تحلیل یک روانپزشک از پروندهی نجفی | ما متهمیم
دکتر امیرحسین جلالیندوشن، روانپزشک در یادداشتی در روزنامه شهروند نوشت: درمانگر باید بکوشد تا نهتنها بر گناه و شرم درمانجوی خود نیفزاید بلکه آن را بکاهد. اما در این یادداشت که به ماجرای تراژیک دکتر محمدعلی نجفی میپردازد، بنای من این است که وجدان جامعه ایرانی و وجدان جامعه سیاسی را مورد پرسش قرار دهم و شاید از این رهگذر بار گناهی بیفزایم.
در همین یکی دوروزه که از داستان تلخ مرگ میترا استاد میگذرد و البته از زمانی که داستان استعفا و بعد ازدواج محمدعلی نجفی با این زن مطرح شد، گمانهزنیهایی در مورد نجفی و در مورد سیاستمدارانی که در دام اغوا میافتند، مهمترین خبر و تحلیلی بود که از رسانهها در ارزیابی این ماجرا شنیدهایم. حتی یکی از سیاستمداران نزدیک به محمدعلی نجفی آشکارا در فاصله کوتاه از مرگ یک زن و از سقوط و تباهی یک مرد گلایه کرد که چرا کسانی یکدندگی کردند و این چاه را برای یک جریان سیاسی و برای محمدعلی نجفی کندهاند.
بسیاری در دل از تأثیری که این رویداد بر حیثیت یک جریان سیاسی خواهد گذاشت، خشنودند، حتی اگر به زبان نیاورند و احتمالاً زبانهایی به انتقاد گشوده خواهد شد. در درون یک جریان سیاسی چنانکه آن شخصیت مطرح سیاسی تمام این داستان را در یک نابخردی و یکدندگی جناحی چکیده کرد. ماجرای محمدعلی نجفی وجهی نمادین و مهم دارد که در تمام این تحلیلها بر آن چشم بسته میشود. در شرایطی که جامعه ایران از فقدان زایندگی در تولید الگو و از آماس و برآمدگی چهرههای زالوصفت و نوکیسه در فضای رسانهای، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و از میدانداری سلبریتیهایی که فاقد عمق و واجد سطحیاندیشی و نمایشگری هستند، میرنجد، ذبح یک الگو واقعیت تلخی است که نمیتوان بر آن چشم بست.
اما یک پرسش از دوستان و از کسانی که با محمدعلی نجفی در یک جبهه قرار میگرفتند، وی چهرهای ناشناخته نبود و هم در جامعه سیاسی، هم در میان مدیران اجرایی و هم در بین شخصیتهای دانشگاهی و حتی در میان چهرههای فرهنگی دوستان فراوانی داشت. سالها حضور شرافتمندانه در مسئولیتهای وزارتی و پستهای اجرایی و دانشگاهی، این امکان را فراهم آورده بود که بسیاری او را بهخوشنامی بشناسند. همه ما مردم و همه آن دوستان در طی این ۱۰ ماه کجا بودیم؟ تردید ندارم بسیاری از خبر خودکشی محمدعلی نجفی با خبر بودند. تردید ندارم که کمتر کسی از چهرههای سیاسی و اجرایی دستکم نزدیک به او میدانستند او در انزوایی ناخواسته به سر میبرد و زیر سهمگینترین فشارهاست. ما کجا بودیم، شما کجا بودید، وقتی ذرهذره یک الگوی دانایی و شرافت آب میشد و از درون تهی گردید و با سر از فراز به فرود سقوط میکرد. میتوان بسیاری داستانهای دیگر که از جامعه ایرانی میشنویم را نام برد؛ مانند چهرههای سیاسی یا خانوادههای مطرح را مصداق تحلیلهایی چون بحران اخلاقی جامعه نام داد، اما سرنوشتی که برای محمدعلی نجفی رقم خورد، بیتردید از آن نمونهها نیست، بلکه سکوت ما در برابر سقوط او نمودی از بحران اخلاق در جامعه ماست. باید به خود بیاییم. دوستان بیشتر باید به خود بیایند.
انتهای پیام