محمد کیانوش راد مردی برای تمام فصول
ماندانا صادقی، روزنامهنگار خوزستانی، پس از دستگیری محمد کیانوش راد دربارهی او یادداشتی نوشته و به انصاف نیوز ارسال کرده است که در ادامه خوانید:
نهنگ آبهای کارون
فارغ از اتهامها یادلایل دستگیری دکتر محمد کیانوشراد آنچه که برای راقم این سطور مهم است، چگونگی وضعیت سیاست ورزی مردی است که ضمن حضور مؤثر ومهم درسپهر سیاسی کشور، طی بیست سال گذشته به مثابهی وزنهای تاثیرگذار، تعیین کننده و جهت بخش به سیاست، درخوزستان نقشآفرینی میکند.
مردی که در بدنهی دولت بود (مثلاً بخشداری ایذه در اوایل دههی 60) اما هیچگاه دولتی نماند. به عنوان نمایندهی مردم اهواز به مجلس ششم رسید اما سیاستورزیاش را در قالب نمایندگی مجلس محدود نکرد. او برعکس بسیاری ازچهرههای پرنفوذ و پرسروصدای سیاست، بعدازاینکه دیگر نتوانست وکیل مردم در بهارستان باشد، نه به عملگرایی صرف در حوزههای اجتماعی، خیریهای، دانشگاهی، روی آورد، و نه راه خاموشی و عزلتگزینی نمایشی را انتخاب کرد. کیانوشراد با انتخاب راهی متفاوت از مردان سیاستمدار خوزستان که بعد از نمایندگی مجلس، یا به بدنهی عالی دولتها وصل شده بودند (مانندعبدالحسن مقتدایی و احمد میدری) یابه حاشیهی دولتها رفته بودند (مانند دهدشتی و شریف حسینی) نه به وزارتخانهها راه پیدا کرد، نه سر از استانداریها درآورد. نه به عنوان مشاور و نمایندهی ویژهی اشخاص دولتی از مواهب غیردولتی بودنهای نیمبند استفاده کرد، و نه در نهادهای خصولتی مدیرعامل و عضو هیات مدیره و… شد.
کیانوشراد که از سال 88 دیگر نتوانسته بود به دانشگاه برگردد، در طی سالهای پس از نمایندگی فعالیت در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، را در خوزستان با حضور به عنوان عضو و موسس بنیاد خوزستانشناسی ادامه داد و سیاستورزی را از نوعی ویژه در مطبوعات و بنیاد باران کلید زد.
او به عنوان اولین شخص حقیقی، تنها با اتکا به ایدههای اصلاحخواهانه و به میان آوردن مطالبات به زمین ماندهی خوزستانیها در فضایی که حتی با عالیترین نمایندهی دولت در استان (عبدالحسن مقتدایی) زاویه پیدا کرده بود، چراغ فعالیت سیاسی را بعد از انتخابات 92 در خوزستان روشن کرد و با دعوت از چهرههای قدیمی و موثر سیاسی منتصب به گفتمان اصلاحطلبی از سراسر خوزستان، بار سختیها، دشمنیها، فحاشیها و کارشکنیها را برعهده گرفت و با ایجاد انسجام نسبی درمیان اردوگاه اصلاحطلبان سیاسی، بخشی ازچهرههای مؤثر اما خاموش شهرستانی را دوباره به صحنهی تصمیمگیریهای سیاسی استان کشاند.
کیانوشراد هرچند بعد از استقرار دولت روحانی صاحب هیچ پست و مقامی در خوزستان و یا جاهایی دیگر از کشور نشد و سیاستورزیاش را به حضور در بدنهی دولت گره نزد، اما درمقابل تصمیمهای دولت در رابطه با خوزستان، به نفع مردم، ایستاد. و این ایستادگی را تا جایی ادامه داد که صراحتاً با انتصاب رضا اردکانیان به عنوان وزیر نیرو مخالفت کرد و انتصاب او را در تضاد با منافع خوزستان ارزیابی کرد و خواست وارادهی هم استانیهایش را بر مواضع جناحی ارجح دانست.
کیانوشراد به عنوان سیاستمداری دردمند، باانگیزه و متعهد، تنها چهرهی معروف خوزستانی است که به طورفعال و پیوسته با اتخاذ مواضع شفاف و صریح به وضعیت کارگران هفت تپه، فولاد، شهرداریها، پالایشگاهیها و حتی سبزی فروش خرمشهری اعتراض کرد و در رسانهها از ظلم مضاعف به خوزستان سخن گفت و ضمن تحلیل از چرایی اعتراضها و انتخاب جایگاههای خاص اعتراض کارگران فولادی و رمزگشایی از شعارهای آنان به مسوولین محلی و کشوری، بابت کم توجهی به مسایل خوزستان و اقشار آسیبپذیرِ خوزی هشدار جدی داد. کیانوشراد بدون در نظر گرفتن وابستگیهای حزبیاش، ضمن نقد جدی دولتها از ابتدای انقلاب درخصوص مسایل کارگران و اخذ سیاستهای نامناسبشان در حوزههای کارگری ازاینکه هیچ گاه دولتها، احزاب و اشخاص اصلاح طلب، کارگران و مسایل آنان را جدی نگرفتهاند به شدت انتقاد کرد. او با اینکه اصلاح طلبی شاخص از مجلس ششم بود، اما از نقد اصلاحطلبان خوزستانی و اصلاح طلبان مرکزنشین دست برنداشت و تلاش کرد به جای همراهی با دعواهای سخیف جناحی، در مرکز و بده بستانهای رانتی در درون استان، منتقد جدی حذف نظارت استصوابی، سیاست خارجی، و ضرورت تشکیل کمیته حقیقت یاب باشد.
او برعکس عدهای از سیاستپیشگان و مدعیان سیاسی که بخشهای کم خطرتر را برای حضورشان درصحنه انتخاب میکنند، با تاکید بر آزادی بیان و انگشت گذاشتن بر مسایل قومیتهای خوزستانی و استفادهی ابزاری از قومیتها برای رسیدن به خواستههای محدود کنشگران داخلی و جدایی طلبان خارجی را زیر سؤال برد و نسبت به «نادیده گرفتن احساسات هویت طلبانهی فرهنگی عربهای خوزستان» به مسوولین و متولیان امور هشدارهای جدی داد.
از آنجایی که کیانوشراد برخواسته از یک جامعهی متنوع و متکثر قومی، مذهبی است، و علاقه مندیهای شخصیاش همواره در حوزهی فرهنگ در مرتبهای بسیار بالاتر و فراتر از مطالعه و تحقیق و… بوده است، هیچ گاه برخوردش با فرهنگ را محدود به خوانش روزمره از ادبیات و فلسفه نکرده است و با تاکید بر مقدم بودن فرهنگ بر امر سیاسی معتقد است «خوزستان را تنها پول و پل جاده توسعه یافته نمیکند» و «همدلی و همبستگی، آرامش و همکاری و درک مشترک نخبگان خوزستان» را تنها راه حل برون رفت خوزستان از سیلاب مشکلات میداند.
کیانوشراد جزو معدود خوزستانیهایی است که درعین بودن در موقعیتهای ملی هیچ گاه از مسایل بوم خویش غافل نبوده است و صداهای کمتر شنیده شدهی خوزستان را در هیاهوی رپرتاژ آگهیهای دولتمردان خوزی باصدای بلند، شجاعانه روایت میکند…
چندقدم آن طرف ترازخط
شاید این یادداشت کوتاه فرصت مناسبی برای نقد شیوههای تکثرپذیری در سیاستورزی کیانوشراد نباشد، اما نپرداختن به میراث عمل او در زیستبوم خودش آسیبشناسی وضعیت سیاسی-اجتماعی خوزستان را دچار نقد جدی میکند.
یقیناً نمیشود بار گناه تمام مشکلات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی خوزستان را برشانههای محمد کیانوشراد گذاشت، اما واکاوی کارنامهی او به عنوان یکی از چهرههای مؤثر و جریانساز در خوزستان میتواند بخشی از ناکامیهای سیاسی-فرهنگی جوانان خوزستان را رمزگشایی کند.
کافی است نگاهی داشته باشیم به نوع انتقادهایی که از او در خوزستان میشود تا دریابیم مجموعهی انتقادها آیا از سر عناد یا تنفرشخصی از کیانوشراد است یا در رابطه با عدم جدیت کافی او درنیروسازی و کادرسازی به نفع تغییرات در بدنهی تصمیمسازی خوزستان؟
برای جوانان تازه نفس و تحولخواه و با انگیزهی بعد از دوم خرداد 76 و همینطور مجلس ششم، کیانوشراد همان کسی است که میتوان بااتکا به اعتبار اجتماعیاش بسترهای مناسب رابرای کادرسازی حزبی، سازمانی، جبههای انجام داد. کارهایی که به اعتقادجوانان آن روزها، میتوانست سیاستورزی درخوزستان را به سرعت و برای همیشه ازدوش قومیتها و احساسهای ناسیونالیستی و بعضا شوونیستی بردارد و به جامعهی مدنی واگذار کند. اما ازآن جایی که او یک فرد دانشگاهی بود به دلیل عدم تناسب استراتژیاش با ماهیت ترکیب اجتماعی-سیاسی منطقه (که ازدیرباز تغییر نکرده بود) و همگی برپایهی روابط قومی، پولی، منصبی (پیمانکاری-رانتی) چیده شده بودند، کیانوشراد در همان دامی افتاد که خود منتقد جدی آن بود.
کشیده شدن در تلهی انحصاری «بازخواست فقط مطالبات قومی» یا نزدیکی به «هسته اصلی قدرت دولتی در استان»، او را به سمت اتخاذ استراتژیهایی سوق داد که به زعم عدهای خواسته ون اخواسته به جای ایجاد کادرسازی شایستهسالارانه، به بازتولید گعدههای سیاسی انجامید و از آنجایی که او شخصاً چهرهای باندپرور و باندساز نبود در هدایت این بازیکنان قدیمی جاماند و زمین و رختکن و توپ و حتی لباس را به آنها واگذار کرد و محفلهای خودساختهاش به مرور برعلیه خودش سازماندهی شدند.
منتقدان امروزی کیانوشراد که عمدتاً جوانان دانشگاهی بیست سال پیش خوزستانند از همان ابتدا باتوجه به شخصیت آگاه و باسواد او که انصافاً از انسجام ذهنی بالایی برخوردار بوده است و اطلاعات و مطالعاتش در حوزههایی مانند جامعهشناسی، فلسفه، ادبیات، تاریخ اقوام خوزستان و…. کم نظیر است، توقع داشتند که به جای توجه زیاد به موضوعات کم اهمیتتر (مانند تصمیم در انتصاب یا عزل استانداران یا فرمانداران و بعضا مدیران کل …) و لابی سیاسی در تهران برای بعضی از چهرههای صرفاً قومی در مقابل اصلاح طلبان اپورتونیست مقاومت بیشتری به خرج دهد و به جای بیعملی در مقابل آنان و یا دامن زدن به چند دستگیهای میان اصلاح طلبان بومی (به جای افزایش فضای گفتگو) از ظرفیت جوانان به نفع آیندهی جامعهی مدنی خوزستان که روز به روز در مقابل رانت، نفت،…ضعیفتر میشد، هم استفاده و هم حمایت میکرد.
آنچه که پیرامون کیانوشراد بیان شد بیشک نشان دهندهی سیما و موقعیت و جایگاه مردی است که اگر عدهای به توانایی بالای او و سرمایهی اجتماعیاش اعتقاد نداشتند، قطعاً از عدم کادرسازی او انتقاد نمیکردند. انتقادهایی از این جنس نشان میدهد که او بیش از دیگر چهرههای خوزستانی در بومش تاثیرگذار بوده و یا هنوز میتواند باشد. چرا که این حجم از انتقادها خصوصا از سوی جوانان و اهالی فرهنگ و هنر هیچ وقت در اردوگاه اصلاح طلبی متوجه چهرههایی مانند مقتدایی، کهرام یا میدری نبوده است و در اردوگاه اصولگرایان بر شریف حسینی یا دهدشتی یا خادمی و انصاری و… بیان نشده است.
جوانان (خصوصاً در مرکز استان) از آن رو نقدهایی را متوجه کیانوشراد میکنند چون او را بیش از دیگران صاحب نفوذ اجتماعی و اعتبار سیاسی میدانند. اعتباری که به زعم منتقدانش به شکل مستمر، مداوم، بایسته و قاطع برای جوانان هزینه نشد، چرا که آنان میخواستند کیانوشراد همیشه شولای سورنا را بردوش داشته باشد تا آوازهی یک جنگجوی مرده!
انتهای پیام
زرشک!
نهنگ کارون، شیر دره باغملک و عقاب کوهستان های ایذه!
انصاف تا میتونی یادداشت بچاپ.
در ماه اخیر چندین یادداشت در ارتباط با ایشون چاپیدی که اگه در مورد گرونی منتشر میکردی وضع مملکت این نمیشد!
یا علی مدد پهلوون