رای به فاقد صلاحیت یا فاسد!
شهاب الدین حائری شیرازی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «رای به فاقد صلاحیت یا فاسد!» نوشت:
بعضی چنین می اندیشند که هرگاه صالح رای ندارد و در نتیجه یا بی صلاحیت (اعم از غیر صالح یا فاسد) رای می آورد یا افسد ، واجب است از رای دادن به صالح چشم پوشی نموده به بی صلاحیت و گاه فاسد رای دهیم تا افسد رای نیاورد.
و این کار را یک رسالت بر عهده فرد برای حفظ جامعه از فرد فاسد تر(افسد) میدانند .
اگر چه این استدلال ممکن است معقول بنماید اما چون با رای دادن به فاسد ، شخص رای دهنده در فساد های محتمل آتی وی شریک میشود . چون شخص فاسد را کمک کرده در وصول به منصبی مثل نمایندگی مجلس . از نظر گاه شرعی دلیل موجهی برای چنین انتخابی نیست .
در حقیقت ما مجاز نیستیم برای عدم تحقق فساد بیشتر از دیگران ، خود فساد کمتر را مرتکب شویم .
یک مثال:
علی علیه السلام در آنجا که کوفیان را بر انگیخت برای جنگ با معاویه ونیامدند میتوانست برای پیشگیری از فساد بزرگتر که بقا وگسترش حکومت معاویه بود با ایجاد فضای وحشت وبگیر وببند ، سپاه از کوفه جمع اوری وبه جنگ معاویه رود اما چنین نکرد وچنین گفت:
«لقد علمت اَنَّه لا يصلحكم الا السیف(السوط) و لكن ما انا بمفسد نفسي لا صلاح الآخرين»
به تحقيق دانستم كه شما مردم كوفه به راه راست نميشويد مگر با شمشیر (كنايه از فضاي رعب و وحشت) ولكن من خودم را فاسد نميكنم براي اصلاح ديگران .
ویا در صدر اسلام چنین نبود که برای انکه علی (ع) مقبولیت نداشت مجاز بوده باشند با دیگری که حائز شرایط نبود بیعت کنند چرا که اگر نکنند افسد بر سریر قدرت نشیند.
ایه شریفه قران نیز میفرماید “لا تزر وازره وزر اخری” کسی گناه دیگری را بر دوش نمیکشد.
لذا گناه انتخاب غیرصالح ولو افسد ، بر عهده رای دهنده گان به اوست نه تو که به صالح غیرمقبول رای دادی.
نتیجه : حسب قرائت نگارنده از آموزهای دینی اگر چه شخص بین دو فرد صالح بایست به صالح مقبول رای دهد تا از رای آوردن غیرصالح جلوگیری شود اما نمیتواند به شخص فاقد صلاحیت وفاسد رای دهد تا فاسد تر رای نیاورد.
پ ن: روایت ذیل نیز دلیل دیگری بر صحت استدلال فوق میباشد
ابوبصیر میگویدبا امام باقر در مسجد بودیم که جوانی وارد شد پس امام باقر فرمود قطعا این جوان حکومت را بدست میگیرد وعدالت گستری مینمایدو4 سال حکم می راند پس از مرگ اش اهل زمین بر فقدانش می گریند حال انکه اهل آسمان لعنتش میکنند چون بر جایگاهی تکیه زد که سزاوارش نبود (غصب خلافت از اهل بیت)
الخرائج: *روى أبو بصير قال: كنت مع الباقر عليه السلام في المسجد، إذ دخل عمر بن عبد العزيز، عليه ثوبان ممصّران متكياً على مولىً له.*
*فقال عليه السلام: لَيَلِيَنَّ هذا الغلام، فيظهر العدل، ويعيش أربع سنين، ثم يموت، فيبكي عليه أهل الأرض، ويلعنه أهل السماء.*
*قال: يجلس في مجلس لا حق له فيه.*
*ثم ملك وأظهر العدل جهده.*
بحار الانوار ج ٤٦ ص ٢٥١
عمربن عبدالعزیز علاوه بر عدالت در حکمرانی سه خدمت بزرگ کرد
فدک را به اهل آن مسترد کرد.
لعن و سب امیرالمومنین علیه السلام را ممنوع کرد و قانون منع تدوین حدیث را ملغی کرد.
انتهای پیام