مذاکره با آمریکا و اعتماد به نفس ملی
«محمد توکلی»، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز، دربارهی نامهی صد فعال سیاسی با موضوع پیشنهاد مذاکره با آمریکا در یادداشتی تحلیلی با عنوان «مذاکره با آمریکا و اعتماد به نفس ملی» نوشت:
«نامهی چند روز پیش صد فعال سیاسی به مقامات ارشد نظام و پیشنهاد آنان برای مذاکرهی مستقیم با دولت ترامپ همچنان از جمله مباحث پر تکرار در فضای سیاسی و رسانهای کشور است. با نگاهی به واکنشها به این نامه شاهد آن هستیم که همانطور که قابل پیشبینی بود این نامه و پیشنهاد نتوانسته است یک همراهی را در فضای سیاسی داخل ایجاد کند و فعالان سیاسی اعم از اصلاحطلب و اصولگرا به مخالفت با آن برخاستند. طبیعتاً نیروهای میانهرو با ادبیاتی محترمانه و در فضایی دوستانه به نقد نامهی این صد نفر پرداختهاند و جناح تندرو هم بر اساس الگوی همیشگی با نسبت دادن «خیانت» به امضاکنندگان نامه با ادبیاتی تند نسبت به امضاکنندگان آن اعتراض کرده است. مسوولان دولتی نیز بر اساس چارچوب سیاستهای کلی که بر اساس آن در حال فعالیت هستند با این پیشنهاد مخالفت کردهاند.
به نظر میآید آنچه پیشنهاددهندگان مذاکرهی مستقیم با آمریکا را به این نتیجه رسانده که چنین نامهای را بنویسند سابقهی مذاکرات میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحدهی آمریکا باشد. نزدیکترین تجربهی مذاکرات بین این دو به اواخر دولت احمدینژاد و همزمان با ملموس شدن اثرات تحریمها برمیگردد. در آن زمان وزیر امور خارجهی وقت با جلب حمایت برخی بزرگان نظام پیشنهاد مذاکرهی مستقیم با آمریکا را با رهبری مطرح میکند که با «عدم مخالفت» ایشان مواجه میشود. این احتمال نزدیک به یقین وجود دارد که پیشنهاد دهندگان مذاکره با آمریکا با توجه به تجارب قبلی تلاش داشتهاند تا به مقامات تصمیمگیر نظام یادآور شوند که راه انتخاب شده پس از خروج دونالد ترامپ از برجام تکرار همان تجربهای است که سبب انتقال پروندهی هستهای ایران به شورای امنیت، وضع تحریمها بر اساس اجماع جهانی و افزایش احتمال برخورد نظامی شد. موافقان نامهی پیشنهاد مذاکره با آمریکا، در پی آن هستند که پیش از رسیدن به آن مرحله و افزایش فشارها با استفاده از ابزار دیپلماسی و مذاکرهی مستقیم از به وقوع پیوستن مجدد آن اتفاقات جلوگیری کنند.
واکنشهای منفی به این نامه را میتوان به سه دسته تقسیم کرد.
۱. جناح تندرو: این جناح که «غرب ستیزی» را به عنوان یکی از ارکان انقلاب۵۷ تصور کرده است با هر تلاشی برای ارتباط با جامعهی جهانی مخالفت میکند؛ تفاوتی ندارد که این تلاش مذاکره با دولت ترامپ باشد یا مذاکره با دولت اوباما، مذاکره منطقهای با اروپا باشد یا پیوستن به سازمانهای بینالمللی. در نگاه این گروه مذاکره با غرب جز سازش نیست و تجربهی برجام هم نه تجربهای موفق در عرصهی دیپلماسی بلکه نمادی از شکست ایدهی مذاکره با غرب است! آنان معتقدند غربیها، اعم از اروپا و آمریکا با اصل و اساس جمهوری اسلامی مشکل دارند و در نتیجهی این موضوع، به هیچ وجه نباید با آنان به نشست و برخاست پرداخت، زیرا دست یافتن به هر نوع توافقی با آنها «پذیرفتن ولایت یهود و نصارا است»
۲. اصلاحطلبان و طیف میانهرو: این گروه که شامل مسوولان دولتی نیز میشود بر این عقیدهاند که امکان مذاکره با فردی با مختصات شخصیتی دونالد ترامپ وجود ندارد و حتی اگر بتوان امیدی به مذاکره با ترامپ داشت اکنون زمان مناسبی برای این کار نیست. عدم همراهی بزرگان اصلاحطلب و مقامات ارشد دولت از آنجا ناشی میشود که آنان بر این باورند که مذاکرهی ایران و آمریکا در شرایط امروز – و نه همیشه – نمیتواند در برگیرنده منافع ملی باشد. گزینهی جایگزین آنان حفظ برجامِ منهای آمریکا (هر مقداری از توافق که ممکن باشد)، نزدیکی بیشتر به اتحادیهی اروپا و خریدن زمان به امید تغییراتی در هیات حاکمهی آمریکا است.
آنچه این گروه دوم به آن توجهی ندارند آن است که اتفاقا رییسجمهور ایالات متحده به همان میزان که در عرصهی بینالملل با اقدامات عجیب و غیرقابل پیشبینی که داشته چهرهای نامحبوب است در داخل آمریکا به دلیل بهبود شاخصهای اقتصادی و اجرایی کردن برنامههای انتخاباتیاش آنقدرها هم جایگاه متزلزلی ندارد که بتوان امیدوار بود که پایان ترامپ نزدیک است!
۳. منفعتطلبان: گروه سوم نیز ملغمهای است از افرادی در جناحهای مختلف سیاسی که منفعت آنان در مخالفت با چنین پیشنهادی است. گروهی به خوبی آگاهند که آغاز مذاکرهی دوجانبه حتی اگر کورسویی از امید به دست یافتن به نتیجه در آن باشد میتواند فضایی که پس از خروج آمریکا از توافق هستهای ایجاد شده را تغییر دهد. نتیجهی این تغییر فضا نیز قطعاً به سود کسانی که در تلاطمهای اقتصادی «از آب گلآلود ماهی میگیرند» نیست. مخالفت گروهی با نامهی پیشنهاد مذاکره با آمریکا از این جنس است. گروهی دیگر هم نه به دلیل نفع اقتصادی بلکه به دلیل منافع سیاسی به مخالفت برخاستهاند. تصور آنان این است که هر چه با صدای بلندتری به مخالفت با پیشنهادهای این چنینی بپردازند در بزنگاههای سیاسی همچون زمان بررسی صلاحیتها در دورههای مختلف انتخابات امکان تایید صلاحیتشان بیشتر خواهد بود. زهی خیال باطل!
با بررسی نامهی پیشنهاد مذاکرهی مستقیم با آمریکا میتوان یک اشکال بزرگ را نیز در آن یافت. به نظر میآید نویسندگان نامه بیشتر از حدی که لازم بود تحت تاثیر ملاقات رهبران آمریکا و کرهشمالی قرار داشتهاند و چنان مدلی را مناسب مذاکرهی ایران و آمریکا میدانند. الگویی که بیشتر از آنکه در چارچوب دیپلماسی حرفهای قابل ارزیابی باشد، حداقل تا اینجای کار یک نمایش سیاسی و تبلیغاتی بوده است. به نظر میرسد اتفاقاً چنین پیشنهادی آن هنگام کارآمد خواهد بود که مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا نه در حد یک نمایش بلکه در چارچوب یک مذاکرهی دیپلماتیک واقعی انجام شود.
تجارب چهل سال اخیر و همچنین آنچه از تاریخ سیاسی سایر کشورها قابل فهم است نشانگر آن است که دیر یا زود بار دیگر میان مقامات ایرانی و آمریکایی میزی برای مذاکره بر پا خواهد شد که درس تاریخ این است: «حتی پایان هر جنگی هم مذاکره خواهد بود»؛ اما آنچه واجد اهمیت است زمانشناسی و اتخاذ تصمیمات سخت در پیش از عبور از زمان مناسب آن است. فرصتهای از دست رفتهای همچون بیانیهخوانیهای هستهای در سالهای ۸۶ تا ۹۲، تاخیر در تصمیم برای مذاکره با دولت اوباما و محدود کردن مذاکره فقط در موضوع هستهای، سنگاندازیهایی که باعث دیرتر به نتیجه رسیدن مذاکرات برجامی شد، عدم تمایل به مذاکرات منطقهای با وجود داشتن ابزارهای لازم، نبود هماهنگی و اهتمام لازم برای مذاکرات حقوق بشری و… سبب به وجود آمدن این دلواپسی واقعی شده است که با گذشت زمان و تحمیل هزینههای سنگین زمانی به مذاکره با آمریکا بپردازیم که دیگر نه ابزاری در اختیارمان است نه دیپلماتها انگیزه و توان کافی را داشته باشند.
اگر بخواهیم ریشهی واقعی و علت مبنایی اعلام مخالفتها با مذاکره با آمریکا را بیابیم میباید به موضوع «اعتماد به نفس ملی» بپردازیم.
آنچه مخالفان مذاکره با آمریکا خواسته یا ناخواسته در حال نمایش آن هستند عدم اعتماد به نفس ملی است. آنان تصور میکنند اَبَرقدرتی آمریکا و ابزارهای در اختیارش سبب آن میشود که هر مذاکرهای با این کشور به سازش و تسلیم شدن ختم شود. با وجود تمامی شعارهای تبلیغاتی که علیه آمریکا گفته میشود کنار کشیدن از میز مذاکره این سیگنال را به مردم ایران و جامعهی جهانی میدهد که ما توان مذاکره با آمریکا را نداریم. این عدم اعتماد به نفس ملی و ناتوان انگاشتن دیپلماتهای جمهوری اسلامی که اتفاقا بیشتر هم از سوی مدعیان دفاع از نظام دیده میشود در حالی است که تجربهی برجام به خوبی به همگان نشان داد که میتوان با اَبَرقدرتها از جمله آمریکا به مذاکره پرداخت و آنان را وادار به عقبنشینی کرد. آیا آنچه فهرست بلند خواستههای طرفهای مقابل ایران در مذاکرات هستهای از اعمال محدودیت موشکی تا تخریب کامل تاسیسات فردو، از تغییر ماهیت راکتور آب سنگین اراک تا غنیسازی در خارج از کشور و… را کنار گذاشت و آنان را وادار به «عقبنشینی» از این خواستهها و «سازش» کرد چیزی جز توانمندی دیپلماتها و پذیرش قواعد میز مذاکره برای حلوفصل تنشها بود؟
مطلب آخر آنکه برای اتخاذ تصمیم درست در موضوع مذاکره با آمریکا ضروری است:
۱. موضوع عدم توجه به اعتماد به نفس ملی و باور نداشتن توانمندی دیپلماتها را در ذهن برخی تصمیمگیران تغییر داد
۲. مذاکره را برابر با سازش یکطرفه ندانست و انتخاب میز مذاکره را نشانهای از تسلیم شدن تلقی نکرد
۳. گزارشی واقعی از «هزینه – فایده» عدم مذاکرهی مستقیم با ایالات متحده به ارکان تصمیمگیری نظام ارائه شود.
۴. از نگاهی که آمریکا را «ید واحده» میپندارد عبور کرد و در کنار دیپلماسی رسمی، ظرفیتهای داخل هیات حاکمهی آمریکا را مورد استفاده قرار داد.
۵. نسبت حفظ برجام با مذاکرهی مستقیم با آمریکا به شکل دقیقی ارزیابی شود و تفاوتهای سه وضعیت «نبود برجام»، «نبود آمریکا در برجام» و «اجرای برجام در کنار مذاکرهی مستقیم با آمریکا» مشخص شود.»
انتهای پیام
ما که نفهمیدیم بستن پسوند “ملی ” به دم ” اعتماد به نفس ” چه صیغه ایست ، قرار است ملت ایران با ترامپ گفتگو کند ، یا هفت قران در میان ملت ایران قدرت تصمیم گیری در مورد خواسته های ترامپ را دارد ؟!
چطوره با روسیه که در طول تاریخ اینهمه سابقه خیانت و خنجرزنی از پشت دارد را اجازه مذاکره که هیچ، اجازه همه کار میدهند، اما مذاکره با غرب!!!!!!!!!اصلا و ابدا؟؟؟؟؟؟؟؟[…]
واما در مورد مذاکره…..
من نمی دانم چرا [بعضی ها] از کلماتی چون مذاکره، رفراندوم ، آزادی بیان و اعتراض و انتقاد اینهمه وحشت دارند؟
در سخنانشان می گویند اکثریت ملت طرفدار نظام اند و قانون اساسی اجازه داده ،ولی در عمل از رفراندوم آزاد با نظارت جهانی می ترسند!!!
در سخنانشان می گویند اعتراضات و انتقادات آزاد!!!!است ولی در عمل […]
در سخنانشان می گویند آزادی بیان وجود دارد!!!!!!البته اگر به نفع [بعضی ها] بیانی!!!!داشته باشند!!!!
بدبخت […]