشتۀ آیة الله سید محمدحسین حسینی تهرانی).
چرا عرفان و تصوف، شما را یاد نمایشهای سالانه در قونیه میاندازد، اما نمیاندیشید که بیشتر مشایخ و استادان الازهر مصر(همچون دکتر سید احمد الطیب الحسینی و دکتر احمد عمر هاشم) شیخ طریقتهای شاذلیه و مانند آن بودهاند؟
میدانید «رابطة الطرق الصوفیه = انجمن طریقتهای صوفیه» در مصر منشأ چه خدمات فرهنگی و اجتماعی مهمی برای مسلمان آفریقا بوده است؟ آیا میدانید نزدیک به نیمی از مردم پاکستان به طریقت بریلوی دست ارادت دادهاند و این گروه بیشترین خدمات رایگان یا ارزان پزشکی را در پاکستان ارائه میدهد؟ شما میتوانید تصوف شیخ بهایی و بسیاری از بزرگان شیعه را انکار کنید؛ اما با آثار صوفیانۀ آنان چه میکنید؟
کلمۀ تصوف، شما را یاد پشمعلیشاه میاندازد، اما به روی مبارکت خود نمیآورید که عمر مختار (رهبر انقلاب لیبی) صوفی و شیخ طریقت شاذلیه بود؛ چنانکه محمد عبدالکریم الریفی رهبر استقلال مراکش از سلطۀ اسپانیا جامۀ طریقت داشت و نیز شهید عبدالقادر الجزایری رهبر استقلال الجزایر و نیز احمد السنوسی رهبر انقلابی چاد و نیز محمد السنوسنی (قطب طریقت قادریه)، رهبر مبارزان لیبیایی علیه ایتالیا و نیز….
آیا شما نمیدانید که تصوف چیزی بیش از چند درویش چرخزن در قوینه است؟ نمیدانید که در کل مغرب عربی (مالی، گامبیا، الجزایر مراکش، صحرای غربی، لیبی، سنگال، چاد) اسلام مساوی است با تصوف و اگر خبر فعالیتهای شما علیه تصوف به گوش آنان برسد، در مسلمانی شما تردید میکنند؟
من خود به چشم خود در سریلانکا دیدم که مسلمانی در این کشور یعنی پایبندی به یکی از طریقتهای صوفیانه. در یکی از سالهای گذشته، 90 شیخ طریقت تیجانیه همایشی در پاریس برگزار کردند که برخی از آنان چند صدهزار دوستدار و طرفدار دارند.
اگر بودجه دارید و میخواهید تصوف را نقد کنید، مبارکتان باشد؛ اما بدانید که تصوف، آن نیست که شما به تصویر میکشید و نیز بدانید که در باورها و گرایشهای عقیدتی همۀ مذاهب عالم میتوان گزارهها و روایتها و رویدادهایی یافت که در ترازوی عقلانیت، وزنی ندارند. اما عقلای عالم میان نقد و خصومت فرق میگذارند. در تمام دنیا، گردهمآییها و همایشها فرصتی است برای تفاهم بیشتر و نزدیکتر شدن دلها به یکدیگر؛ نه وسیلهای برای پررنگتر کردن مرزها و فاصلهها. «همایش خصمانه»، اختراع شما است! دستکم کلمۀ «ملی» را از آن بردارید، اگر معنای «ملت» را میدانید.
انتهای پیام
بله فلسفه و منطق واجتهاد هم همان است وآنقدر نفوذ پیدا کردند که به فرموده پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه وآله بدعتها خوب خوبی ها انححراف دانسته می شود و در عصر غیبت تنها وتنها ما رجوع داده شده ایم به راویان حدیث مانند صدوقها ره وکلینیها و شیخ حرعاملی ها و…