آزار زن گردشگر ترکیهای در خیابان ناصرخسرو
امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی دربارهی اتفاقی که برای یک گردشگر ترکیهای در تهران افتاده است، نوشت:
سِلمین، استاد جوان در دانشگاهی در ترکیه است و از دوستان قدیمیام. خیلی از کشورهای جهان را به تنهایی سفر کرده و مدتها برای رفتن به ایران، در شک و تردید بود؛ بهخاطر سیاهنمایی رسانهها. من هر بار کلی سند و مدرک نشانش میدادم که اینها تنها سیاهنمایی است و بس.
بالاخره دو ماه پیش از تصمیمش برای سفر به ایران گفت برایم و یاری خواست در پیدا کردن هتل و بلیط. سه روز پیش بالاخره به ایران رفت و مهمان یک بانوی «کوچ سرفینگی» (سایتی جهانی برای میزبانی و مهمانی رایگان در کشورهای گوناگون) در تهران شد.
روز جمعه هم بر پایه برنامه پیشنهادیای که برایش نوشته بودم، به کاخ گلستان رفت. اما حدود ظهر بود که تماس تصویری گرفت با من و همینطور که بدنش میلرزید و گریه میکرد، از اینکه یک مرد در خیابان و در حضور دیگران بدنش را محکم لمس کرده، و دیگر مردان در خیابان هم هیچ واکنشی نداشتند، سخن گفت؛ تا اینکه بالاخره یک زن و مرد کمکش کردند.
گویا راننده تاکسی به دلیل بسته بودن خیابان، او را در ناصرخسرو پیاده کرده و گفته بود موزه نزدیک است و پیاده برود. اما راستش من هم در خیابان ناصرخسرو احساس امنیت نمیکنم، چه رسد به یک بانوی جوان خارجی بور و چشم آبی. نخستین بار بود که خرد شدن یک زن در اثر کاری که شاید در چشم ما مردان «چیز زیاد مهمی نیست» را میدیدم و ویرانگری چنین رفتاری بر روان و جسم یک زن را تا حدودی، تاکید میکنم «تا حدودی» درک میکردم. اما نگارنده بهعنوان کسی که سالهاست در زمینه انسانشناسی گردشگری میخواند و مینویسد، چند نکته را بایسته یادآوری میداند:
الف- گردشگری بیش و پیش از زیرساختهایی همچون جاده و هتل و رستوران، زمینههای فرهنگی/ اجتماعی و سیاسی/ امنیتی میخواهد که تقریبا در همه اینها ما جایگاه چندان خوبی نداریم. به جز برخی مقاصد گردشگرپذیر (بافتهای تاریخی در شهرهای بزرگ)، بیشتر جاهای ایران هنوز آمادگی لازم برای پذیرش گردشگر خارجی را، آنگونه که باید، ندارد. به سخن دیگر، هنوز توجیه نشدهایم. این آمادگی نداشتن لزوما به معنای برخورد بد کردن با گردشگر نیست، بلکه بسیاری اوقات، برخورد نادرست کردن با گردشگر را هم در بر میگیرد (همچون راننده تاکسیای که او را در خیابان ناصرخسرو رها کرده و گفته بقیهاش را خودت پیاده برو). عموما سخن گفتن در این زمینه (یا هر نقد فرهنگی دیگری) با برچسب خائن خوردن، مسکوت میماند. در حالیکه برخورد نادرست یک ایرانی با گردشگران خارجی، به پای همه ایرانیان نوشته میشود. انسانشناسی گردشگری دقیقا روی همین ارتباطات میان میزبان و میهمان کار میکند و هرچه بیشتر در این حوزه در ایران مطالعه کنی، به ضرورت توجه بیشتر به این پیش زمینهها بیشتر باورمند میشوی.
ب- زمینههای سیاسی/ امنیتی، به موضع حکومت (و نه لزوما دولت) درباره گردشگری باز میگردد. نشانههای اندکی در دست است که حاکی از جدی بودن حکومت ایران برای کشاندن گردشگران خارجی باشد؛ که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
ب. 1) پیش از همه، وظیفه آماده ساختن مردم برای پذیرش گردشگر خارجی که فرهنگ متفاوتی دارد، بر دوش حکومت یک کشور است. حکومت ایران نه تنها تفاوت فرهنگی گردشگران خارجی را نمیپذیرد (چرا که بر این باور است که گردشگران در کشور اسلامی ایران باید همه ضوابط اسلامی را در زمینه پوشاک، خوراک، نوشیدنی، روابط انسانی و… رعایت کنند)، بلکه از زیر بار آموزش همگانی به مردم برای رفتار درست با گردشگر خارجی (حتی در همان چارچوب احکام اسلامی) هم شانه خالی میکند. شاید همین ترکیه که سالانه میلیونها گردشگر ایرانی را به خود میکشاند، بهترین نمونه باشد. ایرانیانی که تا 15 سال پیش گذرشان به ترکیه میخورد (مثلا برای رفتن زمینی به سوریه یا اروپا)، خاطرات بسیار ناخوشایندی از زورگیری شهروندان ترکیه و حتی پلیسهای آنجا از گردشگران داشتند. اما با جدیتی که دولت از خود نشان داد، این ناهنجاریها تقریبا به صفر نزدیک شده و امروزه رفتار ترکیهایها با گردشگران آنچنان تغییری یافته که برای نمونه، جملهی «ترکیهایها خیلی ایرانیها را دوست دارند و به ما احترام میگذارند» را از زبان بسیاری از گردشگران ایرانی که از این کشور بازگشتهاند، میتوان شنید. در واقع این جمله را از زبان گردشگران دیگر کشورها در ترکیه نیز میتوان شنید؛ چون حکومت ترکیه با مقررات و آموزشهای لازم، مردمان کشورش را برای پذیرش گردشگران خارجی آماده ساخته است.
ب. 2) برخورد قانون ایران با مزاحمان گردشگران، مناسب و بازدارنده نیست. در همین ترکیه هم موارد زیادی از تجاوز و حتی کشتن گردشگران خارجی رخ داده است، اما با واکنش شدید دولت و مردم روبرو میگردد. رسانههای ترکیه به شدت این رویدادها را پوشش میدهند و افکار عمومی نیز خواستار برخورد جدی با مجرمان و اقدامات پیشگیرانه دولت است. همچنانکه در هند که تجاوز به زنان به امری تقریبا عادی تبدیل شده، هنگامی که چند سال پیش یک دختر انگلیسی که به منطقهای دورافتاده رفته بود و مورد تجاوز قرار گرفت، رسانهها و مردم به شدت به دولت فشار آوردند تا امنیت گردشگران را در هر نقطه از کشور فراهم سازد. اما در سوی دیگر، نمونههای زیادی میتوان در ایران سراغ گرفت که حکومت جدیت لازم را در برخورد با اینگونه جرائم علیه گردشگران خارجی نشان نمیدهد. نمونهاش گردشگر آلمانی که سال 92 همراه با خانوادهاش با خودروی کاروان به ایران آمد و در کرج، همه مدارک و وسایل ارزشمندشان دزدیده شد؛ اما با آنکه فیلم دوربین مداربسته که آشکارا چهره دزدان را نشان میداد در اختیار داشتند، نیروی انتظامی گفت که نمیتواند کاری برای شناسایی و بازداشت دزدها انجام دهد. همچنین است محافظت از جاهای گردشگرپذیر، که همچنان کمبودهای بسیاری در این زمینه شاهدیم. نمونهاش بافت تاریخی تهران (همچون بازار، کاخ گلستان و…) که جولانگاه خلافکاران ناصر خسرو و… است و نمیتواند ممطقهای چندان امن و خوشنام برای گردشگران خارجی باشد.
ب. 3) شوربختانه گاهی برخوردهایی که از سوی نهادهای رسمی و حکومتی با خارجیان میشود، این احساس نا امنی گردشگران از حضور در ایران را افزایش میدهد. دستگیری دو تابعیتیها و حتی خارجیها (همچون استرالیاییهایی که به تازگی بازداشت شدند) –بهویژه هنگامی که درباره اتهامات و پروندهشان اطلاعات زیادی به بیرون درز نمیکند- با ادعای تمایل برای جذب گردشگر بیشتر ناهمخوان است.
چند نکته پایانی:
1- رفتارهای ناهنجار با گردشگران خارجی، همه خوبیهای ایرانیان در برخورد با آنان را از میان میبرد. برای نمونه در حالیکه ایرانیان در مهماننوازی و میزبانی گردشگران خارجی در خانههایشان مشهورند، اما برخوردهای نسنجیده برخی و بیبرنامگی یا بیمیلی حکومت در زمینه جذب گردشگر خارجی، همه این زحمات را نابود میکند.
2- همیشه تبلیغ دهان به دهان (یعنی توصیف خوبیهای مقصد توسط گردشگر برای دوستان و هممیهنانش) را بهترین روش تبلیغ و بازاریابی برای گردشگری دانستهاند. برخوردهای ناهنجار اینچنین کافی است تا تبلیغات دهان به دهان منفی علیه ایران، پازل سیاهنمایی رسانههای غربی را کامل کند.
3- لزوم برخورد مناسب با گردشگران خارجی (و آموزش و فرهنگسازی در این زمینه) نه تنها برای گردشگران اروپایی، بلکه برای گردشگران عرب، افغانستانی، پاکستانی، جمهوری آذربایجانی و… (که عموما به ایران علاقهمند بوده و در شرایط کنونی، گردشگری ورودی کشورمان بهواسطه همینها هنوز نیمهجانی دارد) نیز بایسته و لازمالاجراست.
۴- شاید در نگاه برخی خوانندگان، عنوان یادداشت و توصیفهایی که در متن شده، با رخداد ناگواری که برای گردشگر زن ترکیهای در خیابان ناصر خسرو روی داده، همخوان نباشد. اما… یکم اینکه اگر میخواهیم گردشگری ایران توسعه یابد، باید همچون ترکیه، هند و بسیاری از مقاصد موفق گردشگری به کوچکترین رویداد منفی در فضای گردشگریمان، واکنش نشان دهیم. دوم آنکه نمیدانم آیا چنین رویدادهایی را همه ایرانیان میتوانند بگویند «چیز مهمی نیست» یا تنها نگاه مردانه ماست که آنرا کوچک میشمارد؟ آیا زنان ایرانی که بسیاریشان کمابیش چنین تجربیاتی داشته و دارند هم، این رویدادها را همینگونه میبینند؟
انتهای پیام
نوشته اي که بر روي شيشه ماشين کارواني چسبانده شده، حقيقتا دردآور و ناراحت کننده است. من مدتهاست که اميدم را براي اصلاح فرهنگ بويژه فرهنگ اجتماعي مان را از دست داده ام!
متاسفم.که جز سیاه نمایی وظیفه ای ندارید.با این تیتر چهره ایران را سیاه کردید
سلام-سیاه نمائی نیست-قسمت بزرگی مربوط به فرهنگ است قسمتی مربوط به محرومیت های برخی افراد است که وضعیت مالی یا فرهنگی یا قوانین به قسمتی از افراد جامعه بیشتر تحمیل می کند قسمتی هم بزه کارهای روحی روانی وعقده ای هستند خدا را شکر که در کشور امنیت هست اگر نبود بسیار پر رنگتر جلوه می کرد که قابل تصور شاید نباشد