خارج نشین – ۱4
ستون «خارج نشین» انصاف نیوز، «علی معتمدی»: همیشه توی این سالهای خارج نشینی، هر وقت که میخواسته خوشی زیر دلم بزند یا غم و غصه امانم را ببرد، چشمهایم را بستهام و بلند توی دلم داد زدهام که «این به آن در … ». کنسرت ابی، کلاب شبانه، رقص سالسا، پایکوبی سالانهی هالویین، آزادیهای غیر یواشکی، اینترنت بدون فیلتر شکن، درآمد به دلاری که هر روز قیمتش بالا و پایین نمیرود و سکهای که قیمتش برق از چشمانت نمیپراند،… به برگشتنهای تنها به خانهای که کسی پشت درش انتظارت را نمیکشد، به یکشنبههای دلتنگی که تنها توی کافهی محله نشستهای و دست زیر چانه گذاشتهای، به خواهری که از مراسم عقدش، تنها یک عکس و فیلم نصفه نیمه نصیبت شده است، و به صدایی که هر روز از پشت گوشی تلفن شنیدهای و در جواب «چطوری؟»، فقط توانستهای بگویی «خوبم» در…! نمیدانم، این به آن میچربد یا نه، نمیدانم، واقعاً این به آن در میشود یا نه، ولی بگذار اینطور دل خودمان را راضی کنیم که این به آن در … لااقل این را برای آنهایی که نیامدهاند یا آنهایی که آرزو به دل این ور یا آن ور آب حساب میشوند که میتوان این را گفت. اصلاً میتوان با فونت بزرگ نوشت و چسباند روی سردر ساختمان هر ادارهی مهاجرتی. بالای قسمت کنترل پاسپورت هر فرودگاه بین المللی و روی درب بیضوی هر هواپیمایی که روی باند، آمادهی پرواز است.
مثل این است که از آنهایی که چمدان به دست گرفتهاند و آمادهاند که ویزا به دست بپرند و بیایند این طرف بخواهند تا یک معادلهی ریاضی را حل کنند. معادلهای که یک طرفش، «این» است و طرف دیگرش «آن» … و بعد هر کسی یک عمر فرصت داشته باشد تا معادله را خودش تنهایی حل کند. قلم به دست بگیرد و شروع به خط خطی کردن کند تا مجهول پیدا شود. توی اوقات بیکاری، توی لحظههایی که دارد از خوشحالی میمیرد و خوشی زیر دلش زده است، و توی آن وقتهایی که زانوی غم بغل کرده است. توی همهی این لحظهها و ثانیهها، شروع به حل کردن معادلهاش کند تا آرام آرام شاید به جواب برسد. ولی راستش قضیه به این سادگیها نیست. کمی که از حل کردن و کاغذ سیاه کردن که بگذرد و سرش گرم بشود، تازه دوزاریش میافتد که این تک معادلهی لعنتی، که قرار بوده یک مجهول داشته باشد، بیشتر از یک مجهول دارد! و هر کسی که کمی ریاضیات بداند، اعتراف میکند که حل چنین چیزی نشدنی ست. اصلاً دیوانگی محض است! حالا زنگ خورده، معلم از کلاس بیرون رفته و شما توی کلاس ماندهاید و درگیر حل معادلهای شدهاید که یک طرفش «این» است و طرف دیگرش «آن» … و هر چه میگذرد مجهولهای بیشتری پیدا میکنید و هر چقدر هم که توی سر خودتان بزنید، باز هم فایده ندارد. دیگر نه معلمی در کار است که یقهاش را بچسبید و کمک بخواهید، و نه هیچ همکلاسی میتواند به شما تقلب برساند چرا که خودش درگیر مسالهای مشابه مسالهی شماست.
انتهای پیام
ظاهرا کسانی که بار خود را بسته و گرین کارت خود را هم برای روز مبادا گرفته اند اماده سفر میشوند ، فرزندان هم که قبلا برای تحصیل رفته اند !