طباطبایی و اتهام تندخویی
یادداشت رضا کدخدازاده که در كانال اختصاصی نشر آثار و آراء جواد طباطبايی منتشر شده را میخوانید:
مقصود نظر در این نوشتار، نه نقد و بررسی اندیشه و آثار استاد است و نه قصدِ تعریف و تمجید از او؛ چرا که باور قلبی نگارنده این است که برای ذکر جمیلِ متولد شب سرد 23 آذر 1324، «دهانی به پهنای فلک بباید و توانی به قدرت فلک»! فلذا در این سیاهه، این روز را صرفاً بهانهای برای تامل در اتهامی قرار دادم که به ویژه در سالهای اخیر، از سوی برخی به جواد طباطبایی وارد شده است.دکتر طباطبایی در سالهای اخیر، آماجِ این اتهام بوده که «وی در نقد مخالفان اندیشۀ خود، بسیار تند و در برخی مواقع، حتی خارج از دایرۀ ادب سخن میگوید». ابتدا باید بگویم که توجه به این مهم ضروری است که باید ببینیم تندیِ گفتار جواد طباطبایی نسبت به چگونه افرادی است؛ و آیا اصلاً با کسی که به انحاء مختلف، به ستیز با ایران برخاسته نیز باید با زبان نرم سخن گفت یا نه؟! خاصه ایرانستیزانِ «خود تُرک و روسخوانده»ی کممایه و بیمایهای که با جعل مدرک دانشگاهی و مقاله و حتی جعل رشتۀ دانشگاهی(!)، به خیال خود با ناسزا گفتن و دورهمی گرفتن علیه فیلسوف ایرانهشر به آلاف و الوفی رسیدهاند! خلاصه کلام اینکه در این سطور، هدفم دفاع محتوایی از نقدهای تند و تیز جواد طباطبایی در مورد مخالفانش نیست و بر آنم که بگویم تندی کلام فیلسوف ایرانشهر، امر جدیدی در میانِ فلاسفۀ بزرگ نیست و بسیاری از فیلسوفها نیز پیش از او بودهاند که در واکنش نسبت به مخالفانِ با فلسفه و اندیشهی خود، به تندی پاسخ دادهاند. هنگامی که «ژان ژاک روسو» نوشتار خود با عنوان «گفتار دربارۀ اصل عدم مساوات» را برای ولتر فرستاد و در آن، ساحت تمدن، ادبیات و علم را به چالش کشید و بازگشت به وضع حیوانات وحشی و زندگی قبیلهای را توصیه کرد، ولتر در پاسخ به او به طعنه مینویسد: «کتاب شما را که بر ضد بشریت نوشته بودید، دریافت کردم و خواندم و پی بردم که هیچ کس مانند شما این همه هوش و تلاش برای چارپا کردن انسان به کار نبرده است! با خواندن کتاب شما آدم دوست دارد مانند ستوران، چهار پا راه رود؛ اما برای چون منی که به دو پا راه رفتن عادت کردهام، چهارپا شدن مقدور نیست!»ولتر طی نامهای دیگر، از رسالهی روسو -که از نظر ولتر، وی همان علاقه به توحش در کتاب «قرارداد اجتماعی» را دنبال کرده- ابراز ناراحتی میکند و با لحنی بسیار تند، خطاب به روسو مینویسد: «شباهت روسو به یک انسان مانند شباهت یک میمون به انسان است! روسو، سگِ دیوجانس سوفیسط است که هار شده است!». همانطور که مشاهده کردید، ولتر به عنوان یک فیلسوفِ مشهور به رواداری، نسبت به کسی که ایدۀ واپسگرایانۀ «بازگشت به طبیعت» را در اندیشهاش مطرح میکند، واکنش تند و تیزی نشان داده؛ چراکه از نظر ولتر، اندیشه روسو، انسان را به «عصر توحش» بازمیگرداند. حال خودمان را جای یگانه فیلسوفی قرار دهیم که در عصر ما و «در این زمانۀ بیهای و هوی لالپرست»، ایران و ایرانشهر را کانون فلسفه و اندیشهاش قرار داده و با قلمش به نبرد با «کلاغان قیل و قالپرست»ی رفته که رندانه در پسِ اسلامخواهی و اندیشههای چپ و جهانوطنی و پستمدرنیستی و … پنهان میشوند و با ایران عزیز میستیزند. با این حال، آیا نباید به فیلسوف ایرانشهر حق بدهیم که در جدال با «خرچنگهای مردابی» زمانهاش، قلمش را به تند و تیزترین شکل ممکن بچرخاند؟! پس در نتیجه، دستکم آنهایی که از میهن، به ننگ یا به نام، دفاع میکنند، جواد طباطبایی را به تندی و تندخویی متهم نکنند و او را در نبردش با ایرانستیزان تنها نگذارند. او که «تا زنده است، زنده بودنش خاریست؛ به تنگچشمیِ نامردم زوالپرست»!
انتهای پیام
عبارات وجملاتی که توجیه کننده تندخویی ونسبت های غیرمودبانه اقای طباطبایی به دیگران(درنقدسخنان اقای سیدمحمدخاتمی درباره فدرالیسم)وضمنا مجوز توهین وهتاکی وبی ادبی به دیگران کسب کردن…….ونیز تعاریف افراطی غیرعقلایی از استادش…….گرخامش نشیند صحیح است ومثال است ومضاعف ….خداناکرده را گرلب گشاید لفیف وناقص ومهموز واجوف…….
ظاهرا غیراز نویسنده شیفتگان دیگری هم دارد………
عالی بود این مطلب . سپاس بابت بازنشر . برای امثال بنده که تلگرام نداریم .