مافیای نشر چه بده بستانی با این اوباش «ضد فرهنگی» دارند؟
نوشین زرگری در کانال تلگرامی چهل سالگی در یادداشت تندی نسبت به رابطهی برخی سلبریتیها با آنچه مافیای نشر میخواند، نوشت:
اول بسمالله بگویم بهاره رهنما یک مثال است، مثالی از تواناییهای این کشور در به ثمر رساندن اوباش.
کاری به این ندارم او میکآپ مخصوص عید غدیر خم دارد! تناقضات جدیدالورود! پیوند همه چیز به همهچیز.
به این هم کاری ندارم چرا چند میلیون نفر آدمی را که در خیابان پشت ماشین چند صد میلیونیاش نشسته و بیلاخ نشان میدهد و فریاد میکشد را فالو میکنند.
کار من با آن «چاپ هشتم» کتاب شعر اوست. در این رکود و گرانی کتاب چگونه اشعار کسی که مینویسد «من حقوق غذایی خواندهام» و نه قضایی و به خوانندهاش جواب میدهد «چاقال» و در یک خط پنج غلط املایی دارد به این سرعت به فروش رفته و خوانده شده؟
مافیای نشر چه بده بستانی با این اوباش «ضد فرهنگی» دارند؟ غیر از این است که خودشان هم اوباش هستند و پاسکاری لذتبخشی را با شاعران عربدهکش به راه انداختهاند؟
اسم کوروش اسدی را شنیده بودید؟ نویسنده بود، باسواد و آدمحسابی، کتابهایش چاپ نمیشد، کلاسهایش یک شاگرد هم نداشت، چون بلد نبود با ادا و اصولهای کلاهتوری و اراجیف بافتن و بده بستان با مافیای نشر زندگیاش را ادامه دهد، از بیپولی خودش را کشت.
آن موقع این انساندوستان شاعرنما کجا بودند؟ در اینستاگرام جلوی بنز دراز میکشیدند و جانماز آب میکشیدند و لایک جمع میکردند و با بادیگارد تردد میکردند.
به یقین میگویم به حال و آیندهی کشوری که در آن یک نویسنده خودکشی میکند و یک اراجیفنویس کتابش به چاپ هشتم میرسد، هیچ امیدی نداشته باشید؛ تاریکی عمیقتر از آن است که فکرش را میکنید.
انتهای پیام
خربرفت وخربرفت وخربرفت…
یعنی تنها بخاطر اینکه کتاب امثال رهنما چاپ میشه و آقای اسدی به خاطر هزینه زندگی خودکشی کرده آینده ایران تاریکه؟!! اوضاع فروش کتاب همیشه همین بوده. والا با این طرز تفکر هیچ وقت این مملکت تمدن و امپراتوری هایی با اون عظمت فرهنگی نمیشد. اگر این سرزمین بخواد آیندهای داشته باشه، اون رو ما میسازیم یا خراب میکنیم. گلایه و درددل شما قبوله ولی بدونیم که برای نارضایتی و گلایه کردن دلیل زیاده و تاریک نشون دادن آینده کار آسانیه . سعی کنیم امید رو دل دلها زنده کنیم.