پروندهی هرمیها 1 | پنچرهی طرف را پیدا کن!
/ گزارشی از آسیبهای بازاریابی شبکهای /
«نسترن فرخه»، خبرنگار انصاف نیوز: «خانهای میخواهم که ته نداشته باشد»، «خانهای میخواهم که بتوانم در آن ببر نگهداری کنم!»، «ماشینی لوکس» و یا «سفری آنچنانی به سراسر دنیا»؛ اینها آرزوهایی است که بازاریابی شبکهای در بدو عضویت شما قول برآورده شدن یکی دوسالهی آنها را میدهد، نه تنها اینها، بلکه حتی اگر آرزوهایی دور و درازتر از اینها هم میبود، باز از نظر بازاریابان شبکهای شما با عضویت در این شغل، که قرار است زحمتی اندک و محصولی فراوان داشته باشد، یکی دو ساله یا کمی بیشتر به همهی آنها میرسید.
چند سالی از تغییر نام شرکتهای هرمی میگذرد، شرکتهایی که تنها راه بقایشان جذب عضو و افزایش زیر مجموعه است و حالا از نام هرمی به شبکهایی تغییر نام و ماهیت دادهاند. در این شرکتها جذب افراد برای فعالیت در این شبکه را به بازاریابان آموزش میدهند . یکی از بخشهای اساسی این آموزشها یادگیری ترفندهایی برای جذب زیرمجموعه است و از کتابهای روانشناسی تا جزوات داخلی برای این کار مورد استفاده قرار میگیرد.
در تمامی سالهایی که این شرکتها راهی طولانی برای قانونی شدن در کشور را طی کردهاند چالشهای فراوانی بر سر محسنات و معایب آن وجود داشته و تا امروز نیز ادامه دارد. بسیاری از افراد فعال در این شبکهها، دلایلی همچون فروش کالاهای ایرانی، ایجاد شغل با درآمدی قابل توجه و زحمتی اندک و… را شاهدی بر مثبت بودن صد درصدی روند فعالیت این شرکتها میدانند. اما افراد دیگر، از مسایل شرعی تا سازوکار گردش مالی درون این شبکهها و همچنین معضلات روحی روانی آن را شاهدی بر معایب بازاریابی شبکهای میداند.
باید به این نکته توجه کرد که نتورک مارکتینگها، اگرچه امروزه ممکن است فعالیتی چنان گسترده داشته باشند که کمتر خانوادهی ایرانی دربارهی آن نشنیده باشد، اما افراد زیادی نیز پس از دورهای کوتاه یا بلند، عطای این شغل جدید را به لقایش میبخشند و از آرزوهایی که در ابتدای امر کاملا در دسترس برایشان ترسیم شده بود دست میشویند و به زندگی عادی و مشاغل سخت و درآمدهای اندکی که در کشور ما عادی است بازمیگردند. یکی از مسایل کمتر توجه شده در این شرکتها تاثیر روانی آنها بر اعضا است، موردی که بیش از هرچیز در این شغل بر آن تاکید میشود.
یکی از خصوصیات این شرکتها ایجاد هیجان کاذب برای افراد است. جوانانی از قشرهای متفاوت و با استعدادهایی در زمینههای مختلف که سرمایههای کشورند، با انرژی بسیار وارد این محیطها میشوند؛ در اوایل ورود خود به این شرکتها با احترام بسیار از طرف لیدرها (سرتیمها) روبه رو میشوند. اهدافی مالی و مادی را برایشان طراحی میکنند، اما بعد از گذشت زمان کمی تازه واردها متوجه میشوند تمام این رفتارها جزو روند کاری شرکت است و آموزش میبینند که این احترام ساختگی را خود نیز در برابر تازه واردهای بعدی اعمال کنند.
با این حال افراد یا شرایط را میپذیرند و این روش را ادامه میدهند و یا از این محیط دلسرد میشوند. کسانی که دلسرد میشوند توسط بازاریابان دیگر، دوباره پیگیری میشوند و اگر مقاومت ذهنی فرد زیاد باشد لیدرهای قویتری سعی در مجاب کردن فرد زده شده از این فعالیت میکنند. این پیگیریها، که دیگر اصل اساسی بازاریابی شبکهای است، گه گاه باعث مزاحمت برای عضو سابق و یا عضو پشیمان هم میشوند.
با توجه به اینکه نتورکیها (بازاریابان شبکهای) اغلب از دوستان، خانواده، همکاران و آشنایان خود دعوت میکنند تا به عنوان زیرمجموعهی آنها مشغول به کار شوند، گاها برای عضو پشیمان شده اظهار این پشیمانی و دادن پاسخی منفی به دوستی قدیمی، برادر، خواهر و یا همکار و … بسیار مشکل است و باری روانی بر دوش او خواهد بود.
نکتهی دیگر آنجا است که سیستم تبلیغات رسمی و قانونی کشور به طرز صد درصد مثبتی از این شرکتها یاد میکند. مستندهای پخش شده از آنها در صدا وسیما مثالی بر این مدعا است. نکته آنجا است که کمتر نقدی بر تاثیرات روانی که میتواند مخرب باشد در این برنامهها به چشم میخورد. این شرکتها امروز همه جا هستند؛ حتی در فوتبال و سینما و…
اصطلاحات نتورکری
در این شرکت ها اغلب ازاصطلاحاتی استفاده میکنند که تنها در همین فضاها کارایی دارند؛ به عبارتی دیگر، بازاریابی شبکهای زبانی مخصوص به خود دارد. مانند اصطلاح پنچره سازی که در برخورد اول با افراد از آن استفاده میکنند، به این معنی که باتوجه به شخصیت فرد راه نفوذ را پیدا کرده و او را جذب میکنند.
مثالی برای پنچره سازی میزنند که کاملا روند جذب در این شبکه را توضیح میدهد؛ مثال این است: «تصور کنید مشاور املاک هستید وشخصی را برای خرید به خانهایی میبرید، ولی خانه بسیار فرسوده است. خریدار اصلا از خانه راضی نیست وقصد خرید ندارد، اما در این خانه پنچره ای است که بیرون آن منظرهای سبز با یک درخت گیلاس وجود دارد و ما باید تمام تمرکز خریدار را به سمت آن پنچره ببریم تا مجاب به خرید خانه شود، پس پنجرهی طرف رو پیدا کن.» به عبارتی دیگر آموزش میدهند که فرد را چنان مسخ منظره (ابژه) ای زیبا، اغوا کننده و دور از دسترس بکنید که متوجه واقعیت ملموس اطراف خود نشود. میتوان گفت این پس از آموزش احترام ساختگی اعضا به یکدیگر، آموزش دروغی دیگر است. اجازه ندهید که اعضای جدید واقعیات محیط اطراف خود را ببینند! علایقشان را پیدا کنید و با دستکاری خیالاتشان آنها را در وضعیتی نامعلوم ماندگار کنید تا شاید روزی مرغ زیرمجموعهها هم چون لیدرها تخم طلا گذاشت.
ترفندهای نتورکری
در روزهای اخیر یکی از خبرنگاران انصاف نیوز شاهد بسیاری از این رفتارها بوده است.
این خبرنگار میگوید: «در روزهای اول به خاطر علاقهی شخصی به سخنرانیهای انگیزشی، تنها برای کلاسها و همایشهای اینچنین که برگزار میکردند میرفتم و بسیار هم از این اتفاق راضی بودم و البته رفتار بیش از حد محترمانهی آنها برای من عجیب و قابل تامل بود.»
وی در ادامهی صحبت هایش اضافه میکند: «بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم برای شرکت در این جلسات باید کار فروش و همچنین جذب زیر مجموعه را هم انجام بدهم با اینحال متوحه بسیاری از رفتارهای دروغین آنها شدم. در بسیاری از موارد برایم سوالات جدی پیش میآمد. در مواردی شکل فروش اجناس با چارچوبهای اخلاقی من در تضاد بود؛ مثلا اینکه من قادر نبودم به دوست قدیمیام جنسی را که نامرغوب بودن آن برایم محرز بود را بفروشم!»
او در ادامه میگوید: «وقتی مقاومت من برای کار در شرکت را دیدند شروع به مجاب کردن من کردند. جالب آنکه دیگر متوجه میشدم نقاط قوتم را برای خودم یادآور میشوند تا حس اعتماد شکل بگیرد و یا با دست گذاشتن بر اهداف و خواستههای بلند مدتم آنها را با وجود کار کردن در شبکه برایم بسیار قابل دسترس ترسیم میکردند و به دروغ، علایقی مشترک میان من و خودشان پیدا میکردند و در هر مرحله که به هدفشان نمیرسیدند لیدرهای قویتری برای مجاب کردن من میآمدند.»
مزاحمتهای نتورکری
این خبرنگار دربارهی ورود نتورکریها به حریم شخصیاش میگوید: «به خاطر پیگیریهای مدامشان حدود یک هفته جواب بیشتر پیامها وتماسهایشان را نمیدادم و در همان مدت، یک روز شخصی با دفتر کارم تماس گرفت و به بهانهی صحبت در مورد سوژهای از یکی از همکارانم، نه خودم، آدرس محل کارم را گرفت. دو روز بعد زنگ دفتر به صدا درآمد و از آیفن دیدم یکی از نتورکریها است! در آن لحظه بسیار متعجب شدم. برای صحبت با من آدرس دفتر را با همان تماس دو روز قبل پیدا کرده بود. البته قبلا تا نزدیکیهای منزلم هم آمده بودند و من را متعجب کرده بودند.
وقتی وارد دفتر شد وانمود به رفتار کاملا دوستانهای کرد و دیگر از فروش و جذب عضو صحبتی به میان نیاورد، حدود بیست دقیقه که از صحبت گذشت من را به بهانهی اینکه دیگر اعضا دلتنگ تو هستند و به خاطر تو تا اینجا آمدهاند از دفتر بیرون برد؛ ولی متوجه شدم هدف فقط فالوی مجدد من بوده و افرادی که پایین دفترکار منتظر من بودند بعد از احوال پرسی شروع به پرزنت کردند، و هدف، درخواست فعالیت من در شرکت بود. بعد از رفتنشان چنان حیرتزده بودم و احساس ناخوشایندی از این تجاوز به حریم خصوصیام داشتم که به سرعت لغو کد کردم و در تماسی آنها را تهدید به شکایت کردم و حالا دو روز است مزاحمتشان تمام شده.»
فرد دیگری که از اعضای مقطعی و سابق بازاریابی شبکهای بوده است میگوید پس از ترک این کار از افراد دنبالکننده (فالور) خود پیامهایی تحقیر آمیز با مضمون «خیلی ضعیفی»، «خیلی ناتوانی» و… دریافت میکرده است.
سوال اینجا است که بسیاری از افرادی که با سودای زندگی اقتصادی بهتر پا در این شغل میگذارند و پس از هدر دادن مبالغی که ممکن است برای زندگی آنها قابل توجه باشد مجبور به ترک این شغل میشوند تکلیفشان چیست؟ تکلیف وقت، انرژی و هوشی که ممکن است در این وادی تنبل و تلف شود، چیست؟ تکلیف امیدهای ناامید شده چیست؟ آیا نظارتی بر شکل آموزش اعضا در این شبکهها میشود؟ آیا در جامعهای اسلامی، فعالیت شبکهای که فروش و جذب نیرویش حتی با ذرهای دروغ آمیخته باشد، قابل قبول است؟
انتهای پیام