+ امام خمینی: یک وعده هم ممکن است غذا بخوریم
در حالی که معاون اول رییس جمهور در واکنش به بخشی از اظهارات آیت الله جنتی، گفته بود «حتی امام راحل در زمان جنگ چنین حرفی به زبان نیاورد»، برخی رسانه ها به یک سخنرانی امام خمینی اشاره کردند که ادعای اسحاق جهانگیری را نقض می کند.
به گزارش انصاف نیوز، متن کامل سخنان امام خمینی با عنوان «نهراسیدن از دخالت نظامی و محاصرۀ اقتصادی» که در سال 1358 ایراد شده به نقل از پرتال امام خمینی در پی می آید:
عنوان: انتظار مستضعفین جهان از پاپ ـ هدف از تصرف سفارت امریکا ـ نهراسیدن از دخالت نظامی و محاصرۀ اقتصادی
تاریخ: 19/08/1358
محل: قم
موضوع: انتظار مستضعفین جهان از پاپ ـ هدف از تصرف سفارت امریکا ـ نهراسیدن از دخالت نظامی و محاصرۀ اقتصادی
حضار: اسقف هانیبال بوگینینی (فرستاده پاپ، رهبر کاتولیک های جهان) ـ بنی صدر، ابوالحسن (سرپرست وزارت امور خارجه)
بسم اللّه الرحمن الرحیم
انتظار مستضعفین جهان از پاپ
من اگر در این موقع حساس، مقامات دیگر تقاضای ملاقات کرده بودند برای این موضوع نمیپذیرفتم، لکن مقام روحانیت ملت مسیح و پاپ اعظم احترامی دارند که ما پذیرفتیم و اتفاقاً خوشحال هم شدم از اینکه ایشان پیام فرستاده اند تا من مطالبی که باید به ایشان تذکر بدهم، تذکر بدهم.
من و ملت ما، بلکه ملتهای مستضعف جهان ـ اعم از مسلمین و نصاری و غیر آنها ـ یک نقطۀ ابهام پیش ماست که من میل دارم این نقطۀ ابهام را تذکر بدهم. گوش سی و پنج میلیون جمعیت ایران که پنجاه سال است در زیر یوغ استعمار و فشار خصوص امریکا، و اخیراً فشار خصوص آقای کارتر هستند، و گوش میلیونها جمعیت مستضعف، انتظار نوازشی از مقام روحانیت پاپ داشت؛ نوازش پدرانهای که لااقل استفسار از حال این مستضعفین باشد، و نسبت به مستکبرینی که به اینها ظلم شده است، و در زیر فشار ظلم بودند، هشیاری داده شده باشد، میانجیگری شده باشد بین ملتهای مستضعف و آن ابرقدرتها که خودشان را مسیحی معرفی میکنند. و گوش ما همچو ندای روحانیای را نشنیده است تا حالا. چه شده است که ما پنجاه سال کشته دادیم؛ کشته های دستجمعی، در حبس بودیم؛ حبسهای غیرانسانی که بهترین افراد این ملت را در آنجا شکنجه های غیرانسانی می دادند، و یک میانجیگری در کار نبود. و آقای پاپ اعظم به فکر این نیفتادند که از این ملت مستضعف پشتیبانی کنند، یا لااقل میانجیگری کنند که ایشان دست از سر این مستضعفین بردارند. چه شد که امروز که ملت ما، جوانهای ما که سالهای طولانی تحت فشار و تحت رنج بودند، رفتهاند و این چند نفری که در آن لانۀ جاسوسی به سر میبردند و عامل توطئه و جاسوسی بر ضد ملت ما بودند، بلکه بر ضد منطقه، و قراین و شواهد در این امر زیاد است، و بزرگتر شاهد اینکه تمام پروندهها را و چیزهایی که در آنجا بوده است تا توانستند آنها را بدل به یک پودری کردند که قابل استفاده دیگر نیست.
خواست ملت ایران در تصرف سفارت امریکا
اگر اینها یک مسائل سفارتی بوده است، احتیاج به این کار نبود. اگر یک مسائلی بود که مربوط به توطئه هایی که بر ضد ملت ماست نبود، این محتاج به این عمل نبود. حالا که این توطئه به ملت ما ثابت شده است، و این عملی که این جوانهای ما انجام دادهاند، تمام ملت، تمام قشرهای ملت، الاّ بعضی منحرفین، در اینجا و در سایر ممالک دیگر از آن پشتیبانی کردند. و این خواست تمام ملت ما بوده است، نه یک خواست از روی هوای نفسانی، بلکه یک خواست انسانی بوده است که توطئه ها معلوم بشود؛ توطئه هایی که بر ضد بشر است، بر ضد کشورهای ماست، و بالخصوص بر ضد ایران است معلوم بشود. و این حق از برای ملت ما هست.
سفارتخانه ها حق قانونی ندارند که جاسوسی بکنند یا توطئه. و این مرکز، به حسب آن طوری که کارشناسها تاکنون توانستهاند بفهمند، مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. چه شد که در این وقت آقای پاپ اعظم به فکر این افتادند که ما برای حس انساندوستی و ایشان برای حس انساندوستی به فکر افتادند که اینها را باهاشان رفتار خوب بکنند و آزادشان کنند، اما رفتار خوب. اسلام با دشمنهای خودش هم رفتار خوب میکند. و با اینها هم، این جوانها که اسلامی هستند، تا آن قدر که من شنیده ام رفتارشان، رفتار انسانی
بوده است، و نباید هیچ نگرانی از این باب داشته باشند.
جنایتهای شاه و ضرورت مجازات او
و اما راجع به رهایی اینها؛ باید ما ببینیم که ما چه میخواهیم و ملت ما چه میخواهد. آن چیزی که ملت ما میخواهد، آیا یک امر غیرمشروع است یا یک امر انسانی است؟ آیا بشر دوستی وادار کرده است این جوانهای ما را که بروند و این مرکز را بگیرند و نگذارند توطئه به ثمر برسد یا خلاف این بشردوستی است؟ آن چیزی که ملت ما میخواهد این است که این ملت از این آدم که الآن در امریکا هست، سی و هفت سال تقریباً رنج دیده است. سی و هفت سال، این به ملت ما خیانت کرده است. و سی و هفت سال، ذخایر ما را به باد فنا داده است. و سی و هفت سال، جوانهای ما در تحت سلطۀ اینها زندگی انسانی نداشتند. و سی و هفت سال، اختناق همه جانبه بر این مملکت و بر این ملت از طرف ایشان حکمفرما بوده. و با دست خود ایشان، به طوری که اشخاص نقل میکنند، و با مباشرت در پانزدۀ خرداد، عدّۀ کثیری را به قتل رسانده است. و با امرِ او از پانزدۀ خرداد تاکنون، ما شاید بیش از صد هزار نفر مقتول و صدها هزار نفر مجروح و معلول داریم. این ملت با این همه رنج که کشیده است، حالا میخواهد که این جانی برگردد و محاکمه به طور عدالت بشود. محاکمه بشود، اگر محکوم شد که اموال ما را برده است، از او بگیرند. الآن اموالی که از مملکت ما به دست ایشان و کسانی که مربوط به ایشان است، بانکهای خارج را از امریکا گرفته تا ممالک غربی پُر کرده است. در صورتی که من خودم میدانم و ملت ما هم ـ آن که به سنّ من است ـ مشاهده کرده است، و آن که نیست، شنیده است، و تاریخ برای او گفته است، دیگران برای او گفته اند که پدر ایشان وقتی که کودتا کرد هیچ نداشت. یک سرباز بود؛ صِفْرُالْیَد[1]وقتی که سلطه پیدا کرد بر این مملکت، شروع کرد املاک مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملکت ما، مازندران، بهترین املاک سرسبز ما، با فشارهای او و عُمّال او به قَبالۀ او به زور درآمده اند. و بسیاری از کسانی که مالک بودند یا از روحانیینی که در این امر یک نظری میدادند، اینها را میگرفتند و به حبس میبردند، و گاهی میکشتند. و در زمان خود رضا شاه، قتلعام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم، و کسانی که به سن من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین ـ که مرکز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود ـ اینها ریختند و یک عده از مظلومین که برای دادخواهی آنجا مجتمع شده بودند، قتلعام کردند و از بین بردند. وقتی که او از ایران بیرون رفت؛ یعنی بیرونش کردند، جواهرات ایران را هر چه توانست در چمدانهای زیاد ریخت و از اینجا برد، و در بین دریا انگلیسها از او گرفتند و بردند و خوردند. تا زمان او به سر رسید و نوبت پسر رسید که همین پسر جانی را متفقین به ملت ما تحمیل کردند. در صورتی که ملت ما آن چیزهایی که از پدر دیده بود، هیچ راضی به این نبود که پسر او را بپذیرد، لکن تحمیل کردند به ملت ما. و این تحمیل؛ اسباب این شد که هر چه آنها ـ برای خاطر اینکه او را به سلطنت رساندند ـ هر چه آنها بخواهند، این دست بسته و چشم بسته در اختیار آنها بگذارد. در طول مدتی که این سلطنت داشت، ما اگر بخواهیم بشماریم اصول خیانتهایی که به ما کرده است، طولانی است. و ما وقت اینکه بشماریم، نداریم. لکن از نمونه هایی که به اسم خدمت به کشور ما ایشان انجام داده است، این مأموریت بوده است که در ازای نفتی که از مملکت ما برای امریکا خارج میشده است، اسلحه میگرفتند، مُهمّات میگرفتند، در صورتی که آن اسلحه و مُهمّات برای خودشان و برای پایگاه های خودشان بود. و این آدم، نفت ما را داد و برای آنها پایگاه درست کرد به اسم پول نفت، و در این چند سال اخیر و ده سال ـ پانزده سال اخیر آن قدر این جنایت کرد و آن قدر جوانهای ما را کشت، و آن قدر حبسهای اینها پُر بود از جوانهای ما که نمیتوانیم بشماریم.
لزوم بازخواست پاپ از سران امریکا
ما میل داشتیم که در طول این مدت، یکی از مقامات روحانی خارج، و خصوص روحانی بزرگ نَصاری، یک تفقدی به حال این ملت ضعیف شده باشد. من نمیتوانم باور کنم که واتیکان بیخبر بوده است از این مسائل. و نمیدانم این نقطۀ ابهام را چه بکنم؟ اگر ملت ما از من پرسید که روحانیت مسیح، موافق است با این جنایاتی که اینها کردند، من چه جواب به اینها بدهم؟ روحانیت مسیح که میداند که قرآن کریم به طرفداری از مسیح و طرفداری از صدّیقۀ طاهره مریم برخاست. و آن چیزی که به خلاف واقع نسبت به آن طاهرۀ مُطهَّره میدادند، تکذیب کرد و با صراحت تکذیب کرد. و این طور طرفداری از عیسی مسیح کرد. و باز طرفداری از علمای نَصاری، رُهْبانان و قِسّیسین[2]نصاری در قرآن طرفداری شده است. در عین حالی که اسلام طرفداری از مسیح و علمای مسیح کرده است در قرآن، ما میل داشتیم که گوش ما را یک وقت هم، نغمۀ امثال آقای پاپ نوازش بدهد، و استفسار کند که این ملت چرا به این طور میگذراند. و از کارتر بپرسد، استیضاح کند که چرا یک همچو آدمی را شما مسلط کردید بر این ملت. و الآن هم بپرسد از کارتر که چرا یک نفری که سی و چند سال جنایت کرده است، خیانت کرده است، و جنایات و خیانات او مشهود است، چرا بردید آنجا و نگه داشتید و باز در آنجا هم میخواهید توطئه بکنید؟
ما از دست و پا کردن کارتر هیچ تعجب نداریم، برای اینکه او مردی است سیاسی و نه به معنای سیاست سالم، به معنای سیاستی که در نظر امثال کارتر است، به هر طور که شده است برای منافع خودش، برای منافع شخصی یا منافع به توهم اینکه منافع ملتش هست، دست به هر جنایتی بزند، و هر دست پایی که دارد بکند، برای اینکه این اشخاصی که الآن پیش این جوانهای ما هستند، و ممکن است از آنها یک مسائلی بعدها کشف بشود، مبادا کشف بشود. او باید این کار را بکند، لکن آقای پاپ چرا؟ ایشان چرا این کار را انجام میدهند، و واسطه میشوند مابین یک ملت مظلوم که میخواهد یک مقداری از مَظْلَمه هایی که بر او شده است کشف کند، و به مردم، به مستضعفین بفهماند که راه ظلم اینها چه است، و از چه راه اینها ظلم میکنند؟ و یک ظالم و یک کسی که توطئهگر است،
ما اگر چنانچه میتوانستیم در یک کشور دیگری این را محاکمه کنیم؛ یعنی وسائل اینکه جنایات او را ما همهاش را در محکمه ببریم، اگر میتوانستیم پیشقدم میشدیم که ایشان در یک کشور دیگری محاکمه بشود. لکن آن جرایمی که این کرده است، و آن پرونده هایی که ما داریم از او، و آن شهودی که هستند که بالغ بر چندین میلیون شهود ما داریم که اینها بِهِشان ظلم شده است، به کشاورزها ظلم شده است، به کارگرها ظلم شده است، به علمای دین ظلم شده است، به دانشگاهیها ظلم شده است، اینها همه شاهدهای ما هستند. و ما نمیتوانیم چندین میلیون جمعیت را ـ یا شما بگویید بیست، بیشتر از بیست میلیون جمعیت را ـ ما در خارج ببریم برای ادای شهادت. لکن ما برای اینکه احترامی به مقام پاپ گذاشته باشیم حاضریم که ایشان را بیاورند در مملکت ما و آقای پاپ هم بفرستند نمایندگانی در اینجا. و هر کس هم میخواهد نمایندگانی بفرستند در اینجا. و یک دادگاهی که هست و الآن دعوت کرده است او را به دادخواهی، در حضور نمایندگان پاپ و نمایندگان هر کس، حتی نمایندۀ بدترین دشمن ما ـ که عبارت از کارتر است ـ بیایند و محاکمه کنند اینها را. و هر طوری که مَحْکَمه حکم کرد ما همانطور، ملت ما حاضر است.
تبعیت از آراء ملت
و آقای پاپ این را بدانند که مسئله، مسئله ای نیست که من بتوانم بالشخصه[3]حل کنم. ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور رأی داد ما هم از آنها تبعیت میکنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. بله ممکن است گاهی وقتها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم؛ تقاضای متواضعانه، تقاضایی که خادم یک ملت از ملت میکند. لکن اساس این است که، مسئله دست من و امثال من نیست و دست ملت است. و ملت پشتیبانی از این کار را اعلام کرده است. به طوری که اگر اطلاع داشته باشید، رادیوها که اعلام میکردند، کلیاتش را که اعلام میکردند، انسان را خسته میکردند از اعلامهای متعددی که بود.
در هر صورت مسئلهای که ما میخواهیم، یک مسئلۀ انسانی است. یک مسئله ای است که بشردوستی اقتضای این معنا را میکند. ملت ما به اعتبار اینکه مسلم است، بشردوست است، و شما هم به اعتبار اینکه ملت مسیح هستید، باید تبعیت از مسیح بکنید، و بشردوست باشید به آن طوری که حضرت مسیح بود. و حس بشردوستی است که ملت ما را وادار میکند که جنایات ایشان رسیدگی بشود. رسیدگی بشود که معلوم بشود که کی در دنیا ایشان را وادار به این جنایات کرده است. مردم دنیا بفهمند دشمن بشر کی است. و کی ایشان را وادار کرده است به اینکه تمام وقت خودش را صرف کند برای ظلم کردن به ما و برای جنایتکاری، و برای بردن ذخایر ما، تا ملتها، مردم عبرت بگیرند. بنابراین آقای پاپ چه حکم میکند؟
خواست انسانی ملت ایران
من از ایشان میخواهم که ایشان تماس بگیرند با کارتر، که کارتر به ایشان مُلْتَجی[4]شده است، تماس بگیرند و مسائل را درست بررسی کنند، و اشخاصی را بفرستند مسائل را بررسی کند. اینجا بررسی کند، آنجا بررسی کند. اگر واقعاً آقای پاپ تشخیص دادند که این همه ظلمهایی که به ما شده است، و این همه قتلعامه ایی که شده است، و این همه ذخایری که از این ملت ضعیف بردند، ملتی که الآن هم در کنار این شهرها، حتی شهر تهران، نه خانه دارند و نه نان دارند و نه کار دارند، معذلک ذخایر ما انبار شده است در بانکهای خارجی به دست ایشان. اگر واقعاً آقای پاپ این مطلب را صحیح میداند، یک وقت این است که ایشان نشنیده این مطلب را؛ حالا ما به ایشان اعلام میکنیم که مسئله این است. اگر با این ترتیب ایشان باز میگویند که باید وسائل رفتن اینها را بدون اینکه آن آدم را تحویل بدهند به ما، بدون اینکه حاضر بشوند به اینکه محاکمه بشود او، باز هم ما باید این کار را بکنیم، اعلام بکنند. و ما گمان نمیکنیم همچو اعلامی را ایشان بکنند. برای اینکه ایشان حتماً با این طور جنایات مخالف است. و هر انسانی با این طور جنایات مخالف است.
در هر صورت ما حرف غیرمشروع نداریم. حرفی داریم که هر جای دنیا ببرید، الاّ پیش کارتر، حرف مقبول است، حرف صحیح است. جنایتکار ما را بردید نگه دارید، بدهید دست ما. آن که جوانهای ما را کشته، آن که جوانهای ما را در تاوه گذاشته و بو داده است. آن که جوانهای ما را پایشان را ارّه کرده است، بدهید دست ما، محاکمه اش میکنیم؛ محاکمه به عدالت. بفرستند نمایندگان را و ما با عدالت محاکمه میکنیم. اگر ما خلاف گفتیم، ایشان را باز بیاورند و بنشانند به تخت سلطنت، و مردم هم تبعیت کنند! و چنانچه او خلاف گفته، و آقای کارتر خلاف میگویند، شما آقای کارتر را به حسب نفوذ معنوی که دارید استیضاح کنید. شما بدانید که اینها به اسم اینکه ما مسیحی هستیم، برخلاف مسیر مسیح رفتار میکنند. اینها اغفال کرده اند بعضی از جناحها را در محالّ خودشان. و این اگر به اسم نَصاری، به اسم مسیحیها، به اسم عیسی مسیح تمام بشود، این مُشَوَّه میکند روی ملت مسیح را.
لزوم تلاش پاپ برای نجات ملت مسیح
آقای پاپ باید به فکر ملت مسیح باشد، به فکر همه ملتهای مستضعف باشد، به فکر آبروی مسیحیین باشد. این طور اشخاصی که به اسم مسیح دارند یک همچو کارهای خلاف مسیر مسیح را انجام میدهند، آقای پاپ باید اعلام کنند. به ملت امریکا اعلام کنند، به همۀ ملت مسیحیین اعلام کنند، و جنایات این را بشمارند، و اینها را معرفی کنند به ملتها. همانطوری که ما نسبت به محمدرضا عمل کردیم که این را به مردم شناساندیم. ـ مردم میشناختند، لکن تبلیغات کردیم باز هم ـ شما هم این کار را انجام بدهید، و ما در این صورت از شما متشکر خواهیم بود. و ما یک مَظْلَمه است که برای شما میگوییم، ما به حکم اینکه مظلوم هستیم، پیش شما دادخواهی میکنیم که این ملت مسیح را نجات بدهید شما. ملت مسْلم جای خودش، شما ملت مسیح را نجات بدهید. نجات به این است که این اشخاصی که در ممالک بزرگ به اسم مسیح و به اسم مسیحیت این جنایات را میکنند، این برای مسیح ـ علیه السلام ـ خوب نیست، و مسیحیین مُشوَّه میشود وِجْهِه شان. و من به شما آقای پاپ عرض میکنم که اگر عیسی مسیح امروز بود؛ کارتر را استیضاح میکرد. اگر عیسی مسیح بود ما را از چنگال این دشمن خلق و دشمن بشر نجات میداد. و شما نمایندۀ ایشان هستید، و شما باید همان کاری که مسیح میکند بکنید.
خداوند انشاءاللّه که همۀ ما را آشنا کند به وظایف الهی، به وظایف دینی، و همۀ ما طرفدار مظلومین باشیم. و امید است که آقای پاپ توجهی به حال این ملت مظلوم بکند. و ما را از اینکه نمیتوانیم الآن با این وضع، مسائل ایشان را بپذیریم معذور دارند. لکن مسئلۀ اوّلی که ایشان گفتند، حاصل است. مسئله ای که با اینها خوشرفتاری بکنند، این مسئله حاصل است. و من میل دارم که شما که نمایندۀ آقای پاپ هستید بروید و ببینید اینها را، و آنها چه وضعی دارند، با آنها صحبت کنید ببینید که آیا آنها یک وضع بدی دارند. هیچ، ابداً، از این خوف نداشته باشید که اینها ناراحت باشند، ابداً ناراحت نیستند. لکن خوب، آقای کارتر تشبُّثات زیاد به همۀ اطراف کرده است، یک غریقی است که به همه چیز تشبث کرده است.
نهراسیدن از تهدید نظامی و محاصرۀ اقتصادی
گاهی اضافه میشود از یک جبهه ای که دخالت نظامی، و گاهی گفته میشود که محصور کنید از حیث اقتصاد، حصار اقتصادی. و مع الأسف یک نفر آدمی که، ایرانی خودش را میداند و میگوید من ایرانی هستم قبل از اینکه مسلمان باشم ـ در صورتی که مسلمان بودنشان را نمیدانم، ایرانی بودنشان را هم میدانم نیست ـ دستور میدهد یا تقاضا میکند از کارتر که محاصرۀ اقتصادی بکن ایران را. ایرانی است، در انگلستان[5] است؛ بختیار هست، میگوید من ملّی هستم. و من آن مطلبی را که یک روزی گفتم، شاهدش امروز پیدا شد. یک روز گفتم که اینها؛ این اَبَرقدرتها ممکن است که بیست سال، سی سال، یک کسی را در یک مقامی با یک وِجْهِه ای حفظش کنند و نوکر آنها باشد، لکن مأمور باشد که به جهت، لباس ملّی به خودش بپوشد؛ مثل بختیار که خودش را به دکتر مصدِّق بسته است و ملّی میگوید هستم. بعد از اینکه این مدتها گذشت، آن روزی که باید از او استفاده کنند، بعد از بیست سال استفاده میکنند. از ایشان هم که سالهای طولانی در جبهۀ ملّی بود و مدّعی ملیّت بود و مدّعی این بود که من اوّل ایرانی هستم و دوم اسلام، با اینکه این خودش کفر است، معذلک آن روزی که آنها میخواستند این عنصر به دردشان بخورد خورد. و به جای بدترین مخلوق خدا ـ که محمدرضا بود ـ به جای او مشغول شد به آدمکشی و جنایت، و دستور آدمکشی داد، منتها از او اطاعت نکردند. او هم میگفت که این ملت را به حصار اقتصادی بکشید. و این هر دو را من باید بگویم؛ ما نه از اقدام نظامی میترسیم و نه از محاصرۀ اقتصادی. اما از او نمیترسیم برای اینکه ما شیعۀ یک ائمه ای هستیم که آنها شهادت را استقبال میکردند، ملت ما هم امروز شهادت را استقبال میکند. فرضاً که آقای کارتر بتواند نظامی بیاورد اینجا، با اینکه نمیتواند همچو کاری بکند، دخالت نظامی بکند، نمیتواند بکند، فرض میکنیم که خیر، تفاهم کنند این اَبَرقدرتها که به ایران نظامی بفرستند، ما سی و پنج میلیون جمعیت داریم که اینها بسیاریشان، بسیار زیادشان، آرزوی شهادت میکنند. ما با این سی و پنج میلیون به میدان میرویم. بعد که ما همه شهید شدیم، خودتان با ایران هر کاری میخواهید بکنید، از این ما نمیترسیم، ما مرد جنگیم، ما مرد مبارزه هستیم. ما جوانهایمان با مشت معارضه و مبارزه کرد با تانکها و توپها و مسلسلها. ما را آقای کارتر از مبارزه نترساند، ما اهل مبارزه هستیم ولو نداشته باشیم ابزار مبارزه. لکن بدن داریم در مقابل اینکه ما را بزنند، و این را عمل خواهیم کرد.
و اما قضیۀ اقتصاد: ما یک ملتی هستیم که به این گرسنگی خوردنها عادت کرده ایم. ما سی و پنج سال، یا پنجاه سال میگویید ما در این گرفتاریها بودیم و عادت داریم به این گرسنگی خوردنها. ما روزه میگیریم، ما یک وقت غذا میخوریم. اگر بنا باشد که آنها محاصرۀ اقتصادی بکنند، فرضاً که بتوانند و همه ملتها تبع ایشان بشوند، و حال آنکه این خیالی است خام، و همچو چیزی تحقق پیدا نمیکند. فرضاً که تحقق پیدا بکند، ما همان جو و گندمی که خودمان در مملکت خودمان کِشت میکنیم، اقتصاد میکنیم، و برای خودمان همان مقدار کافی است. ما در هر هفته یک روز گوشت میخوریم. گوشت خوردن خیلی چیز خوبی هم نیست. و یک وعده هم ممکن است غذا بخوریم. ما را از این چیزها اینها نترسانند. اگر امر دایر بشود بین اینکه آبروی ما حفظ بشود یا شکممان سیر بشود، ما ترجیح میدهیم که آبرویمان حفظ بشود، شکممان گرسنه باشد. و من از شما میخواهم که سلام من را به آقای پاپ اعظم برسانید، و بگویید که روی علاقۀ دینی که ما به هم داریم، همه اهل توحید هستیم، اهل خداشناسی هستیم، ما از شما میخواهیم که به این ملت ضعیف کمک کنید. و نصیحت پدرانه به همۀ ابرقدرتها بکنید یا استیضاح کنید آنها را.
1 ـ تهیدست، بی چیز.
2 ـ جمعِ قِسّیس: کشیش.
3 ـ شخصاً.
4 ـ پناهنده.
5 – درآن زمان گفته میشد که شاپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم شاه، پس از فرار از ایران به انگلستان گریخته است.
انتهای پیام