خرید تور تابستان

آلبرت شوایتزر یا چه‌گوآرا؟ مساله این است

«رضا بابایی»، پژوهشگر فرهنگی، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «آلبرت شوایتزر یا چه‌گوآرا؟ مساله این است» نوشت:

بنا بر گزارشی که روزنامۀ ایران در 21 اردیبهشت 1395، با نام «معیار انتخاب کتاب چیست؟» منتشر کرده است، کتاب «نبرد من»، نوشتۀ هیتلر با پنج ترجمه، و کتاب‌هایی که دربارۀ او است، همچنان در شمار پرفروش‌های سال است! شبیه همین استقبال، از آثاری دربارۀ لنین و چه‌گوآرا وجود دارد.

در مقابل، کتاب‌ها و مقالاتی که دربارۀ آلبرت شوایتزر یا مادر ترزا یا مارتین لوترکینگ است، به‌شدت معدود و مظلوم است. ساختار اجتماعی جهان، به‌گونه‌ای است که اکنون دنیا سخت محتاج نیک‌اندیشی و نوع‌دوستی شوایتزرهاست. او با همۀ نبوغ علمی و هنری خود، به آفریقا رفت و در آنجا تأسیس بیمارستان و درمان بیماران مستمند را بر مبارزات چه‌گوآرایی ترجیح داد؛ اما در ایران حتی یک تک‌‌نگاری دربارۀ او وجود ندارد یا من نیافتم. شوایتزر در فلسفه نیز آرائی دارد که من می‌خواستم در مقاله‌ای، در حد یک پاورقی، به او و اندیشه‌های فلسفی‌اش اشاره کنم؛ اما هر چه گشتم چیزی دربارۀ او به زبان فارسی نیافتم که دستم را بگیرد!
آن استقبال و این بی‌مهری، قطعا عواقب ناگواری برای جامعۀ ایرانی دارد.


معیار انتخاب کتاب چیست؟!

یادداشتِ «سارا سجادی نائینی» در روزنامه‌ی ایران:

این واقعیت پوشیده نیست که فضای نشر کشور، دیری‌است دچار رکود شدیدی شده، گواه این مدعا پایین آمدن بی‌سابقه شمارگان کتاب است. با این اوصاف هنوز کسانی به کتابفروشی‌ها مراجعه می‌کنند و سراغی از آن «یار مهربان» می‌گیرند. هر چند کتابهایی که مردم خواهان آن هستند، شاید تعدادشان چندان زیاد نباشد. در مراجعاتی که به کتابفروشی‌های مختلف داشتم، دریافتم که بیشترین فروش در بخش کتاب‌های نه چندان جدی با موضوع روانشناسی و رمان‌های عامه‌پسند است. بعد از آن هم کتاب‌های درمانی، فرا‌روانشناسی و عرفانی است. دلایل مردم برای خرید کتاب گاهی بسیار جالب است! برای کسی که از بیرون نگاه می‌کند شاید تصور کند این گفته توأم با اغراق است ولی عین حقیقت است. از شکل و رنگ جلد کتاب بگیرید تا کتابی برای روی شومینه! بعضی کتاب‌ها بصورت سنتی همچنان خواننده دارد مثل کتابهای «ذبیح‌الله منصوری» یا «فهیمه رحیمی» و کتاب‌هایی که جایزه گرفته‌اند. کتاب «نبرد من» و به‌طور کل کتاب‌های مربوط به هیتلر نیز فروش قابل توجهی دارد. در این گزارش می‌خواهیم بدانیم مردم بیشتر بر چه اساسی کتاب می‌خرند و بیشتر به سمت چه کتاب‌هایی می‌روند. در این راستا با تعدادی از کتابفروش‌ها و اهالی فرهنگ به گفت‌وگو پرداختم و این پرسش را از آنها جویا شدم.

رضا، یک کتابفروش با سابقه، خریداران کتاب را به سه دسته تقسیم کرد. بنا به گفته وی، بیشترین تعداد خریداران کتاب سراغ رمان‌های فارسی عاشقانه و روانشناسی سطحی می‌روند. دسته دیگر، کتاب‌های ادبیات کلاسیک و تاریخ ادبیات و رمان‌های جدی‌تر می‌خوانند و معمولاً برای یافتن کتاب مناسب از فروشندگان پرس‌وجو می‌کنند. دسته سوم، با اینکه بیشتر از سایرین کتابخوان هستند، تعدادشان کمتر از آن دو دسته قبلی‌ است، و کمترین ارتباط را با فروشندگان دارند چون می‌دانند چه می‌خواهند و مستقیم می‌روند سراغ کتاب‌های موردنظرشان. آنها بیشتر جوان‌های دانشجو هستند در مقاطع مختلف و یا آدم‌های میانسال.

مهران که بیش از 10 سال سابقه کتابفروشی دارد در پاسخ به سؤال ما می‌گوید: نکته‌ای که بیش از همه به چشم می‌خورد «ابراز وجود» با خرید کتاب است. یعنی آدم‌هایی که خودشان با کتاب بیگانه‌اند ولی می‌خواهند به کسی که اهل کتاب است هدیه‌ای بدهند و حتماً هم می‌خواهند آن هدیه کتاب باشد. زیرا می‌خواهند به طرف نشان دهند آدم بامعلوماتی هستند. مهران می‌گوید: روزی شخصی آمد و گفت، یک کتابی می‌خواهم که روی میز بگذارم تا وقتی میهمان می‌آید و آن را ورق می‌زند، دیگر نتواند زمین بگذارد یا گاهی می‌آیند و از ما کتابی می‌خواهند که کوتاه باشد، فلسفی باشد، ادبی و روانشناسی و تاریخی و… هم باشد! دنبال این هستند که در یک کتاب صد صفحه‌ای تمام آنچه می‌خواهند به دست آورند. اینجا هم به دنبال ابراز وجود هستند می‌خواهند همان بهره‌ای را که از یک ماشین لوکس یا یک لباس آنچنانی می‌برند از کتاب هم ببرند! اما مهران خیلی هم بدبین نیست و می‌افزاید: البته نکته مثبت این است که به هر حال کتاب را انتخاب کرده‌اند. مهران فروش کتابهای به اصطلاح زرد را در به گردش در‌آوردن چرخه اقتصادی انتشاراتی‌ها مؤثر و مفید می‌داند. می‌گوید: انتشاراتی‌ که کتابی را 5000 نسخه می‌فروشد می‌‌تواند بخش مالی آن را برای کتابی با فروش کمتر در دراز مدت جبران کند. همین باعث می‌شود تولید فرهنگی نخوابد و ناشر بتواند روی کتاب‌های خاصی هم سرمایه‌گذاری کند. نکته مثبت دیگر اینکه حداقل می‌توان امیدوار بود که عادت خواندن در میان مردم فراموش نشود. اینکه بعدها از بین‌بردن این آگاهی‌های سطحی چگونه خواهد بود خود جای بحث دارد.
شهرام، کتابفروش دیگری‌است که او هم بر نمایشی‌بودن ارتباط مردم با کتاب دست می‌گذارد. می‌گوید: کم نیستند افرادی که برای هدیه به دنبال کتاب سطح بالایی هستند و آن را با وسواس بسیار انتخاب می‌کنند. وی تعریف می‌کرد؛ در ایام نوروز که طرح «عیدانه» اجرا شد و کتاب‌ها 20 درصد تخفیف داشت. روزی یک «بی ام و» آخرین مدل اینجا ایستاد و خانم و آقای جوانی از آن پیاده شدند و یک کتاب «قشنگ» گرفتند برای دکور منزل‌شان. او با تأسف فراوان می‌گفت، خیلی‌ها هم می‌آمدند و می‌گفتند که نمی‌شود مبلغ تخفیف عیدانه را به صورت نقدی بگیریم و کتاب نگیریم!؟

شهرام درمورد شیوه خرید مردم می‌گوید: برخی سوپر مارکتی خرید می‌کنند، یعنی یا کاغذی در دست دارند یا از ما می‌پرسند اما نهایتاً سریع خریدشان را می‌کنند و می‌روند اما دسته مقابل، کتاب‌خریدن برایشان، کار فرهنگی محسوب می‌شود. اینها معمولاً از شهر کتاب‌ها یا کتابفروشی‌های اینچنینی کتاب تهیه می‌کنند. فضایی نیاز دارند که مدتی با آرامش خیال در آن به جست‌و‌جوی کتاب دلخواه‌شان بپردازند، موزیکی باشد همراه چای یا قهوه‌… البته تعدادشان خیلی کم است اما ما شاهد افزایش آنها هستیم، گویی کم‌کم دارد این فرهنگ رواج می‌یابد. شهرام می‌گوید: نکته دیگری که در بخش کودک رخ می‌دهد این است که تقریباً عموم مشتریان ما باور دارند، کودکان‌شان بسیار باهوش هستند و همواره کتاب‌هایی بالاتر از آنچه برای آن سنین تعریف‌شده را می‌گیرند، که از منظر جامعه‌شناسی و رفتارشناسی محل تأمل و سؤال است.

دغدغه مهران این است که «بیشتر افراد با معرفی به کتابفروشی می‌آیند؛ که فلان کس گفته این کتاب را بگیر و بخوان یا فلان دوستم که آدم باسوادی است گفته این کتاب خواندنی‌است. مردم بسیار تحت تأثیر دیگران هستند و برای هر کتابی که می‌خوانند، از دیگران خط می‌گیرند. زیرا خودشان خط فکری مشخصی ندارند. قاعدتاً کسی که مدتی کتاب می‌خواند به خط فکری خاصی خواهد رسید و خودش کتاب‌هایش را انتخاب خواهد کرد. مردم ما از تجربه‌کردن می‌ترسند و وحشت دارند از اینکه خودشان چیز جدیدی انتخاب کنند، برای همین دائم از این و آن آدرس می‌گیرند حتی در خرید کتاب!

شهرام اما معتقد است، این موضوع تا حدی طبیعی‌است. عموم آدم‌ها این خط فکری را می‌گیرند. حالا هر کس از جایی، برخی از سایت‌های معرفی کتاب، برخی از روزنامه‌ها و مجله‌ها، برخی از دوستی کتابخوان و… حتی آدم‌های روشنفکر هم از جایی این خط فکری را می‌گیرند. سخت است آدم خودش بخواهد فکر کند و تصمیم بگیرد ولی در موج افتادن کار راحتی‌است. الان مدتی‌است کتاب «ملت عشق» بسیار پرفروش است. یا کتاب «بی‌شعوری» که البته کتاب جالبی هم هست، و فروش آن به حدی رسید که دکه‌های روزنامه‌فروشی هم آن را ارائه می‌کنند! و طبق روال معمول کتاب‌سازی هم شروع شد (بی‌شعوری 2 بی‌شعوری 3، بی‌شعوران و…) و خود مترجم نیز کتابی نوشت و ایرانیزه‌اش کرد.

درباره این مسائل و وضعیت کتاب و کتابخوانی در ایران و برای آسیب‌شناسی مسأله‌ای که با آن روبه‌رو هستیم، نظر دکتر محمد علی اسلامی ندوشن (نویسنده برجسته کشورمان) را جویا شدم، که همواره در مقالاتش نسبت به موضوع فرهنگ و کتابخوانی حساسیت داشته است، وی در پاسخ گفت:«جوانان ما از فرهنگ و تمدن خود تا حدی فاصله گرفته‌اند، اطلاعات‌شان درباره گذشته ایران و ادبیات ناقص است. به نظرم این امر سلامتی معنوی آنها را تهدید می‌کند. کتاب خواندن باعث می‌شود جوانان ما فرهنگ کشور خودشان را بشناسند و بتوانند به پیشرفت کشور کمک کنند. امروز جوانان ما بیشتر به فوتبال می‌پردازند و چیزهایی از این قبیل. از کتاب بریده‌اند. اگر چیزی می‌خوانند در همان حد است که در کتب درسی وجود دارد. الان هم کتاب‌های خوبی چاپ می‌شود. مسأله این نیست که کتاب خوب وجود ندارد بلکه علایق دیگری در بین جوانان باب شده. جوانان قدر وقت و عمر خود را نمی‌شناسند. در ادبیات ما به وقت‌شناسی و بهار جوانی خیلی بها داده شده ولی جوانان ما با ادبیات سر و کاری ندارند.»
همچنین دکتر ابوطالب میرعابدینی (استاد دانشگاه و پژوهشگر تعلیم و تربیت) در پاسخ به مسائل و پرسش‌هایی که با وی در میان گذاشتم، چنین اظهار داشت:«مردم ما خیلی کم کتاب می‌خوانند. مشکلات اقتصادی مردم تا حدی مانع از گرایش آنها به کتاب و مطالعه می‌شود چرا که نیازهای اقتصادی آنها برآورده نشده تا به سراغ نیازهای دیگر بروند. ضمناً در عرصه مدیریتی و کتابفروشی‌ها آن طور که باید از متخصصان استفاده نشده که اگر بشود، در بهبود بازار کتاب تأثیر خواهد گذاشت. علی‌رغم این، نسل جدید با اندکی شوخی، نسلی ساندویچی است و می‌خواهد همه علوم و معارف در یک ساندویچی جمع شود و در اختیارش قرار گیرد. تحمل، مداقه و تأمل در نسل جدید، بسیار اندک است. این هم ناشی از روش‌های نامناسب در عرصه تعلیم و تربیت و کم‌توجهی به موضوع مهم آموزش است. در حالی که بیشترین سرمایه‌گذاری در کشورهای پیشرفته، معطوف به کودکان و نوجوانان و مدارس است تا ذهن‌های کنجکاو و توانایی افراد از کودکی شناسایی شود، ما به موضوع آموزش در سطوح ابتدایی توجه لازم را نداریم. به همین علت، در دانشگاه‌ها با وضع مطلوبی روبه‌رو نیستیم و متأسفانه در این سال‌ها بازار پایان‌نامه‌نویسی درست روبه‌روی دانشگاه تهران، خیلی رونق گرفته! و این برای جامعه علمی ما یک خطر مسلم است. افزایش گرایش به پول و ثروت، بلای بزرگی‌است که امروز در همه سطوح شاهد آنیم. در ممالک مترقی، علی‌رغم پیشرفت‌های بزرگ و زندگی‌های رنگارنگ، جایگاه کتاب و مطالعه نزد مردم محفوظ است. چون اهمیت فرهنگ و دانش از راه آموزش به آنها منتقل شده و کتاب برایشان ارزش دارد. ولی در جامعه ما کتاب ارزش واقعی خود را ندارد و بر این مبنا معیارهای خرید کتاب در بین مردم یا هیجانی است و یا ناشی از سردرگمی و ناآگاهی.»

اینکه مشکلات اقتصادی مانع از گرایش مردم به کتاب و کتابخوانی است در شرایطی که قشر مرفه کتاب را به عنوان بخشی از دکوراسیون خانه برمی‌گزیند چندان پذیرفته نیست. همانطور که دکتر میرعابدینی اشاره می‌کند، دوران کودکی مهم‌ترین زمان برای پایه‌ریزی فرهنگی‌است. کودکی که با ارزش‌های فرهنگی رشد کند همواره مجالی برای اندیشیدن و کتابخوانی کتاب خواهد داشت.

به هر روی آنچه مشخص است اینکه مردم نیازمند راهنمایی هستند، مردم نمی‌دانند که چگونه بخوانند و چه بخوانند. نویسندگان، صاحب‌نظران و تمام کسانی که می‌توانند نقش هدایت‌کننده را در جامعه در زمینه مطالعه بر عهده بگیرند، باید از طریق رسانه‌ها و بویژه رادیو و تلویزیون با مردم در ارتباط باشند و صدای‌شان به شهروندان برسد. کتاب هم مانند هر کالای دیگری نیاز به معرفی و تبلیغ دارد. در سراسر دنیا از رسانه‌های جمعی در ترویج فرهنگ‌های سازنده بهره می‌برند، چه عنصر فرهنگی‌ای ماندگارتر از کتاب…

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا