چرا آنها که سهمشان در اقتصاد بیش از دولت است، مسوولیت نمیپذیرند؟
روزنامه اطلاعات در مقاله ای نوشت: درباره چرایی میل به مهاجرت بخش قابل توجهی از ایرانیان، مقالات متعددی چاپ شده و اظهار نظرهای متفاوتی نیز بیان شده است.
در همین هفتههای اخیر خبرهایی شنیدهایم از تقاضای مهاجرت بیش از یک و نیم میلیون نفر برای اقامت در کانادا و استرالیا همینطور خبرهایی شنیدهایم از خروج سرمایه ۳۴ میلیارد دلاری از کشور.
گذشته از درستی یا نادرستی بسیاری از آمارهایی که به مهاجرت نخبگان یا میل به مهاجرت گسترده جوانان اشاره دارد، آنچه که بدون اشاره یا نیاز به استناد به آمار هم عیان است و شاهد مثال نمیخواهد، افزایش میل به مهاجرت نزد بسیاری از جوانان است که از جمله آنها بسیاری از نخبگان را هم شامل میشود. اما علت آن چیست؟
بیتردید اوضاع ایرانیان و سطح زندگی و معیشت آنان نه مصیبتبار است و نه فاجعه، نه کسی از گرسنگی میمیرد و نه شاخصهای رفاه و برخورداری از مواهب مادی زندگی پایین است. مصرف و نوع مصرف در کشور هم نشان میدهد که از بسیاری از کشورها نه فقط مطلوبتر بلکه از متوسط جهانی هم بالاتر است؛ از جمله امید به زندگی افزایش چشمگیری داشته و برخورداری از امکاناتی نظیر بهداشت، درمان، تحصیلات مقدماتی و دانشگاهی، آب، برق، گاز، تلفن، اینترنت، متوسط فضای مسکونی و امکانات زندگی در سطح مطلوبی است و از بسیاری از مردم دنیا بهتر نباشد، کمتر نیست.
اما مهمترین نکتهای که باید بدان اشاره کرد، نگرانی نسبت به آینده و بیقراری اجتماعی است که شاید یکی از مهمترین دلایل آن را باید در نادیده انگاشتن مطالبات اصلی مردم و فاصله دغدغههای توده مردم با دغدغههای مسئولان و دولتمردان و همچنین ابهام و نگرانی نسبت به حل مشکلات با وضع موجود توسط مسئولان در آینده دانست و نکته دیگر مسئولیت ناپذیری و معلوم نبودن علت عدم رفع مشکلات موجود است. نگرانی نسبت به آینده هم معلول نبود اراده کافی برای حل ریشهای مشکلات اساسی کشور و گرفتار کردن جامعه با التهابات و نوسانات گوناگون اجتماعی و اقتصادی است که مسئول پیدایی آن مشخص نیست.
به عنوان مثال هرگاه درباره مشکلات اقتصادی و علت ایجاد آن صحبت میشود، میگویند فقط۳۰درصد اقتصاد کشور در دست دولت است، لذا دولت نمیتواند پاسخگوی مشکلات اقتصادی جامعه باشد و ۷۰درصد اختیار دست دیگران است. دیگران مورد اشاره هم دولت را متهم به فرافکنی میکنند و آنرا بهانه میخوانند و در این میان کسی، فردی، جریانی، جناحی و… حاضر نیست مسئولیت وضع موجود را به عهده بگیرد. در حالی که حتی اگر این حرف درست باشد که اختیار دولت محدود است که در مواردی چنین است، همه آنها که بخش دیگر اختیار را در دست دارند، باید مسئولیت خویش را بپذیرند و پاسخگو باشند.
مشکل همین است که مسئول وضع موجود مشخص نیست و همین موجب نومیدی نسبت به آینده هم میشود که سپس با این وضع هیچگاه چیزی حل نمیشود.
نکته دیگر بیقراری اجتماعی است. جامعه نیازمند آرامش، ثبات نشاط و سلامت روانی است. در کشور اما متاسفانه انگار همه و از جمله رسانهها بهویژه رسانه ملی در ایجاد و انتقال مشکل و مسأله و تولید خبرهای نگران کننده و تیره و تار نشان دادن آینده مسابقه گذاردهاند! حتی مقامات و مسئولان کشور هم گاه در مقام اپوزیسیون ظاهر میشوند و از بحرانهای بزرگ صحبت میکنند. مثلاً از بحران آب صحبت میکنیم که درست هم هست و بسیار هم مسأله مهمی است ـ اما کاری برایش نمیکنیم. از کمبود بودجه صحبت میکنیم اما قدمی برای کاهش هزینهها برنمیداریم. از تورم گلایه میکنیم و از بیکاری اما آغاز اصلاحات ساختاری در اقتصاد را کلید نمیزنیم. از ترافیک، محیط زیست، تولید ملی و… سخن میگوییم و از وجود بحران فریاد برمیآوریم، اما فقط همین کار را میکنیم، ولی راهکاری برایش جستجو نمیکنیم و انگار منتظریم تا از کره دیگری عده دیگری بیایند و این مشکلات را حل کنند!
جامعهای که فقط خبرهای بد و نگران کننده میشنود و حتی گاه از زبان مسئولان و نخبگان و از رسانهها هم، در میان خبرهای بد و نگران کننده محاصره میشود و در عین حال اراده و راهکاری را از زبان متولیان و مسئولان برای حل این بحرانها در نمییابد، به طرز آشکاری بیقرار و ناآرام و از آن بدتر ناامید میشود. برای این معضل باید فکری کرد. جامعهای که امیدش را از دست بدهد، به شدت آسیبپذیر است.
انتهای پیام