«حذف تکثر در نظام یک خطای امنیتی است»
رضا نصری، حقوقدان در یادداشتی تلگرامی نوشت:
چند سال پیش به رهبر کلیسای کاتولیکهای جهان (پاپ ژان پُل دوم) ایراد گرفتند که چرا – در حالی که بیماری ایدز در آفریقا بیداد میکند – او همچنان با روشها و سیاستهای کنترل جمعیت مخالفت میکند؟ «ژان پُل دوم» جواب داده بود برای اینکه من «پاپ» هستم!
در واقع، او به این نکته ظریف اشاره کرده بود که اگر «پاپ» هم بخواهد جانبدارانه با یک سیاست جدالبرانگیز همراهی کند و تعادل میان قوای موافق و قوای مخالف را بهم بزند، دیگر نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاکنشان!
در کلام او یک نکته مهمی نهفته است که باید برای کارشناسان علوم «استراتژیک» جالب باشد! آن نکته هم این است که در یک جامعه یا در یک نظام سیاسی – یا اصولاً در هر «سیستمی» که اجزای مختلفی در درون آن در کنار هم همزیستی دارند – «تنوع»، «تفاوت» و حتی اختلاف موهبت مهمی است که آن جامعه، نظام یا سیستم را – ولو با یک دست نامرئی – به «تعادل» میرساند.در نتیجه، بدترین و خطرناکترین کار نیز این است که آن جامعه، نظام یا سیستم را دستکاری کنیم و با حذف تفاوتها و دیدگاههای متضاد، آن تعادل ضروری را برهم بزنیم.
این بحث «حقوق بشری» نیست؛ بحث از مدیریت بقا و امنیت است:
به جامعهٔ ایران نگاه کنیم. از خود بپرسیم چه میشد اگر در این جامعه «قشر مُدرن» یا قشر موسوم به «غربگرا» – که گاه مایهٔ خشم و سرافکندگی و دلخوری برخی از مسئولین و قشر دیگری از مردم میشود – وجود نداشت؟ آیا غیر از این بود که در این منطقهٔ خطرناک مرکز ثقل جامعه به سمت بنیادگرایی جابجا میشد، الگوهای اجتماعی محدودتر میشد، گزینههای «سبک زندگی» کمتر میشد و امروز خیل عظیمی از جوانان ایران – مانند جوانان بسیاری از کشورهای همجوار مانند پاکستان – جذب گروههای تکفیری و تروریست و خشونتطلب میشدند؟
در منطقهای که به صورت سیستماتیک و گسترده میلیاردها دلار برای ترویج و تبلیغ خشونت و جذب جوانان در فرقهها و گروههای خشن سرمایهگذاری میشود، آیا وجود یک قشر «غربگرا»ی دلسپرده به هالیوود و متمایل به یک سبک زندگی «لطیف» و کاملاً متضاد – ولو برای عدهای «نچسب و ناهمگون» – یک عامل تعادل و موازنه نیست؟
ایضاً، تصور کنید در ایران آن قشر سنتی و قشر «حزباللهی» برخاسته از انقلاب یا حتی آن قشر «ارزشی» تندرویی که گاه موجب خشم و گلایه بسیاری از مردم میشود وجود نداشت. چه بر سر گفتمان سیاسی و استقلال کشور آمده بود؟ آیا نظام سیاسی و جامعهٔٔ امروز ایران عمق، بصیرت، دورنگری و انگیزهای فراتر از عمق، بصیرت، دورنگری و انگیزهٔٔ «جامعهٔ ایرانیان لسآنجلس» داشت؟ آیا صحنهگردانان، تصمیمگیران و بازیگران اصلی صحنهٔ سیاست ایران – مانند اغلب کشورهای «ذوبشده» در نظام سلطه – بازیگرانی غیر از لابیهای غربی و رایزنهای اسرائیلی بودند؟
حال تصور کنید جامعهٔ دانشگاهی ایران «صادق زیباکلام» نداشت؛ در فضای مجازی و رسانهها هیچ مبلغ و مروجِ «رابطه با آمریکا» نمینوشت؛ موسیقی پاپ و رپ و «تتلو» وجود خارجی نداشت؛ و در سینمای ایران نیز اثری از «اصغر فرهادی» و اُسکار و سلبریتیهای رنگ و وارنگ نبود! خروجیِ آن دانشگاه و هنر و رسانه چه بود و از دل آن چه سیاست و نسخه و راهکار و نگرش و سلیقهٔ متعادلی بیرون میآمد؟ آیا فضای جامعه غیر از فضای یک پادگان نظامی شده بود؟
برعکس، تصور کنید در دانشگاه «رحیمپور ازعدی» نبود؛ هیچ قلمی در رسانهها «استعمارستیزی» نمیکرد و در عالم سینما و هنر نیز از ارزشهای جبهه، آرمانهای انقلاب و «آژانس شیشهای» و «روایت فتح» سخنی به میان نیامده بود. آیا فضای فرهنگی و سیاسی ایرانِ امروز با فضای فرهنگی و سیاسی تایلند و مکزیک تفاوت چندانی داشت؟ اگر در یک کشور استعمارزده و استثمارزده – که محصور دهها پادگان و نیروهای نظامی خارجی است – اثری از «ایدئولوژی»، «آرمانگرایی» و «انقلابیگری» نبود، آیا آن کشور چیزی کم نداشت؟
اصولاً در کشوری که میان «ارتجاع منطقه» و «آمریکاییگرایی» (Americanization) گیر کرده است، آیا حفظ یک «تعادل ارگانیک» یک ضرورت راهبردی و امنیتی نیست؟
فقط به زحمتی که قشر و تفکر متضاد یا مخالف برای خودمان ایجاد میکند نگاه نکنیم. کارکرد مثبت آن در برابر هجمههای خارجی را هم ببینیم!
در اصل، معتقدم در کشور ما، در بستر جغرافیایی ما، حذف «مخالف»، حذف «تفاوت» و حذف «تکثر» – و به تبع «حذف تعادل» و حذف «نیروهای موازنه» از جامعه و نظام سیاسی – یک خطای «استراتژیک» جدی و یک خبط امنیتی جبرانناپذیر است. اگر نظام سیاسی و جامعه از «تعادل» ارگانیک خود بیش از اندازه خارج شود، تکصدا شود و یکرنگ، یا ذوب خواهد شد یا متلاشی!
در واقع، هنر زمامداری در این است که بتوانیم در یک کشور – ضمن حفظ تفاوتها و تضادهای ضروری – یک «وحدت» پایدار و یک «همسویی کلان» ایجاد کنیم تا به یک چشمانداز مورد توافق نائل شویم. زمامداری یعنی راهبری و مدیریت، نه «مهندسی»ای که موجب اختلال در تعادل شود!
انتهای پیام