نقدی بر بر انتخاب «در جستجوی فریده» برای حضور در اسکار
یادداشت ایلیا محمدنیا در نقد انتخاب «در جستجوی فریده» برای حضور در اسکار که در ایسنا منتشر شده را میخوانید:
پیش درآمد
ناصر تقوایی از معدود کارگردانهای اندیشمندی است که هم در حوزه فیلم مستند و هم فیلم داستانی آثار درخور و ماندگاری را به ثبت رسانده است و بهتر از هر مدعی دیگری میتواند درباره تفاوتها و اشتراکات و برتریهای این دو حوزه بر هم سخن براند.
من تمام قد حرفهای استاد ناصر تقوایی را میپسندم که جایی گفته است:«هیچ فیلم مستندی در دنیا بد نیست.حتی اگر با بدترین تکنیک ساخته شده باشد. چرا که یا یک چیزی به مخاطبش میگوید و یا جایی را به شما نشان میدهد که تاحالا ندیده بودید. ولی تا دلتان بخواهد فیلم داستانی بد داریم.»
یک پرسش ساده
فیلم «در جستجوی فریده» نماینده تمام سینمای ایران در یک سال گذاشته در اسکار 2020 شده است به همین راحتی. چرا؟
این پرسشی است که قاعدتا اعضای هیات انتخاب 9 نفره میبایست به آن پاسخ دهند که تا این لحظه کسی خود را مکلف به آن نمیداند.
ابوالحسن داودی البته در این میان حرفهایی زد که به ابهام بیشتر این انتخاب افزود:« ما سعی داشتیم بهترین شرایط را برای فیلمی فراهم کنیم که از شرایط سینمایی برای حضور نوآورانهتر در اسکار آماده است.» معتقدم مستند «در جستجوی فریده» تصویر و نگاه نویی از سینمای ایران را به نمایش خواهد گذاشت.
آقای داودی از کدام حضور نوآورانه کدام تصویر و نگاه نو از سینمای ایران صحبت میکنید. این فیلم حتی در میان مستند سازان هم محبوب نیست. اگر چند جایزه داخلی گرفته که گرفته است به حتم ناشی از مواردی که شما در فیلم کشف کردهاید، نبود. جایزه گرفته است چون داوران در جشنوارههای داخلی خیلی هم اهل دیدن فیلم خاصه مستند نیستند و ترجیحشان این است که اگر فیلمی در جشنواره فیلم حقیقت چند جایزه اصلی را برده و در عین حال رئیس مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و دبیر جشنواره فیلم حقیقت با شیفتگی جایزهای از خود به فیلم داده است جوایزشان را به همان فیلم بدهند که البته نشان از کیفیت درجه یک فیلم نیست.
دبیر جشنواره فیلم حقیقت محصولی را درو کرد که بذرش را چند سال پیش از آن در جشنواره فیلم حقیقت کاشته بود. یعنی سینمای مستند برای همه. حال اگر تجربه گرایی و خلاقیت درانتخاب و داوری جشنواره نادیده گرفته شده باشد خیلی اهمیت ندارد. مهم میزان بالای استقبال مردم از فیلمهاست.
آنوقت شما از نوآوری فیلم حرف می زنید.
آقای داودی این فیلم در تنها جشن قابل اعتنای فیلمهای مستند (البته با اغماض به زعم من ) در دهمین جشن سینمای مستقل مستند از جانب داورانی که همهشان چهره شناخته و مطرح بین المللی بودند، تنها در بخش بهترین کارگردانی جایزه دیپلم افتخار را به دست آورد. باور میکنید آنوقت همین فیلم میشود نماینده سینمای ایران در اسکار 2020.
جناب داودی گفتهاید « در جست و جوی فریده» تصویر و نگاه نویی از سینمای ایران را به نمایش خواهد گذاشت» یاد حرفهای مرحوم جلال مقدم بازیگر و کارگردان سینما افتادم که در پاسخ به پرسشی پیرامون موفقیت سینمای ایران در آن سالها در جشنوارههای خارجی گفته بود(نقل به مضمون)« جشنواره های خارجی سالها املت با تخم مرغ میخوردند حالا هوس کرده اند املت با تخم بلبل بخورند» به نظرتان فیلم منتخبتان املت با تخم بلبل است بعید میدانم.
دموکراسی در گل مانده؟
اینکه 9 نفر درباره انتخاب یک اثر با اختلاف رایی اندک فیلمی را انتخاب و راهی اسکار کنند، فی نفسه بد نیست که البته از نشانههای دموکراسی است. هر چند معتقد به دموکراسی به هر شکلی هم نیستم اما به نظر تنها راه رسیدن به حقیقت که بشر کشف کرده گویا همین راه است.
این درست است که ما باید به آرا هیات انتخاب بنابر قاعده جهان شمول گردن نهم اما یادمان باشد دموکراسی ور دیگری هم دارد و آنکه اینکه مخاطب جدی سینما حق دارد که بداند چگونه هیات انتخاب به این انتخاب رسیدهاند. خواسته زیادی است بعید میدانم.
سخنی با برخی مستندسازان
شبی که در نیمه شب به واسطه دوستی دریافتم فیلم «در جست و جوی فریده» به عنوان نماینده ایران در اسکار انتخاب شده است در صفحه اینستاگرام خود تنها یک خط نوشتم:
«فیلمی که حتی شایسته نمایندگی سینمای مستند نیست.»
واکنش بعضی دوستان مستندم بهت آور بود دریافتم که آنها نگران کیفیت انتخاب نماینده سینمای ایران نیستند آنچه که برایش اهمیت دارد انتخاب فیلمی مستند است ولو اینکه اساسا نماینده خوبی هم برای سینمای مستند نباشد.
در این باره زیاده عرضی نیست.
فرود
سازندگان فیلم «در جست و جوی فریده» در سراسر اثر خود صرفا نقشی همانند یک اگاهی کودک گمشده را برای پرسوناژ اصلی تعریف کردهاند، روایتی عادی و معمولی از این دست موضوعات که بارها نمونههای آن را در برنامههای ترکیبی تلویزیون ،خصوصا در خطه کردستان ایران و عراق و جابجایی فرزندان دیده بودیم. فیلم از همان دست مستندهایی است که باب میل تلویزیون و مخاطب میلیونی آن است که اگر این خواسته مطلوب سازندگانش باشد باید گفت موفق عمل کردهاند. اما جوایز متعدد داخلی فیلم زنگ خطری برای سینمای مستند است که نشانی را غلط نروند. اگر فیلمی در جشنواره فیلم حقیقت جایزه گرفت لزوما فیلم مهمی در سینمای مستند نیست.
فیلم عمق ندارد کارکترش خیلی زود در میان حجم عظیم فیلمهای مشابه از این دست در حافظه مخاطب میلیونی گم و کم اثر میشود و این در تضاد کامل با چیزی است که بعضی منتقدان درباره این اثر قائل هستند که فیلم با پایانش برای مخاطب شروع میشود و به نظر میرسد این صرفا یک تعارف میهمان نوازانه ایرانی است تا واقعیتی پذیرفتنی.
آنچه که آمد در بخش نقد فیلم، سال گذشته همزمان با اکران فیلم درماهنامه هنرو تجربه به چاپ رسید بنابراین تکلیفم با فیلم مشخص است.
انتهای پیام